نويسنده: كاوه شفق
اگر الله وجود دارد، خب دارد. اگر اسلام برحق است، خب باشد. وقتی به این دو مورد عقیده داری، پس به روز قیامت و بهشت و دوزخ نیز عقیده داری. خب، وقتی همین راه را انتخاب کردهای، حالا برو برای خودت بهجای پنجوقت، پنجاهوقت نماز بخوان، بهجای یک ماه، دوازده ماه روزه بگیر، سوی هیچ زن نامحرمی نگاه نکن
و . . . پس به من چه کار داری که عقیده دارم یا ندارم؟ بالاخره به نظر تو اللهی است و قیامتی است و الله خودش در روز قیامت در مورد من حکم صادر میکند که در آتش دوزخ بسوزم یا از آغوشِ حورانِ بهشتی مستفید شوم. تو در کار خدا چرا دخالت میکنی؟ به تو چه که من بعد از مرگ چه سرنوشتی میداشته باشم؟ به تو چه که آن زن به بهشت میرود یا دوزخ؟ مگر الله ترا مؤظف کرده که مسوول زندگیِ بعد از مرگِ من باشی؟ کجاست همان فرمان الله با امضایش؟ تو چه کاره که برای زن و مرد تعیینِ تکلیف میکنی؟ شاید اصلن نمیخواهم در آن بهشتی که تو باشی، من نیز باشم. تویی که زمین و زندگی را برای من دوزخ کردهای، مگر به قولِ صمدآغا، من مغز خر خورده ام که بعد از مرگ نیز با تو در یک جغرافیا باشم؟ من اصلن میخواهم در دوزخ باشم که تو نباشی. به تو چه؟
تازه برای زن هیچ عیش و نوشی در بهشت تعیین نشده است و سرنوشتاش بعد از مرگ کاملن نامعلوم است. حالا این زنِ بدبخت به کدام امید از احکام الله پیروی کند؟ بالاخره همین زن، تو یابو را به دنیا آورده و خون دل خورده تا تو زنده بمانی و بزرگ شوی؛ بالاخره همین زن انسان است و نظر به عقیدهی تو، مخلوقِ الله است. چرا یخهی الله ات را نمیگیری که حقِ این انسان که در ضمن مادر تو هم هست، چه شد؟ این موجود نه در این جهان حق دارد و نه هم پس از مرگ. همین است عدالتِ الهی؟
تو درست به همان کارمندِ بیشخصیتی میمانی که در مقابل رئیس از چاپلوسی دولا میشود و پایینرتبهها را با لگد میزند. خجالت نمیکشی؟
سودر، بهجای اینکه ریشت را تا نافت گذاشتهای و از پگاه تا بیگاه در غم حجاب زن، پشمِ مرد و خِشتکات هستی، برو قرآن را به زبان مادری ات بخوان و بفهم، زیرا تمام کسانی که قرآن را خوانده و فهمیده اند، عاقل شده اند و از خیر بهشت خیالی اش گذشته اند. یعنی رستگار شده اند.
مقصد از ما یک گفتن بود که بعد از مرگ نگویی چرا نگفتی که عاقل میشدم.
اگر عاقل شدی، جور باشی.
#جنبش آزادي بخش زنان
No comments:
Post a Comment