دختری که روزگاری رویاهای بلندی در سر داشت، امروز در دل افسردهگی برای زنده ماندن تقلا میکند. او کتاب میخواند، رویا میبافت و آرزوهای بزرگی در سر میپروراند، اما اکنون برای لقمهای نان میجنگد. دغدغههایش دیگر آرزوهای دوردست نیست؛
بلکه یافتن گوشهای آرام برای کنار آمدن با غم و افسردهگیای است که چون سایهای سنگین بر زندهگیاش افتاده است. او تلاش میکند ستونهای فروریخته امیدش را دوباره برپا کند تا بتواند فشار ممنوعیتهای گسترده و سختگیرانه طالبان را تاب بیاورد. دختری که نهچندان دور، به آیندهای بهتر میاندیشید، اکنون با رنج بیپایان و ناامیدی روزگار میگذراند. او از جامعه جهانی میخواهد بیش از این در برابر طالبان سکوت نکنند و تماشاگر مرگ دستهجمعی رؤیاهای زنان افغانستان نباشند.
مرضیه دانش، یکی از هزاران زنی است که با فرمان طالبان از کار برکنار شدهاند. او تنها نانآور خانوادهی هشتنفرهاش بود و اکنون با دشواریهای اقتصادی دستوپنجه نرم میکند. نگاهی به قفسه کتابهایش میاندازد و از میان دهها عنوان، کتابی با نام «افسردهگی» را برمیدارد. در حالی که صفحههای آن را ورق میزند، بهدنبال محتوایی میگردد که بتواند در مبارزه با افسردهگیاش یاریاش دهد.
این بانو میگوید: «پس از ممنوعیت کار زنان از سوی طالبان، خانهنشین شدم. این وضعیت بر روح و روانم و همچنان بر اقتصاد زندهگیام تأثیر منفی گذاشته است. بیشتر از سه سال میشود که بیکار هستم. خانوادهام مشکلات اقتصادی زیادی دارد و من از این بابت سخت رنج میبرم. من پیش از این یک خانم فعال در اجتماع بودم و در دو رشته انجینری و ژورنالیزم تحصیل کردهام. در کنار وظیفه رسمی، فعالیتهای اجتماعی نیز داشتم و در امور مختلف به خانمهای دیگر کمک میکردم. اما حالا متاسفانه خودم هم بیکار شدهام و با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم میکنم.»
مرضیه دانش با نگاهی ناامیدانه یادآور میشود که بیش از چهار سال است زنان و دختران بارها از خانه تا خیابان صف کشیدهاند تا برای دستیابی به حقوقشان مبارزه کنند، اما این تلاشها تا کنون نتیجه چشمگیری نداشته است.
بانو دانش از جامعه جهانی میخواهد: «از جامعه جهانی تقاضا دارم بر طالبان فشار وارد کنند و این گروه را وادار سازند تا تمام حقوق زنان، از جمله حق کار، آموزش، تحصیل و سایر حقوقی را که اسلام و جامعه برای زنان قایل هستند، به آنان بازگردانند. امیدوارم هرچه زودتر به محدودیتهایی که بر زنان و دختران افغان وضع شده پایان داده شود.»
همزمان با این تحولات، شهرزاد اکبر، رییس پیشین کمیسیون حقوق بشر افغانستان، تاکید میکند که تصمیمهای زنستیزانه طالبان، تنها زنان را هدف قرار نمیدهد، بلکه کل جامعه افغانستان را متضرر میسازد. او میگوید: «در شرایطی که فقر بر افغانستان سایه افکنده، ممنوعیت کار زنان از سوی طالبان در واقع جنایتی است که به گرسنهگی و نیازمندی خانوادهها، از جمله کودکان، منجر میشود. این تصمیمهای زنستیزانه، کل جامعه افغانستان را آسیبپذیرتر کرده است. در کشوری فقیر مانند افغانستان، وقتی نیمی از جمعیت یعنی زنان از کار محروم باشند و درآمد خانوادهها تنها به مردان محدود شود، آنهم در شرایطی که بسیاری از مردان نیز شغل یا درآمد ثابتی ندارند، نتیجه چیزی جز تشدید فقر، نیاز و وابستهگی نخواهد بود.»
این تنها سرنوشت مرضیه نیست؛ هزاران زن دیگر نیز پس از تسلط طالبان با همین وضعیت تلخ و سرنوشتی مشابه روبهرو شدهاند. آنان زیر بار محدودیتهای اعمالشده از سوی طالبان در شرایطی دشوار قرار گرفتهاند. شماری از این زنان گفتهاند که وضعیتشان از حد تحمل گذشته و در بنبستی غیرقابل تصور گرفتار شدهاند؛ تا جایی که حتا به خودکشی میاندیشند.
منع کار زنان از سوی طالبان، افزون بر ایجاد بحران اقتصادی، آثار اجتماعی و روانی عمیقی نیز بر زنان افغانستان بر جای گذاشته است. محرومیت از کار و تحصیل، آنان را از حضور فعال در جامعه بازداشته و وابستهگی به مردان خانواده را افزایش داده است.
وضعیت کنونی زنان در افغانستان به یکی از بزرگترین بحرانهای حقوق بشری و اقتصادی در جهان تبدیل شده است. محرومیت از کار و تحصیل، زنان را در چرخهای از فقر، وابستهگی و انزوا گرفتار کرده است. این شرایط نهتنها آینده زنان را بهطور جدی تهدید میکند، بلکه مانعی بزرگ در مسیر توسعه، بازسازی و ثبات پایدار کشور بهشمار میرود.. ادرینا بهزاد
No comments:
Post a Comment