اگر بیحیایی یعنی جنگیدن برای حق خود،
اگر بیحیایی یعنی زحمت کشیدن برای لقمهای نانِ حلال،
اگر بیحیایی یعنی دوری از نران زنستیز،است
بلی، من با افتخار یک دختر بیحیا هستم.
اگر بیحیایی یعنی نفرت از نران فاحشهصفت و متأهلی
که با داشتن همسر چون فرشته، چشم به بیرون دارند است،
من بیحیاترینِ زن تاریخم.
اگر شاد زیستن، آراسته بودن،
رژ قرمز، رقص، شعر و آواز خوانی
و زیستن با زنانگی، بیحیایی است،
من بیحیاترین دختر این سرزمینم.
اگر نپیوستن به دنیای شستشوی مغزیِ نران
که زن را در برابر زن میگذارند بیحیایی است،
من با افتخار بیحیا هستم.
اگر گفتنِ این حقیقت که
«جهالت با دین فرق دارد و مرد بودن با نر بودن فرق دارد»
اگر کوشش برای رساندن حقیقت و کوشش برای
آسانتر کردن زندگی بشر که در رنج است، بیحیایی است،
بدون شک، من بیحیا هستم.
سالهاست از دیدار عزیزانم دورم.
با همه رنج و زحمت کار که میکنم،
اما هنوز نتوانستهام آنها را در کنار خود داشته باشم
و بخاطر این و نیاز هایم
.
اگر سر پیش هیچ نرِ فاحشه خم نکردن بیحیایی است،
من با افتخار بیحیا هستم.
اگر دوری و نفرت از کثافت دوران جمهوریت
و از جهالت حاکمان امروز بیحیایی است،
بیتردید من بیحیا هستم.
اگر تلاش برای حقِ مظلوم در برابر ظالم بیحیایی است،
اگر کوشش برای قوی و مستقل بودن بیحیایی است،
اگر سر خم نکردن پیش هیچ نری و نرپروری بیحیایی است،
اگر با همه انرژی زنانه، شاد زیستن،
ساختن زندگیِ خود و در کنار آن
مفید بودن برای بشریت بیحیایی است،
بلی، من با افتخار یک زن بیحیا هستم.
خدا نکند روزی شود زنِ خوبِ با حیایی جامعهٔ نران باشم.
با احترام
زنِ بیحیا
و چشمِ لُور.
No comments:
Post a Comment