نویسنده:رزم آرا حواش
تاریخ، همانگونه که در کتابها، درسها و روایتها آمده، بیشتر بهسان داستانی است که از زبان مردان و درباره مردان روایت شده است. در بسیاری از جوامع، از شرق تا غرب، نقش زنان در حاشیه تاریخ باقی مانده یا بهکلی نادیده گرفته شده است. این امر نه از سر کماهمیتی مشارکت زنان، بلکه نتیجه یک نگاه مردانه به جهان و قدرت نگارش روایتها بوده است. امروز زمان آن
رسیده است که تاریخ را از نو بنویسیم؛ تاریخی که همه صداها را دربر گیرد.تاریخ مردانه چیست؟
منظور از تاریخ مردانه، روایتی است که قهرمانان، فرماندهان، دانشمندان، سیاستمداران و سازندگان آن بیشتر مردان بودهاند. در این روایتها، زنان یا حضوری ندارند یا به نقشهایی کلیشهای و حاشیهای محدود شدهاند؛ نظیر مادر، همسر، معشوق یا الههای که الهامبخش مردان بزرگ بوده است.
این نگاه، محصول قرنها سلطه ساختارهای پدرسالارانه بر نظامهای آموزشی، فرهنگی و سیاسی جوامع مختلف است. چنین نگرشی باعث شده که حضور و تأثیر زنان در عرصههای مختلف نادیده گرفته شود؛ از مشارکت در انقلابها و جنبشها گرفته تا نقش آنها در علم، هنر، ادبیات و اقتصاد.
چرا باید تاریخ را بازنویسی کنیم؟
بازنویسی تاریخ نه به معنای پاک کردن گذشته، بلکه به معنای اصلاح و تکمیل آن است. تاریخنگاری باید صادقانه و جامع باشد و تمام اقشار جامعه را بازتاب دهد. در غیر این صورت، نسلی پس از نسل دیگر، با روایتی ناقص و گاه ناعادلانه از گذشته مواجه خواهد شد.
موانع و چالشها
چند عامل اصلی که مانع دیده شدن کامل و مشارکت گستردهٔ زنان در تاریخ ایران بودهاند:
ساختارهای اجتماعی و فرهنگی پدرسالارانه
نگرش غالب به نقش زن، محدود به خانواده، نقشهای سنتی مادری و همسری بوده است. این نگرش بر نهادهایی مثل خانواده، مذهب و جامعهٔ محلی تأثیر گذاشته است.
محدودیتهای قانونی و حقوقی
قوانین ارث، ولایت، حق انتخابات و انتخاب شدن، حقوق کار، حقوق مالکیت و برخی قوانین خانواده در برخی دورهها زنان را محدود کردهاند.
دسترسی نامتقارن به آموزش و فرصتهای اقتصادی
کمبود مدارس برای دختران در برخی مناطق، موانع مالی و فرهنگی بر سر حضور دختران در مدرسه، و محدودیتهای اشتغال (بخاطر قوانین، عرف، یا فرصتهای محدود) از جمله مواردی هستند.
فراموش شدن یا کم اهمیت دادن به منابع زنانه و محلی
بسیاری از روایتها بر منابع رسمی مانند گزارشهای حکومتی، اسناد دولتی و مطبوعات متمرکزند، که غالباً نگاه مردانه و مرکزگرا دارند. سوابق زنانه، اسناد شخصی، خاطرات، سنت شفاهی در مناطق دور افتاده کمتر ثبت شدهاند یا به آنها توجه نشده است.
سوگیری در تاریخنگاری و نظام آموزشی
کتابهای درسی و متون تاریخی معمولاً شخصیتها و رویدادهای مردانه را برجسته میکنند و نقش زنان را بهصورت جانبی میآورند. این امر مانع شکلگیری تصویر کامل از تاریخ میشود
بازنویسی تاریخ به ما امکان میدهد:
شناخت واقعگرایانهتری از گذشته داشته باشیم.
حضور زنان در مبارزات اجتماعی، علمی و فرهنگی اغلب در سایه مانده است. با بازنگری تاریخ، این واقعیتها آشکار میشود.
الهامبخشی برای نسلهای آینده فراهم شود.
دختری که بداند زنی پیش از او در عرصهای پیشگام بوده، جسارت و انگیزه بیشتری برای حرکت خواهد یافت.
عدالت تاریخی برقرار شود.
همانگونه که خواهان عدالت در حال و آینده هستیم، باید در برابر نادیدهگرفتن چهرههای مؤثر تاریخی نیز حساس باشیم.
چگونه میتوان تاریخ را بازنویسی کرد؟
مرور دوباره منابع تاریخی با نگاهی انتقادی:
باید منابع قدیمی را بررسی و سوگیریهای آنها را تحلیل کرد.
استخراج روایتهای زنانه از دل تاریخ شفاهی و مکتوب:
خاطرات، نامهها، داستانهای بومی و سنتهای زبانی میتوانند منابع مهمی برای یافتن صدای زنان باشند.
تشویق پژوهشگران به تمرکز بر نقش زنان در عرصههای گوناگون:
ایجاد گرایشهای مطالعات زنان، تاریخ جنسیت و تاریخ اجتماعی در دانشگاهها به این روند کمک میکند.
بازنمایی عادلانهتر در رسانهها و آموزش:
کتابهای درسی، مستندها، فیلمها و نمایشگاههای تاریخی میتوانند ابزاری برای بازنویسی تاریخ باشند.
نمونههایی از تاریخنگاری نوین
در سالهای اخیر، پژوهشهایی منتشر شدهاند که نقش زنان را در جنبشهای آزادیخواهانه، انقلابها، علم و فناوری و حتی در حوادث سیاسی کلیدی برجسته کردهاند. مثلاً نقش زنان ایرانی در انقلاب مشروطه، جنبشهای دانشجویی، یا مشارکت در جنگ تحمیلی، نمونههایی هستند که بهتدریج مورد توجه قرار گرفتهاند.
تأکید بر تاریخ شفاهی و فرهنگ مردمی
جمعآوری خاطرات زنان، داستانهای خانوادهها، گفتار عامیانه، شعر محلی و هنر عامیانه میتواند صداهایی را بازتاب دهد که معمولاً در اسناد رسمی نیستند.
بازنگری در آموزش تاریخ
تغییر متون درسی مدارس و دانشگاهها برای گنجاندن تاریخ زنان و تاریخ جنسیت، و آموزش مهارت خوانش انتقادی منابع.
روششناسی بازنویسی تاریخ
برای بازنویسی روایت تاریخی مردانه، چند روششناسی کلیدی وجود دارد:
بازخوانی و تحلیل منابع اولیه با دید جنسیتی
بررسی اسناد حقوقی، قوانین خانواده، سوابق دادگاهها، قوانین مالکیت و ارث که ممکن است نحوهٔ وضعیت زنان را نشان دهند.
استفاده از منابع غیررسمی: نامهها، خاطرات، روزنامهها، ادبیات شفاهی، هنر و آثار مادی. این منابع ممکن است تجربههای خاص زنان را بازتاب دهند.
توجه به منابعی که زنان خود تولید کردهاند یا در آنها صدای زنان شنیده میشود. مثلاً نامهها، خاطرات، مقالات نوشته شده توسط زنان
بازنویسی تاریخ مردانه ضرورت اخلاقی، علمی و فرهنگی دارد. این کار به ما کمک میکند تا گذشته را با دیدی کاملتر، پیچیدهتر و منصفانهتر بفهمیم. روایتهایی که تنها یک بخش از جامعه را نمایندگی کنند موجب انقطاعهای معرفتی، نادیده گرفتن تجربیات و نابرابریهای ساختاری میشوند. از طریق روششناسیهای جنسیتی، بازنویسی منابع، و تولید روایتهای جایگزین، میتوان تاریخ را طوری بازسازی کرد که هم حقیقت گذشته را بهتر منعکس کند و هم برای نسلهای آینده منبع الهام و شناختی عادلانه باشد
تاریخ باید آینهای تمامنما از جامعه باشد، نه انعکاس یکسویه قدرت. بازنویسی تاریخ، مسئولیتی است بر دوش همه ما: پژوهشگران، نویسندگان، معلمان، و حتی مردم عادی. با شناخت و بازتاب دادن صداهای خاموششده، میتوانیم تاریخی عادلانهتر و انسانیتر برای آیندگان ترسیم کنیم
No comments:
Post a Comment