ایشان فعالیتهای فرهنگی و ادبی خویش را از سال ۱۳۵۸، در سالهای مهاجرت، آغاز کرده و با وجود دوری از وطن، پیوند عاطفی خود را با فرهنگ و زبان پارسی حفظ نموده است. اکنون مقیم کشور هلند میباشد.
مجموعه اشعار وی که حاصل سالها تجربه، تأمل و دلبستگی به شعر است، به چهار یا پنج جلد میرسد و هرچند تا کنون به زیور چاپ آراسته نشده، اما از پختگی زبانی و صداقت احساسی برخوردار است و شایستگی معرفی و انتشار را دارد. شیرین مبارز
یلدا
شب یلدای زیبایت مبارک
صفای فصل سرمایت مبارک
شب میلاد خورشیدِ فروزان
گل لبخندِ لبهایت مبارک
*****
یلدا
ای زمستان سوز سرمایت بخیر
جلوهٔ تصویر یلدایت بخیر
هست باران رحمت پروردگار
آب و باران و تماشایت بخیر
عشق ما را برکت جان و دل است
خندههای لعل لبهایت بخیر
جهل و جنگ و فقر ما را کشته است
صلح میآید به دنیایت بخیر
آمدی ای ابر پاک نقرهفام
روی ماه و برف زیبایت بخیر
گرچه دلسردیم از این روزگار
فصل رحمت؛ آمدنهایت بخیر
« غلامنبی اشراقی»
*****
یلدا
شب يلدا شب بيدارى ماست
شب عشق و شب دلدارى ماست
شب يلدا چه زيبا و قشنگ است
شب خوشحالى دلهای تنگ است
شب يلدا مبادا خواب باشيد
اسير پنجۀ مرداب باشيد
شب يلدا شبی بیخواب خوشتر
لبى پر خنده و شاداب خوشتر
شب يلدا برادروار بهتر
به ياد مردم بیمار بهتر
نبايد گوشهای خاموش باشیم
طنین نالهها را گوش باشیم
شب يلدا همه بيدار باشيد
ز مكر دشمنان هشيار باشيد
شب يلدا شب آزادگان است
شب راز و نیاز عاشقان است
شب يلدا سخن بسيار دارم
صفا در سينه و گفتار دارم
ز من دورى نكن اى نور ديده
مگر از من كسى حرفى شنيده؟
فراق و دوریت ما را تبه كرد
تن زيباى يوسف را به چه كرد
زمستان و سياهیها نماند
جداييها، تباهيها نماند
طبیعت روزگاری تازه گردد
محبت بیحد و اندازه گردد
رفاقت گر بماند سخت زيباست
چو آب صاف کاندر عمق درياست
شب يلدا مرا آواره كردند
غريب و بیكس و بيچاره كردند
به غير از تو كسى را ما نداريم
چو تو چشم و دلی بينا نداريم
چرا آواره بر گرد جهانيم؟
سوار كشتى بىبادبانيم
تو را یلدای زیبا دوست دارم
تو را تا هست دنیا دوست دارم
«غلامنبی اشراقی»
No comments:
Post a Comment