آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Thursday, January 24, 2019

(زن خدایی)

سلیمان راوش                                                                                                   
یکی از سبب های که بر مردم ستم میکنند اینست که کسی نمی خواند و نمیداند و خود را دانای جهان می داند.
بهر حال بحث زنبارگی و سکس در اسلام مسله جداگانه و از حوصله اين مقال بيرون است زيرا کمترين دين و يا حتی ميتوان گفت که
 
در هيچ دين سکس به این بی پردگی مطرح نشده است . اما در اسلام مطرح شده است و بسيار برهنه هم مطرح است .
پس از احاديث يک محقق موظف است که پيش از پرداختن به قرآن به مثابه ی حکام نهايی ، از علمای دين هم روايات بايد داشته باشد تا بيبيند که انها چه دُ ر فشانی هايی نموده اند . پس چه بايد کرد ؟ بايد به سراغ اين فقها رفت .
امام محمد غزالی در کتاب کيميای سعادت زير عنوان {حق شوی بر زن} می نويسد : « حق مرد عظيم تر است بر زن ، که وی به حقيقت بندهء مرد است ؛ در خبر آمده است که : « اگر سجود جز خدای را روا بودی زنان را سجود فرمودندی برای مردان»
حق مرد بر زن آنست که : در خانه بنشيند ،و بی دستور وی بيرون نشود ، و به در و بام نشود ، و با همسايگان مخالطت و حدطث بسیار نکند ، وبی ضرورت در نزيک ايشان نشود ، واز شوی خويش جز نکويی نگويد ، و استاخی که ميان ايشان باشد ـ در معاشرت و صحبت ـ حکايت نکنند ، و بر همه کار بر مراد و شادی وی حريص باشد ـ و در مال وی خيانت نکند و شفقت نگاه دارد ، و چون دوست شوی وی در بکوبد چنان جواب گويد که وی را نشناسد .، و روی از جمله آشنايان شوی خويش پوشيده دارد تا وی را باز ندانند ، و با شوی بدان چه بود قناعت کند و زيادتی طلب نکند ، و حق وی را از حق خويشاوندان مقدم دارد ، و هميشه خويشتن پاکيزه دارد ـ چنانکه صحبت و معاشرت را بشايد ، و هر خدمتی که به دستی خويش بتواند کرد بکند ، و با شوی به جمال خويش فخر نکند ، و بر نيکويی که از وی ديده باشد ناسپاسی نکند ، و نگويد که من از تو چه ديده ام ؟ و هر چه زمانی بی سببی طلب خريد و فروخت نکند و طلاق نخواهد ، که رسول می گويد ( ص) : در دوزخ نگريستم بيشتر زنان را ديدم ، گفتم چرا چنين ا ست ، گفتند زيرا که لعنت بسيار کنند و از شوی خويش ناسپاسی و کله کنند . » 22
در بحث ديگر ی زيرعنوان { در آداب زندگانی کردن با زنان از اول نکاح تا به آخر } می نويسد : « . . . در خبر است که زنان را از ضعف و عورت آفريده اند . داوری ضعف ايشان خاموشی بودنست ، و داوری عورت ايشان خانه بر ايشان زندان کردن است » و در جای ديگر می گويد « الرجال قوامون علی النساء» بايد که مرد بر زن مستولی باشد رسول ( ص) گفت « تعس عبدالزوجه» نگونسار است کسی که بنده ء زن باشد . چه زن بايد که بنده ء مرد بود . » 23
بهر حال اين حرفها و احاديث را محقق توانسته در پيش از بيان امام غزالی ياد داشت نمايد اما چيزيکه بسيار مشمئز کننده و تهوع آور است روايت همين امام محمد غزالی است در کتاب نصيحت الملوک در صفحات 270 ـ 273 و 275 که می نويسد : و نيز بدان که جملگی خوی زنان بر ده گونه است و خوی هر يک به صفت چيزی از حيوانات مانند است : يک ـ چون خوک ، دوم چون کپی « ميمون» ، سه ـ چون سگ ، چهارم ـ چون مار ، پنجم چون استر « قاطر» ، ششم چون کژدم ، هفتم چون موش ، هشتم چون کبوتر ، نهم چون روبا ، دهم چون گوسفند . و زنيکه خوی گوسفند دارد مبارک بود ، همچون گوسفند که اندر همه چيز های وی منفعت يابی ، زن نيک هم چنين با منفعت بود . . . » 24
در تشخيص مبارک بودن زنی که خوی گوسفند دارد که همه چيزی آن منفعت دار است اين معنی نهفته است که صفت گوسفند معلوم است و گوسفندی بودن يکی از ضرب المثل های معروف است . زنی که خوی گوسفند ی داشته باشد به اين معنی است که مرد ميتواند اگر بخواهد زن را چون گوسفند قربانی نما يد ، خواهد بفروشد ، خواهد بخشش بدهد ، و خواهد انگونه که می خواهد از هر عضو و جايش لذت ببرد ، اين تشخيص و تعين ، تشخيص و تعين امام غزالی نيست ، اين تشخيص و تعين از آيات قرآن و تفاسير که از آن به عمل آمده است باز تاب يافته است . البته نه با ذکر کلمه گوسفند ولی بد تر از آن يعنی برده ، بنده ، کنيز . مثلأ در قرآن بنا بر تفسير که از آن به عمل آمده ، زن حتی از حق دفاع از حقوق زنانگی شان محروم شده اند . مثلأ درآيهء223 سورهء بقره که می گويد : { نسآوکم حرث لکم فأ توا حرثکم انی شئتم.} يعنی : زنان شما ( در حکم ) کشتزار شما هستند، پس هر گونه که خواستيد به کشتزار خويش در آيد .» 25
مرحوم علی دشتی که خود يکی از اسلام شناسان روزگار خويش به شمار می آيد و [ سالها خود از طلاب مدارس دينی نجف و کربلا بوده و آشنايی بسِار عميق به علوم اسلامی داشته] به نقل از تفسير جلالين در رابط به اين آيه می نويسد : « جلالين در تفسير جمله انیٌ شئتم بهر سوی مزرعه می نويسد :
{منَ قيام و قـُعـُود و اضطجاع و اقـبال و ادبار} يعنی نشسته ، ايستاده ، خوابيده از پيش { قـُـبـُل}و از پس { دُ بُر}.
پس از آن می نويسد که اين آيه در رد عقيده جهودان نازل شده است که می گفتند اگر از پشت به پيش زن روی آورند بچه او چب خواهد شد .
سيوطی معتقد است که آيه 223 صريحأ می فرمايد نزد زنان خود از آن سويی روی آوريد که خداوند امر فرموده است ، بنا بر اعتراض عمر و جمعی از صحابه نسخ شده است ، زيرا اهل کتاب پهلوی زنان خود می خوابيدند و طبعأ انصار که اهل مدينه بودند اين روش را با حجب و مستوری تر بود پذيرفته بودند . اما مهاجران بنا به عادت قريش و اهل مکه زن را به انواع مختلفه دستمالی کرده و از هر طرف او را می غلطانيدند و لذتی می بردند از اين که آنها را بر پشت بیفکنند و دمر بيندازند { دمر : کسی که روی سينه و شکم دراز کشيده باشد } و يا با پس و پيش او ،هر دو سر و کار داشته باشند .
يکی از مهاجران زنی از انصار را برده بود و می خواست با وی چنان کند ، زن تن در نداد و گفت : ما به يک پهلو می خوابيم . خبر به حضرت رسول رسيد و بدين جهت اين آيه نازل شد که { زن مال مرد است و هر گونه دلخواه اوست می تواند با او بر آيد }
احمد بن حنبل و ترمذی از ابن عباس نقل می کنند که که عمر با مدادی نزد پيغمبر آمد و گفت : يا رسول الله هلکت . ای پيغمبر خدا از دستم رفت . پيغمبر فرمود : ما اهلکت يا عمر ؟ عرض کرد : حولت رحلی الليلة فلم يرد عليه شيئأ : يعنی کاری خواستم انجام دهم و نشد . آن وقت اين آيه نازل شد و معنی انی شئتم اين است { مقبلات ، مدبرات و مستلقيات . يعنی : به پشت خوابيده ، از جلو از عقب طاق باز و د مر}» 26
محققی که می خواهد بنياد های ستم بر زنان را بر تابد در می يابد که در آيه ديگر از قرآن ، زن ارزش انسانی خود را از دست می دهد و صاحب هيچگونه اراده نيست ، چنانکه امام غزالی فرمود :مانند گوسفند است . همچنانکه اگر کسی قوت خريد گوسفند را داشته باشد می تواند هر چقدر که بخواهد بخرد ممانعت نيست به شرط که طویله کلان داشته باشد و علف تهيه نموده بتواند . زنان هم در همين رديف قرار داده شده اند، اگر کسی در باره ايشان عدالت بتوانند مانع وجود ندارد هر چقدر می خواهد بگيرد چنانکه در قرآن آمده است : « از زنان هرچه خوش داريد ، دو تا دوتا و سه تا سه تا و چهار تا چهار تا بگيريد » 27
در اين رابط يک محقق بايد قناعت آنعده از پژوهشگران را فراهم نمايد که صرف به خاطر عقيده وارثتی بدون ملاحظات تاريخ وانمود ميدارند که تعدد زوجات در اسلام بنا بر مصلحت های سياسی و يا اهداف تاکتيکی بوده ، و به ويژه ازدواج های پيغمبر اسلام را ازاين نوع می شمارند که همه اين ها از نظرات محمد حسين هيکل پيروی می کنند . گويا که کتاب ( حيات محمد ) او را مطالعه فرموده باشند يا شايد شنيده باشند.. برای قناعت ايشان بازهم ، چه بايد کرد ؟ بايد به تاريخ مراجعه نمود تا نشان داده شود که شخص پِغمبر مانند بسياری از انسانهای ديگر خواهان بدست آوردن نعمت های بسيار ارزان و خوب بود . مثلأ نمی توانست جلو خواست های نفسانی خويش را بگيرد . چنانچه که از قول ام المومنين حضرت عايشه همسر محمد پيغمبر اسلام ، در تاريخ الرسل و الملوک محمد بن جرير طبری نوشته شده است که :
« در جنگ بنی المصطلق از آنها بسيار کشته شد . از جمله علی بن ابی طالب مالک و پسر وی را بکشت و پيمبر از آنها اسيران بسيار گرفت و ميان مسلمانان تقسيم کرد و جويريه دختر حارث بن ضرار از جمله آنها بود .
عايشه گويد : [ وقتی پيمبر اسيران بنی المصطلق را تقسيم می نمود جويريه دختر حارث جزو سهم بن قيس يا پسر عموی وی شد ، و دخترنمکين و شيرين حرکات بود و هر کس او را می ديد مجذوب می شد ، او با صاحب خود قرار مکاتبه نهاد و خواستار آن شد که مالی بدهد و آزاد شود ، و پيش پيغمبر آمد تا در کار پرداخت مال از او کمک بخواهد .
عايشه گويد : چون وی را بر در اطاق خود ديدم از او بيزار شدم که دانستم پيمبر دلبستهء او می شود و چون به نزد پيمبر آمد گفت : ( ای پيمبر خدای، من جويريه دختر حارث بن ابی ضرار سالار قوم هستم و به بليه ای افتاده ام که دانی و در سهم ثابت بن قيس شماس يا پسر پسر عموی وی افتاده ام و قرار مکاتبه نهادم و آمده ام که در پرداخت مال مکاتبه با من کمک کنی ؟ )
پيغمبر گفت : می خواهی که کاری بهتر از اين کنم ؟
گفت: ای پيغمبر خدا بهتر از اين چيست ؟
گفت: مال مکاتبه را بدهم و ترا زن خويش کنم
جويريه گفت: آری
پيمبر گفت : چنين کردم » 28
ملاحظه می گردد که محمد هم مانند ديگرا ن مجذوب زيبايی گرديد . و حتی قصه عاشق شدن پيغمبر بر زينب زن پسر خوانده اش زيد بن حارث در قرآن آمده است . که با مداخله الله وتعالی و نزول فرمان يعنی آيه 37 سورهء احزاب اين رسوايی عشقی پايان می پذيرد . ترجمه فارسی آيه چنين است : « و چنين بود که به کسی که هم خداوند و هم خود تو در حق او نيکی کرده بودید ، گفتی که همسرت را را نزد خويش نگهدار واز خداوند پروا کن و چيزی را در دل پنهان می داشتی که خداوند آشکار کننده آن بود ، و از مردم بيم داشتی ، حال آنکه خداوند سزاوار تر است به اينکه از او بيم داشته باشی ؛ آنگاه چون زيد از او حاجت خويش بر آورد ، او را به همسری تو در آورديم ، تا برای مومنان در مورد همسران پسر خواندگانشان ــ به ويژه آنگاه که از اينان حاجت خويش را برآورده باشند ــ محظوری نباشد ؛ و امر الهی انجام يافتنی است . » 29
تفسير اين آيه را محقق برای توضيح ادعای خويش در بيان علی دشتی می يابد که می نويسد : « آيه خيلی روشن است و نيازی به تفسير ندارد . پيغمبر از زينب خوشش می آيد ولی وقتی زيد به حضورش رسيده اجازه می خواهد او را طلاق دهد به وی می فرمايد طلاقش مده و برای خود نگاهدار . با اين بيان روی خواهش درونی پا گذاشته به زيد پند می دهد که زن خود را نگاه دارد . اما خداوند به او می گويد تو از ترس زبان بد گويان ميل باطنی خود را که طلاق زينب باشد ظاهر نساختی در صورتی که تو فقط بايد از خدا بترسی . چون زيد حاجت خود را انجام داد ، او را به زنی تو می دهم ( وای به حال زن بيجاره ، حاجت سر حاجت است که بايد بر آورده سازد .) تا بر مومنان قيد و بندی در ازدواج با پسر خوانده شان نباشد . » 30
در تفسير کمبريج در رابط به عشق محمد نسبت به زينب آمده است که : « روزی رسول (ص ) به خانه زينب آمد و زيد را می جسته . زينب را ديد ايستاده در سماخچه [ سا ما کچه ، سماچه يعنی پستان بند ، سينه بند . احتمالأ زينب عريان و تنها سينه بند به سينه داشته است ] داروی بوی خوش می کوفت . خوشش آمد و در دلش افتاد اگر او زن او بودی . چون زينب رسول را بديد دست به روی نهاد . [ پيغمبر ] گفت لبساقة و حسنأ [ يعنی ] هم شرينی و هم زيبايی . ای زينب سبحان الله مقلب القـلوب .
اين واقعيت آشکار می سازد که ازدواج ها نه مصلحتی و سياسی بلکه بيشتر ناشی از علاقمندی به لذت بوده است . تأييد اين حقيقت را محقق در[ روش پيامبر در انتخاب همسر ] در يابد . چنانکه در کتاب طب المومنين رهنمود های چهارده معصوم تاليف محمد ابراهيم اوازه « رضوی» که در سال 1382 در تهران اسلامی چاب و نوشته شده است درمی يابد که نوشته شده است : « از امام صادق ( ع ) نقل شده است که فرمود : [ پيغمبر (ص ) وقتی می خواست زن بگيرد ، يکی را می فرستاد او را ببيند و می فرمود : گردنش را بوی کن که خوشبو باشد ، بويش خوب و طيب است و نيز اگر غوزک پايش پر گوشت باشد ، فرجش هم پرگوشت خواهد بود .» 31
اما اين حق که زن ارباب آينده ء خود را از لحاظ های ويژه معلوم بدارد ، برايش داده نشده است ، و اگر در اين مورد زبان بشوراند فتواي بی حيايی بر او صادر می شود. زيرا اعتراض بر امر مسلط ، مستلزم تسليط است ، و زن بنا بر حکم اسمانی فاقد نيروی تسليط باز نگهداشته شده است و در تسلط مرد گير افتاده است . احاديث و روايات دينی همه اين
نا بهنجاری ها را چنانکه از بحر قطره ی بيان گرديد صراحت می دهد، اما برای اينکه نتيجه تحقيق يک محقق مورد قبول واقع گردد ، بايد بگفته پژوهشگر عزيز کشور ما که : « هر آنچه را ما بنام حديث می شناسيم نخست اينکه بايد در يکی از کتب حديث آمده باشد ، دوم اينکه از نظر سند و متن صحيح و معتبر باشد و سوم اينکه تعارضی با قرآن نداشته باشد . » 32
انچه در کتب حديث امده بود گفته شد اکنون چه بايد کرد ؟ بايد اکنون عدم تعارض با قرآن را بر ملا ساخت . مثلأ تسلط مرد بر زن را همانگونه که احاديث و روايات فقها و امامان و اصحاب دين و ساير قبيله سالاران مذاهب اديان توحيدی پيروان کتب اربعه ، در مانيفست ايشان پيدا نمود . آيه 34 سوره نساء مبين اين واقعيت تلخ است يعنی حکم مطلقه يی تسلط مرد بر زن چنانکه نوشته است : « الرجال قومون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض »: يعنی مردان بايد بر زنان مسلط باشد چرا که الله بعضی از انسان ها را بر بعضی ديگر برتری بخشيده است . هر گونه تعريف و يا تفسير ديگر از اين آيت نمی تواند موجه باشد زيرا از قرون متمادی تا به امروز شخصيت های مانند محمد بن جرير طبری که تفسير بزرگ رابه عمل آورده و يا امام محمد غزالی و صد ها مفسر ديگر که زبان عربی مادری داشند و به علم قرآن سر آمد روزگار بوده اند ، و در تراجم مختلفه مترجمين قرآن به همين گونه که در بالا ذکر گرديده نوشته شده است . و اين امر بيان مطلق تسلط مرد بر زن را در دين اسلام نشان می دهد . که همه احاديث و روايات بر همين ستون استوار شده است.
بر علاوه چنانکه گفته شد ک در باره سوره ء نور صحبت خواهد شد و رسول الله هم سفارش نمود که به دختران تان سوره نور بياموزانيد و سوره يوسف را نی . اکنون بايد ديد که چه چيز در سوره نور جالب است .
در سوره نور مساله حجاب مطرح است . حجاب اسلامی چيزيکه يکی از دست آورد بزرگ و بنيادی انقلاب اسلامی در ايران و پيروزی مجاهدين را در افغانستان تشکيل می دهد. ياد آوری اين نکته را يک محقق که می خواهد بنياد ستم بر زنان را از سوی اسلاميست بر ملا بسازد ، نبايد ناگفته بگزارد که ، همين که آخند ها در ايران و ملا ها و چلی ها در افغانستان وقتی قدرت را غضب کردند اولين کاری که کردند زنان را در جوال بنام حجاب اسلامی انداختند ، حتی بدون ترديد فقط همين امر گويا که استراتيژی انقلاب اسلامی و جهاد مجاهدين را تشکيل ميداده است و واقعيت هم چنين بود دگر همه چيز به روال سابق گذاشته شد فقط هدف انقلاب اسلامی عليه زنان بود وبس . و اين امر مسلمأ ناشی از تطبيق آيه31 از سوره ء نور است که البته طالبان به مثابه ی نيروی اجرائـوی مـتعهد به شريعت غـرای محمدی چهار کامی حتی از امر قرآن هم به جلو تاختند. در اين آيه گفته شده است که ترجمه فارسی آن چنين است : « به زنان مومن بگو ديدگان شانرا فرو گذارند( يعنی فقط پيش پای خود را ببينند) و ناموسشان را محفوظ بدارند ( منظور از ناموس چنانکه طبری ترجمه نموده عبارت از فرج می باشد ، که در عربی آن درخود آيت هم «فروجهم» ذکر شده. ملاحظات تاريخ نشان می دهد که جز حوا که در جنت برهنه بوده آنهم در هنگام که بگفته خود اين جنابان ديدگانش کور بود ه ، دگر حتی در دوره بربريت تاريخ هم زنان ناموس شان را پوشيده نگهداشته است ، اگر منظور از عرضه کردن باشد ، چرا متقاضيان منع نشده است ، عرضه در اثر تقاضا صورت می پذيرد و قتی تقاضا نباشد عرضه نيست . اما برای متقاضيان گرچه يک آيه بالا يعنی در آيه 30 منع به عمل آمده اما اگر اشتهای مردان تحريک گردد، و دروازه های حلال ديگر گشوده است . بدين معنی که حتی زنانيکه ناموس کسی ديگری است و به کسی ديگری تعلق دارد بر اساس عشق رضايت و توافق دوجانبه ازدواج کرده اند . به متقاضی مومن روا است . در اين مورد از ابوسعيد الهودری نقل شده است که : { محمد در جنگ حنين يک گروه از اصحابش را به نقطه ی [ اوتاس ] فرستاد . آنان بر بر ساکنان اوتاس پيروز شدند و زنان شان را برای ما آوردند . در آن موقع اشتهای ما ( مومنين ــ مجاهد ين) برای زنان شديدأ تحريک شده بود . محمد اين زنان را بين مسلمانان تقسيم کرد ، اما برخی از مسلمان به اين عنوان که اينان زنان مشرکين اند ( شوهر دارند ) از همخوابگی با آنان خوداری کردند . در همان موقع اين ايه به شرح همبستری با زنان شوهر دار ممنوع است ، ولی زنان اسير جنگی از اين دستور مستثی هستند نازل شد . به بدين معنی اگر اين نوع زنان صاحب همسر هم باشند قابل همبستری اند . با نزول اين آيه اعتراضات و خود داری ها به پايان رسيد و از آن پس زنان اسير شوهر دار نيز مورد استفاده ی جنسی مسلمانان قرار گرفتند . }33 متن آيه چنين است . ترجمه فارسی آن : [ و همچنين زنان شوهر دار ، مگر ملک يمين« کنيز» تان ، اين فريضه الهی است که برشما مقرر گرديده است ، و فرارتر از اين بر شما حلال گرديده است. . .} 34 {ادامه آيه 31} و زينت شان را جز انچه از آن اشکار است ، اشکار نکنند ، و رو سری های شان را بر گريبان های شان بياندازند ، و زينت شان را اشکار نکنند مگر به شوهر شان يا پدر شان ، يا پدر شوهر شان يا پسران شان يا پسران شوهر شان ، يا برادر شان يا پسران برادر شان ، يا پسران خواهر شان زنان { همکيش} شان ، يا ملک يمين های شان ، يا غلامان که نياز مند { به زن } نيستند ، يا کودکان که بر نهانی های زنان آگاه نيستند . و { بگوکه } چنان پای نکوبند تا زينت که پنهان داشته اند ، معلوم شود » 35
در مورد اين آيه برخی از مفسرين امروز به منظور کاستن از تلخی های اوامر باب شکر ريزی ها را گشوده اند چنانکه می گويند منظور از زينت همان قسمت های از وجود زنان است که نبايد نامحرم ببيند ، مثلأ از زانو به به بالا تا زير گلو . در حاليکه آيه به صراحت اعلام می دارد که سراپای زن بايد پوشيده باشد مثلأ هيچ زنی حتی روسپی بی حيا هم اگر باشد در برابر پدر يا پدر کلان از زانو به بالای خود را تا به سينه برهنه نمی سازد که اگر منظور آيت اين باشد که مگر در نزد پسر و برادر و پدر و غيره. منظور اين نيست منظور از زينت: چشم و ابرو دهن تا به ناخن زن است ، منظور اين است که روی خود را ميتواند در نژد کسان ذکر شده نپوشاند . يک عالم دين اين را می داند ، رهبران مجاهدين و پيشرفتر آنها طالبان معنی اين آيه را می دانستند فقط اين ماموران مزد بگير منفعت جو هستند که می خواهند بين عقل و دين نوع آشتی برقرار نمايند يا به عبارت ديگر دموکراسی اسلامی به بار بياورند چيزيکه ممکن نیست . اين کاری است که در طول قرنها بنام عرفان و صوفیگری و غيره صورت گرفته اما سر انجام از همان گودالی که بر آمده بودند دوباره به همان گودال خود را دفن یافتند، به استثای چند تای که فرار را بر قرار ترجيح دادند و عقل وفلسفه و استدلال را تاييد نمودند و افتخار تکفيراز سوی مفتيان دين نصيب شان گرديد،و چنان ابن سينای بلخی فرياد زدند که :
با اين دو سه نا د ان که چـنان می دانـنـد ـــ از جـهـل که د ا نـای جهـا ن آنـنـد
خر باش که اين جماعت از فـرط خری ــــ هرکو نه خر است، کافرش می خوانند
ابو علی سينا بلخی
اما برای يک محقق در سوره نورغير قابل قبول قسمتی از آيه 33 است که بهيچوجه نمی تواند انسان عاقل جرأت نمايد بيانديشد که چنين حرفی شامل يک دين باشد . آيه چنين است : « . . . ولا تکرهوا فيتکم علی البغا ان اردن تحصنالبغوا عرض الحيوة الدنيا و من يکرههن فان الله من بعد اکرههن غفور رحيم » ترجمه اين آيه در قرآن که بهاء الدين خرمشاهی ترجمه نموده چنين است :{ و کنيزان تان را اگر عزم پاک دامنی دارند ،به فحشا وادار مکنيد که بهره دنيوی بدست آوريد ؛ و هر کس ايشان را اجبار کند ، بداند که خداوند با توجه به اکراهشان ، آمرزگار ومهر بان است. }و در قرآن که ابوالقاسم پاينده مترجم تاريخ طبری با مقدمه ی بلند آنرا ترجمه نموده با اندکی تفاوت چنين است : { کنيزان تان را به طلب مال دنيا بزنا کاری وادار مکنيد و چون وادار شدند خدا [ نسبت بايشان ] آمرزگار و رحيم است }» 36
داکتر رضا آيرملو استاد دانشگاه کوتنبرگ در رابط به اين آيت می نويسد :« زنان برده { کنيزان } عمومأ به عنوان ابزار کار جنسی شناخته می شوند . صاحبان زنان برده می توانند و حق دارند که زنان برده را به اندازه مردان برده مورد بهره کشی قرار بدهند : بخرند ، بفروشند ، اجاره دهند ، بکسی ببخشند ، يا آزاد سازند و از حق ولايت انان بهرمند شوند . اضافه بر آن ، صاحبان برده حق دارند از جنسيت زنان برده نيز هرگونه که خواستند بهره ببرند ، يا حتی بهره مندی جنسی آنان را به ديگران ببخشند . آنان حق دارند که هروقت خواستند با زنان بره رابطه ی جنسی بر قرار کنند و همخوابگی داشته با شند . در اين صورت ، نه مراسمی لازم است ، نه جلب موافقتی و نه حتی پرسشی . البته در قرآن مجبور کردن آن بخش از زنان برده که عزم پاکدامنی دارند به فحشا و خود فروشی ممنوع شده است :
. . . و کنيزانتان را ، اگر عزم پاکدامنی دارند ، به فحشا وادار نکنيد که بهره ی دنيوی بدست آوريد ، و هرکس ايشان را { برای اين کار } اجبار کند ، بداند که خداوند با توجه به اکراه شان ، آمرزگار مهربان است . » 37
نزد يک محقق روشن است که در طول چند دهه جهاد درافغانستان گروه مجاهدين هزارها تن از دختران و زنان را در پاکستان به عرب ها و پاکستانی و ديگر دلالان زن دلالی نموده بفروش رسانده اند ، و تا به امروز دختران را می ربايند و بفروش می رسانند . چنانچه که رسانه از برخی اين زن ربايی ها خبر داده اند .چيزيکه مسلم است اينست که اين کاررا در ايران افغانستان و پاکستان و يا مثلأ اندونيزا و ديگر کشور های اسلامی ، کافران انجام نمی دهند ، دختران که در دوران جهاد به عربها و پاکستانی ها فروخته می شد از سوی کافران فروخته نمی شد . ازسوی کسانی می شد که مدعی تامين اسلام و مسلمانی در افغانستان بودند ،و آنها اين امر را مطابق آيه 33 سوره نور گناه هم نمی شمردند . زيرا از روال اين آيه بر می آيد که دلالی زنان گناه کبيره نيست و هيچ جزا ولعنتی هم در پی ندارد و مانند ديگر موارد نه از آتش جهنم و نه از آب جوش خبری است ، بلکه در اين کار گفته شده {نکنيد} ، و اگر کسی به جبر بالای انها اين کاررا می قبولاند ،الله در مورد{ آنها } آمرزگار و رحيم است . سوال اينست که چه گناه آنها کرده اند که الله گناه انها را بيامرزد؟ گناه بزرگی از لحاظ دين انجام دادند و آن (اکراه) است . اکراه در لغت به معنی است که کسی خلاف ميل او به کاری مجبور شود و او انکار کند. بدين لحاظ اگر زنان خلاف ميل و امر ارباب خويش سر پيچی کنند ،با توجه به اکراه شان الله امرزگار است ، و شايد ببخشد . چنان که می گويد : {هر کسی ايشان را اجبار کند بداند که الله با توجه به اکراه شان رحيم است }فاعل از سوال و جواب الله فارغ است، مفعول است که با وجود انجام مجبرانه ء فعل باليش طرف آمرزش الله قرار می گیرد . و از طرف ديگر زن در اسلام چنانکه قبلأ بسيار نمونه آورده شد برده است ، به ويژه کنيز حق انکار از امر ارباب را ندارد . سراسر تاريخ اسلام پر است از ظلم بر زنان که چگونه کنيز گرفته می شدند . بهر حال بحث کنيز گيری در اسلام و ستم بر آنها بحث ديگری است . اما حرف اينست که در هر حال زن در اديان سامی در اثر تحقيق که محقق به عمل می آورد فاقد همه ارزش های انسانی است . اگر جا جای هم از زن به نيکويی ياد شده { آلولويی} پيش نيست .
در اينجا مسلۀ که مطرح می شود انيست که زنان خود از بنياد های ستم بر خويش آگاهی ندارند .و اگر برای شان گفته شود، نیز چنان از عقوبت های که برای شان در عدم فرمانبرداری ذکرشده بیم می کنند که هرگز حاضر به شنيدن آن نمی شوند . زيرا ترساندن يا { بيم رسانی} سنگ پايه اسلام را تشکيل داده و ميدهد. در زمينه ترساندن زنان ، شجاع الدين شفا مطلبی دارد بدين شرح : « ترساندن ( ضيعفه) از عواقب اخروی عدم اطاعت هميشه از مؤثر ترين ابزار مکتب آخوند بوده ، و در اين زمينه آنقدر احاديث موثق است که مجموع آنها به تنهايی از چندين برابر گنجايش کتاب حاضر [ کتاب توضيح المسايل شامل 960 صفحه] تجاوز می کند . به عنوان نمونه ، فقط از آنها يکی را برايتان نقل می کنيم که امتياز خاص آن ، روايت حديث توسط آية الله فقيد ، دستغيب شيرازی ، شهيد محراب ، از بزرگترين شخصيتهای جمهوری اسلامی . { روایت است از امير المومنين عليه السلام که فرمود : يک روز من و فاطمه زهرا ( عليها السلام) وارد شديم بر حبيب خدا محمد ( ص ) و رسول الله را گريان ديديم ، فاطمه زهرا ( ع ) از پدرش علت گريه را سوال کرد . حضرت فرمود متأثر شدم آنچه را که در ليلة المعراج از عذاب زن ها نشانم دادند . حضرت زهرا (ع) به پدر عرض کرد مگر راجع به عذاب زن ها چه ديدی ؟
خلاصه روايت شريفه آنکه حضرت فرمود : ديدم زنی را که به مويش آويزانش کرده اند در حاليکه مغزش می جوشد و ديدم زنی را که به زبانش آويزان شده و در حلقـش حميم جهنم می ريزند . و ديدم زنی را که دست و پايش را بسته و مار ها بدان می پيچند . و ديدم زنی را که سرش خنزير ( خوک ) و بدنش شکل الاغ است . حضرت زهرا منقلب شد و عرض کرد مگر چه کار کرده اند که چنين می شوند؟ حضرت فرمود : اما آن زنی که به مويش آويزان کرده اند و مغزش می جوشد زنی است که مويش را نامحرم ببيند . { توضيح آيت الله دست غيب : جای که حرام است پيدا بودن موی زن ، پس وای اگر برجستگی های محرک شهوت را نپوشاند } و فرمود : اما آن زنی را که به زبانش آويزان کرده بودند و در گلوی او از حميم جهنم می ريختند ، زنی است که به شوهرش جسارت کند و بی ادبی کند { تذکر آيت الله دستغيب : پس شما متوجه باشيد هر کدام دختر داريد سفارش کنيد زبانش را نگهدارد ، و الا اگر کلمه ء درشتی بگويد اينست عقوبتش } و فرمود : اما آنکه به پستانش آويزان کرده بودند زنی است که بدون علت شوهرش را از همبستری خود مانع شود و بهانه بياورد . و فرمود : اما آن زنی به پا هايش آويزان شده بود ، زنی است که بدون اجازه شوهرش از خانه بيرون رود .
ونيز حضرت رسول اکرم ( ص ) فرمودند : زنی را ديدم که گوشت های بدنش را با مقراض می چکيدند و مجبورش می کردند که بخورد . و اين زنی است که برای بيرون رفتن از خانه آرايش کند { تذکر آيت الله دستغيب : بی حيايی بی شرم ! معلوم نيست کجا خواهد برود . لباسی را که برای شوهرش بايد ببوشد ، زينتی را که برای شوهرش بايد بنمايد برای مردم می کند. غيرت کجا رفته است ؟ حيثيت چه شده ؟ مثلی اينکه رکی بوده خشک شده است ! } و نيز آن حضرت ( ص ) فرمود : زنی را ديدم که سر تا پايش شکل سگ بود و آتش از مقـعدش داخل و از حلقش خارج می شد . اين زن آوازه خوان است . { کتاب معراج ، فصل اول } .
تصور می کنيد اين طرز فکر در بارۀ « مقام والای زن » منحصر به دوره های گذشته مکتب ريا بوده است ؟ خير ! در يک مکتب اصيل ، ممکن است فروع تغيیر کند ، و لی اصول تغیير نمی کند . استدلال های فلسفی و الهی بزرگان مکتب نيز ، چون غالبأ از « الهامات غيبی) مايه می گيرد ، امروز همان قدر محکم و ايراد ناپذير است که در گذشته بوده است . و نمونه های از اين استدلال ها در همين عصر « مقام والای زن » در همين جمهوری روحانيت مبارز ، نقل از طرف بزرگان همين روحانيت چنين ا ست . . . * » 38
و با چنين تهديد ها و تخويف ها است که زن نمی تواند جرأت نمايد که از آزادی و حقوق خويش حرفی به ميان بياورد و امروز هم اگر عده از زنان که جرأت می کنند و آزادی از اسارت مرد را طلب می نمايند در تأکيد به اصول اسلام می خواهند چيزيکه بهيچوجه مبين ازادی شان از اسارت نيست بدست آورند. در حقيقت زنان درس خوانده و آشنای نسبی به مدنيت امروزی وقتی حقوق خويش را با حفظ معتقدات مذهبی مطرح می نمايند در حقيقت در پی آزاديهای بنيادی خويش نيستند بلکه درپی حداقل { رهايی} خويش اند ، زيرا رهايی چيزی و آزادی چيزی ديگری است رهايی قسمتی از آزادی است نه کل آزادی . مثلأ برای زن اجازه داده می شود که از خانه بيرون رود . در حقيقت امر رهايیش بخشيده شده است و او در اثر مجادله های بسيار امر رهايی از زندانی بودن در خانه را بدست آورده است و اجازه يافته که ميتواند بدون محرم شرعی از خانه برآيد، آيا او با اين اجازت يافتن آزادی خويش را بدست اورده است ؟. مثلأ: بسيار ساده آيا او ميتواند آنگونه که ميخواهد لباس ببوشد و برآيد و يا روايات اسلامی را در پوشيدن لباس بايد مدنظر داشته باشد؟. اگر گفته می شود که چون در يک جامعه اسلامی زندگی می کند ، بايد مراعات نمايد ، پس آزاد نيست ، تنها رهايی حاصل يافته است . دراين مورد مثال های فراوان وجود دارد ، که اينجا از ساده ترين آن ياد شد. همين نکته است که زن را به خود اساراتی می کشاند ، زيرا او در طی هزار و چند سال قبول نموده است که مرد به اوحاکم است و زن بايد فرمانبردار مرد باشد. ، اين امر اکنون ايمان اورا تشکيل می دهد. و از طرف ديگر سيل از احکام تخويفی و تهديدی که در قرآن که او آن را قبول نموده است که از آسمان آمده است و خروار ها حديث و جوال جوال روايات امامان و فقها و منافقين ، آنهم در طی هزار و چند صد سال باعث شده است که تن بر خواری و ذلت بدهد . مهمتر از آن که در طی پس از استيلا اسلام به زن ديگر مجال آن داده نشد که به خود بيانديشد جز اينکه دست بين و دست نگر مرد باشد . و مرد هم انقدر بر سرش کوفت که ديگر به آن عادت نموده است و آنرا داروی رفتن به بهشت در آخرت می داند .
اينجاست که يک محقق به پاسخ خيلی ها بغرنج در برابر پرسش چه بايد کرد؟ مواجه می شود.
زيرا بنياد هايی اسارت و ستم بر زن ، باور و عقيده ء زن را تشکيل می دهد و زن به آيه آيه آن ايمان دارد .
در جامعه ایکه 95 % آن را بطور کل بيسواد تشکيل می دهد ، و زن که نصف از نفوس اين جامعه است بر علاوۀ بيسوادی عام جامعه ، اين جنس از قرنها به اين طرف در چهار ديواری خانه و تفکرات ظالمانۀ باور حاکم بر جامعه زندانی بوده است و از هرگونه تماس و مباشرت های اجتماعی دور نگهداشته شده است ، چگونه باید نخست در امر رهايی و بعد آزادی او اقدام به عمل آيد؟ .
از اين آيا ها و چگونه ها بسيار موجود است که يکی پشت ديگر صف می بندد . اما يک نکته برای حل اين مصائب الويت پيدا می نمايد ، و آن اينکه در پی تغیير تفکر جامعه از باور به خرافات بر آمد . و هر چه که زن و يا مرد را در بند و زنجير و معاد انديشی نگهداشته و نگهميدار آزاد نمود . و مقولات ستمگرانه را افشا و از هاله تقدس کاذب بيرون کشيد و سعی نکرد که بخاطر حفظ موقف در چراگاه مصلحت انديشی چريد و دم را غنيمت شمرد. و از باز گويی حقيقت انکار نمود ، قول معروف است که « اگر کسی حقيقتی را نداند نادان است ؛ اما اگر کسی بداند و دانايی خود را انکار کند جنايتکار است ».
بهر حال انچه که بنياد ستم بر زنان شمرده می شود در جوامع مانند افغانستان اسلامی ، باور های دينی است و ربطی به مسايل اقتصادی و سياسی ندارد ، مسا يل سياسی و اقتصادی در يک جامعه شامل عام می شود و تفريق جنسيتی را شامل نمی شود، در تمام برنامه مای سياسی و اقتصادی در تمام جهان زن و مرد نفع و ضرر مشترک دارند ، جز در ممالک اسلامی که تابع قوانين اسلام اند و تفريق بين زن و مرد در دين اسلام موجود است . ، و قتی در يک جامعه قانون دين و شريعت حاکم باشد هرگز نمی شود که از تساوی حقوق زن و مرد حرفی به ميان آورد . به همين خاطر است که مذهبيون سعی می دارند جامعه را با وجود فشار های لازم با نام اسلامی نگهدارند . مثلی که در افغانستان همين حالا دو قانون برقرار است . يکی قانون قرآن است که محاکم قضايی از آن پيرويی می کند و دوم قوانين به اصطلاح مدنی انهم با محتوای اسلامی . مطابق قانون قرانی مرد بر زن حاکم است ،حق طلاق دارد ، حق زدن و کشتن و سنگسار دارد و بسیار حق های ديگر که بخشی از ان گفته شد . مثلأ همين چندی پيش شما تصویر ار شلاق زدن یک زن را در سوات از سوی پیروان سنت غرای محمدی دیدید و از سنگشار کردن و سر بریدن زن به وسیلۀ مرد ها هر روز اطلاع می یابد . کی می تواند بر ضد اين سنگسار اقامه ی دعوا کند ، اگر کند ، بر ضد اسلام عمل نموده و ملحد است. و يا کی می تواند بگويد که ميانه زن و مرد بايد برابر باشد ، اگر بگويد پس کفر گفته است و بسیار چيز های ديگر .
بنا بر این در برابر يک محقق يک مشکل ديگر نيز قد بر می افرازد ، و آن اينکه که افشای ناروايی ها در متون دينی به سبب باور های مردم قهر ها و غضب های کوزه يی را بر می انگيزد ، البته اين قهر های کوزه يی از سوی رهبران آگاه دين نيست حرف آنها روشن است و در دفاع ازهر آنچه در متون دينی می باشد شمشير هم می کشند . پس محرقه در کجاست ؟ محرقه در وجود کسانی است که هم به نعل ميزنند و هم به ميخ . نه حاضرند که بدی دين را قبول نمايند نه حاضر اند که تبطبيق احکام دين را بالای خود و بالای ديگران بپذيرند به نسبت ظالمانه بودنش . اينان آنچه را که از دين ميدانند بنا برمصلحت های ذهنی خويش انکار می کنند بی خبر از آن که با اين کار گناه عظيم را مرتکب می شوند .
قول معروف است که می گويد:« اگر کسی حقيقتی را نداند نادان است ؛ اما اگر کسی بداند و دانايی خود را انکار کند جنايتکار است .» و گاهی هم بخاطر از دست ندان بهشت احتمالی اسلام که در آن حور های باکره ، روی تخت های رديف شده در کنار جویهای عسل و شير و بره های بريان انتظار شان را می کشد دايهء مهربان تر از مادر شده هر کسی که زبان در مورد دين بشوراند ، می فرمايند اين بهتان است بر دين .
پس بازهم چه بايد کرد؟ بايد گفت اين حرفهای که باعث بد نامی دين می شود و قهر و شرم بر می انگيزد . نه يهود گفته ، نه نصاری ، نه هندو ، نه کمونيست و نه ساير کافران . اين در قرآن است ، در حديث است ، در کلام امامان است ، گفتار و روايات پيشوايان دين است . اگر ازش شرم می داری انکار کن ، اگر نمی داری مثل انها در دفاع برآی ، و بگو هر چه است قبول دارم .
پس راه اينست که مشت دين سالاران را در جامعه باز کرد و مکان آنان را مشخص ساخت و به جايگاه مطلوب حال شان نشاند ،اين کار فقط پس از افشای جنايات شان وتفکرات جنايی شان می تواند صورت پذيرد و بس .

پينوشتها :

1 ـ محمد بن جرير طبری ، تاريخ طبری جلد اول ، ص ، 64
2 ـ مرتضی راوندی ، تاريخ اجتماعی ايران ، جلد اول ، ص ، 12
3 ـ همانجا ، ص ، 15
مرتضی فريد تنکابنی ، پيغمبر اسلام ـ کلمات قصار حضرت رسول و سير در نهج الفصاحه برگزيده
از کتب اربعه و صحاح سته و توضيح المسايل ، شجاع الدين شفا430
5 ـ تاريخ طبری ، جلد ، اول ، ص ، 66
6 ـ همانجا ، ص 67
7 ـ کتاب مقدس ، يو حنا ، باب هشتم ،3 ـ 10
8 ـ ابن اثير ، تاريخ کامل ، جلد اول ، ص ، 36 ـ 37 ـــ تورات ،عهد عتيق ، سفر پيدايش ، فصل سوم ، ايه 1 ـ 43
9 ـ راوندی ، تاريخ اجتماعی ايران ، جلد اول ، ص ، 78 ـ تورات ، سفرپيدايش ، باب سوم
10 ـ کتاب مقدس ، فصل دوم ،تيموتاوس ، باب اول و دوم ، ايه های 11 ــ 15
11 ـ سايت عصر جديد ، مقام زنان در اديان سامی
12 ـ کلمات قصار حضرت رسول و سيری در نهج الفصاحه ، ص 347 ، شماره 825 ، حديث شماره 824 و زن در گرداب شريعت ، ص ، 61ـ 62
13ـ راوندی ،تاريخ اجتماعی ايران ، جلد 6، ص 222 ـ 223
و حاج محمد هاشم خراسانی ، متخب التواريخ ، از ص ، 24 ببعد . و مقدسی ، افرينش و تاريخ جلد 5 ، ص ، 20
14 ـ امام محمد غرالی ، کيميای سعادت ، جلد دوم ، ص 297
15 ـ احمد بن ابی يعقوب ، تاريخ يعقوبی ، جلد اول ، ص 505 ـ 506
16 ـ داکتر رضا آير ملو ، اسلام شناسی اجتماعی درايران ، زن در گرداب شريعت، ص ، 250ـ 251
17 ـ همانجا ، ص 147 ـ148
18 ـ کلمات قصار حضرت رسول ، مجموعه سخنان محمد ، برگرفته از کتاب توضيح المسايل شجاع الدين شفا ، ص 429 ـ 430
19 ـ تاريخ يعقوبی ، جلد اول ، ص 458
20 ـ اصول کافی ، کتاب العشره ، باب من تکره مجالسته و مرفـقـته ، مجمع المعارف و مخزن العوارف ، عين نهم ، در عقوبت زنا کاران ولاطيان ، حلية المتقين ، باب چارم ، فصل ششم ـ باب ششم ، فصل دوم ـ باب 13 ، فصل سوم ـ باب خاتمه ، جامع عباسی ، باب يازدهم ، مخصوصات احتکار ، برگرفته شده از توضيح المسايل شجاع الـد ين شفـا ،
ص 577 ــ 580
21 ـ حلية المتقين ، باب چارم ، فصل چارم ، توضيح المسايل ، شفا ص 725
22 ـ امام غزالی ، کيميای سعادت ، جلد اول ، ص 305
23 ـ همانجا ، ص 297 ـ 299
24 ـ امام محمد غرالی ، نصيحت الملوک ، ص 270 ـ 273 ـ 275 ، سايت عصر جديد ، مقالات در باره زنان
25 ـ قرآن ، ترجمه بهاء الدين خرمشاهی ، آيه 223 ـ سوره ء بقره ،
26 ـ علی دشتی ، 23 سال رسالت ، ص 250 ـ 252
27 ـ قرآن فارسی با مقدمه ء ابوالقاسم پاينده ، ايه سوم سوره النساء و قران ، تر جمه خرمشاهی
28 ـ تاريخ طبری ، جلد سوم ، ص 1102 ـ 1103
29 ـ قرآن ـ ترجمه ء خرمشاهی ، آيه 37 سوره احزاب
30 ـ علی دشتی ، 23 سال رسالت ، ص 277
31 ـ محمد ابراهيم آوازه « رضوی » طب المومنين رهنمود های چارده معصو م ، چاب تهران ، 1382 ص 19
32 ـ خواجه بشير احمد انصاری ، ميان دو سنگ آسياب ، سايت آريايی
33 ـ زن در گرداب شريعت ، ص 262 ـ 263
34 ـ قرآن ، ترجمه خرمشاهی ، آيه 24 سوره النساء
35 همانجا ، آيه 31 سوره نور
36 همانجا ، آيه 33 ، سوره نور ، و قرآن فارسی با مقدمه ابوالقاسم پاينده آيه 33 سوره نور
37 ـ زن در گرداب شريعت ، ص 261 ـ 262
38 ـ توضيح المسايل شجاع الدين شفا ، ص 431 ـ 433
* ـ توضيات روحانيون معاصر جمهوری اسلامی در رابط به حقوق زنان را در همين کتاب و بعد ازصفحه 433 خوانده می تواند بخوانند .

No comments: