ویکتور کلمپرر در کتاب «زبان رایش سوم» نشان میدهد که چطور رژیم نازی با تکرار مداوم ترکیبهایی مانند «یهودیِ طماع» یا «یهودیِ پست» موفق شد واژهی «یهودی» را به تنهایی حامل تمام بار منفی کند. پس از مدتی دیگر نیازی به تکرار صفات نبود؛ خود واژهی «یهودی» بهطور خودکار نفرت و تحقیر را برمیانگیخت.
وقتی کسی برای مخالفت با فمنیستی به کلیشهی «مردستیز» ارجاع میدهد، در واقع خود و دنیای فکری خود را معرفی میکند. چون این برچسب صرفاً یک قضاوت فردی نیست، بلکه بخشی از یک روند زبانی–سیاسی است که هدفش استیگماتیزه کردن جنبشی اجتماعی است. در واقع بین خطها این است: بخشی از فمنیسم به مردستیزی مشغول است و تویی که مخالف منی، جزئی از آن دستهای. تو میخواهی حق مردان را ضایع کنی.
یادمان باشد که این کلمه را برای مخالفت در «مرزهای» مزاحمت استفاده میکند. یعنی اگر مرز را جایی که من میکشم، نکشی، دیگر مردستیزی و من با استفاده از این کلمه به جامعه میفهمانم که حرفت اعتبار ندارد و تو را به راحتی هدف نفرتپراکنی آنتیفمنیست میکنم.
با فمنیستهای قدیمی صحبت کنید. تاریخ فمنیسم را بخوانید. ببینید چطور مردستیز یا مردبیزار درست در تمامی موجهای فمنیسم و برای تمامی خواستههای زنان به کار رفته است. از جنبش حق رأی بگیر، تا میتو.
از طرفی «مردستیز» بخشی از یک معادلسازی کاذب است: جا زدن نقد فمینیستی بهعنوان معکوس زنستیزی. گویی برای هر شکلی از نقد برابریخواهانه باید یک «معادل» خیالی وجود داشته باشد تا نابرابری ساختاری خنثی شود. این همان چیزی است که امروز در جنبشهای موسوم به «حقوق مردان» دیده میشود؛ جنبشهایی که اغلب در دل گفتمان راست افراطی شکل گرفتهاند و امتیازهای نابرابر مردان را با زبان «ستم» صورتبندی میکنند. یا مشابه جنبشهایی که ادعا میکنند «نژادپرستی معکوس» به وجود آمده است، یعنی کم شدن امتیازهای خود را با تصویری آخرزمانی که در آن دیگر سفیدها هیچ حق و حقوقی ندارند، یکی کردن. استفاده از این کلمه بیش از هر چیز یک موضعگیری سیاسی است.
استفاده از این اصطلاح را برای وارد کردن نقد به یک فمنیست از نیاز به خاموشکردن برآمده.
روبرداشت
No comments:
Post a Comment