آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Saturday, August 2, 2025

ازاعتراف ساختگی تا فرار برای آزادی؛ منیژه: «از طالبان به طویله‌ی حیوانات پناه بردم

ازمنیژه صدیقی، زن معترض افغانستانی که هفت ماه را در زندان طالبان سپری کرده، از شکنجه‌های روحی و جسمی، شرط‌های «سخت و  تحقیرآمیز» برای آزادی، فرار مخفیانه با خانواده‌اش و رنج زنان در پشت میله‌های زندان طالبان می‌گوید. این گفت‌وگو، ترکیبی‌ست از یک روایت شخصی و بررسی آن‌چه امروز بر زنان تحت حاکمیت طالبان می‌گذرد.


حبیب‌یار: در روزهای اخیر که زندانی بودید، وضعیت تان چگونه بود؟

صدیقی: تمام آن مدت را بدون درمان، بدون امید، و با دردهای عمیق جسمی و روانی سپری کردم. شکنجه‌ها، فشارها و بی‌عدالتی‌های پی‌درپی، مرا به اختلال عصبی دچار کرد. تعادل روانی‌ام را از دست داده بودم، دچار یادروی شده بودم. روزهایی بود که یقین داشتم دیگر زنده از آن‌جا بیرون نخواهم آمد. آن سلول تاریک و خفه، جایی بود که مرز میان زندگی و مرگ را بارها و بارها تجربه کردم؛ اما در همان لحظه‌ها، در دل تاریکی و شکنجه، یک فکر همیشه با من بود: من تنها نیستم. آن‌چه بر من می‌گذرد، بازتاب درد هزاران زن افغان است که تنها به‌خاطر زن‌بودن، خواستن حق آموزش و یا یک زندگی انسانی، پشت میله‌ها انداخته شده‌اند.


حبیب‌یار: روند آزادی‌تان چطور طی شد؟ آیا طالبان برای رهایی‌تان شرطی گذاشتند؟

صدیقی: بله، سه شرط تحقیرآمیز و ظالمانه.

نخست، مجبور شدم جلوی دوربین اعترافی دروغین انجام دهم. متن از قبل آماده شده بود. باید می‌گفتم که وضعیت صحی‌ام خوب است، شکنجه نشده‌ام، پرسونل زندان با من مهربان بوده‌اند و دست‌رسی به خدمات درمانی دارم. هیچ‌کدام واقعیت نداشت.


دوم، با آن‌که حکم محکمه ابتدایی را قبول نداشتم، طالبان من را مجبور کردند در محکمه استیناف ولایت کابل، حکم یک‌ونیم سال حبس را بپذیرم و در کنار آن، مبلغ پنج‌هزار دالر امریکایی بپردازم تا نامم در لیست عفو عید سعید فطر بیاید.


سوم، سه عضو خانواده‌ام را وادار کردند که ضمانت بدهند که من از افغانستان خارج نخواهم شد، در هیچ فعالیت یا تظاهراتی شرکت نخواهم کرد و اگر نیاز شد، در شناسایی دیگر زنان معترض با طالبان هم‌کاری خواهم کرد.


اگر این شرایط را نمی‌پذیرفتم، تهدید کرده بودند که به جرم آتش‌زدن تصویر رهبر طالبان و ارتباط با جبهه مقاومت، مرا یا به سنگ‌سار محکوم می‌کنند یا به بیست سال زندان. هم‌چنین هشدار دادند که اگر هم‌کاری نکنم، خانواده‌ام را نیز هدف قرار می‌دهند. سرانجام پس از گذشت هفت ماه زندان، در تاریخ ۲۰۲۴/۷/۴ از زندان پل‌چرخی آزاد شدم.


حبیب‌یار: پس چگونه توانستید از افغانستان فرار کنید؟

صدیقی: دو هفته پس از آزادی، از ریاست چهل تماس گرفتند و گفتند باید با ضمانت‌کننده‌ها حاضر شوم. ما هراسان شدیم. ترس از بازداشت دوباره همه‌جا را فرا گرفت. خانواده‌ام سیم‌کارت‌های خود را دور انداختند، گوشی‌ها را خاموش کردند و همان شب، پنهانی به قندهار رفتیم.


در آن‌جا، با قاچاق‌بران تماس گرفتیم. مسیر خطرناک و طاقت‌فرسایی را آغاز کردیم؛ از اسپین بولدک و سیستان بلوچستان، عبور کردیم. هم‌چنان از چندین کمین طالبان، خوابیدن در موترهای خراب‌شده وسط دشت و حتا در طویله‌هایی که برای حیوانات بود، گذشتیم. پس از پنج شب و پنج روز، خودمان را به پاکستان رساندیم. فرار ما یک نجات فیزیکی بود؛ اما زخم‌های روانی هنوز هم هر شب با من‌اند.


حبیب‌یار: امروز، زمانی‌که به آن روزها نگاه می‌کنید، چه پیامی برای جهان دارید؟

صدیقی: من زندانی شدم تا جهان بداند که صدای زن افغان را نمی‌توان خاموش کرد. ما نمی‌خواهیم هیچ زن یا دختری دیگر، تجربه‌ی زندانی‌شدن به‌خاطر حق‌خواهی را از سر بگذراند. گرچه شکنجه‌ها جسمم را در هم شکست؛ اما روحیه‌ و باورم را نتوانستند نابود کنند.


آن‌ها می‌خواستند سکوت را بر ما تحمیل کنند؛ اما ما با صدایی بلندتر برگشتیم. آن اسارت نه‌تنها ما را نشکست؛ بلکه از ما زنانی ساخت قوی‌تر، آگاه‌تر و مقاوم‌تر از همیشه؛ زنانی که می‌دانند چرا باید مبارزه کنند و برای چه باید فریاد بزنند.


حبیب‌یار: اخیراً طالبان دوباره دختران را در کابل بازداشت کرده‌اند. واکنش‌تان چیست؟

صدیقی: با شنیدن این اخبار، دوباره خاطره‌ی دست‌گیری خودم زنده می‌شود. می‌دانم این دختران چه می‌کشند، چون خودم آن را با گوشت، پوست و روح تجربه کرده‌ام. این بازداشت‌ها هدف‌مند است. از نوع دست‌گیری گرفته تا شکنجه و اعتراف‌های ساختگی، همه بخشی از نقشه‌ی سرکوب زنان است؛ اما همین سرکوب، مقاومت را شعله‌ورتر می‌کند.


حبیب‌یار: چه روایت‌هایی از این بازداشت‌ها شنیده‌اید؟

صدیقی: روایت‌های بسیاری شنیده‌ام؛ از جمله دختری هجده‌ساله ناپدید شده، خانواده‌ای پول داده تا دخترشان آزاد شود و برخی زنان زیر شکنجه‌ی شدید بوده‌اند. این اتفاقات فقط در کابل نیست و در همه‌جا تلاش طالبان برای خاموش ساختن زنان ادامه دارد.


حبیب‌یار: آیا فکر می‌کنید این بازداشت‌ها پیام سیاسی دارند؟

فضای ترس، به‌ویژه در آستانه‌ی ۱۵ اگست، عمدی است. طالبان نمی‌خواهند زنان در آن روز به خیابان بیایند. حجاب بهانه است. هدف اصلی، خاموش‌کردن اعتراض زنانه است

حبیب‌یار: آیا هنوز به حمایت نهادهای جهانی امید دارید؟

صدیقی: راستش را بخواهید نه. نهادهای جهانی جز چند اعلامیه‌ی بی‌اثر، هیچ کاری برای زنان افغانستان نکرده‌اند. بیش‌تر دنبال عادی‌سازی روابط با طالبان‌اند تا دفاع از حقوق بشر. ما به آن‌ها امیدی نداریم. تنها راه نجات، از درون خود ما می‌گذرد؛ از اتحاد زنان، ایستادگی مردم و نترسیدن از بهای آزادی.


حبیب‌یار: آینده را چطور می‌بینید؟ هنوز امیدی باقی‌ست؟

صدیقی: در آستانه‌ی چهارمین سال حاکمیت طالبان، آینده تاریک به‌نظر می‌رسد. آن‌ها نه به اصلاح باور دارند، نه به انسانیت. تغییر تنها از دل مقاومت می‌آید. اگرچه جهان ما را تنها گذاشته؛ اما ما هنوز می‌توانیم آینده‌ای آزاد بسازیم—حتی اگر راه دشوار باشد. این صدا، گرچه زخمی‌ست، خاموش‌شدنی نیست.            حد‌یث حبیب یار


No comments: