ملکه ثریا افغانیار، سینماگر است و حقوق زن دغدغه همهروزه اوست. افغانیار که نگران بازگشت دوباره طالبان به عرصه قدرت سیاسی است، میگوید: «اولین عامل بازدارنده پیشرفت افغانستان بیسوادی و دومین مساله فقر فرهنگی است.»
لطفا خودتان را معرفی کنید.
ملکه ثریا افغانیار هستم. در دانشگاه کابل، در دانشکده هنرهای زیبا، دیپارتمنت سینما، بخش کارگردانی و نویسندگی درس میخوانم.
دو خاطره که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگیتان تاثیرگذار بوده، تعریف کنید.
من علاقه شدیدی به دانشگاه داشتم و بیصبرانه منتظر فرا رسیدن امتحان کانکور بودم، اما خانوادهام بهدلیل اینکه مخالف حضورم در دانشگاه بودند، گفتند برو به دیدن یکی از اقوام در روستا. من هم بیخبر از روز امتحان کانکور به روستا رفتم، اما از طریق یکی از خویشاوندانم فهمیدم که فردای آن روز امتحان کانکور برگزار خواهد شد. به همین خاطر شبهنگام در تاریکی با پای پیاده به راه زدم و به طرف شهر آمدم. خوب به هر صورت در امتحان کانکور شرکت کردم و خانواده من بعد از این که نتایج امتحان کانکور اعلان شد از قضیه باخبر شدند، ولی دیگر کاری از دستشان برنمیآمد.
خاطره بعدی در زمانی بود که میخواستم به قصد شرکت در مسابقات والیبال به ایران سفر کنم. برای شرکت در مسابقات باید فرمه رضایتنامه را والدین ورزشکار امضا کنند. من با شناختی که از خانواده خود داشتم فرمه را به ایشان نشان ندادم. تا اینکه زمان مسابقات نزدیک شد و مجبور شدم رضایتنامه را به خانوادهام بدهم. با دیدن رضایتنامه گفتند ما با تو چه کار کنیم؟! در جواب گفتم شما مجبورید امضا کنید، چون در هر صورت من کار خودم را میکنم. ایشان هم در آخر مجبور شدند به خواست من تن بدهند.
من علاقه شدیدی به دانشگاه داشتم و بیصبرانه منتظر فرا رسیدن امتحان کانکور بودم، اما خانوادهام بهدلیل اینکه مخالف حضورم در دانشگاه بودند، گفتند برو به دیدن یکی از اقوام در روستا. من هم بیخبر از روز امتحان کانکور به روستا رفتم، اما از طریق یکی از خویشاوندانم فهمیدم که فردای آن روز امتحان کانکور برگزار خواهد شد. به همین خاطر شبهنگام در تاریکی با پای پیاده به راه زدم و به طرف شهر آمدم. خوب به هر صورت در امتحان کانکور شرکت کردم و خانواده من بعد از این که نتایج امتحان کانکور اعلان شد از قضیه باخبر شدند، ولی دیگر کاری از دستشان برنمیآمد.
خاطره بعدی در زمانی بود که میخواستم به قصد شرکت در مسابقات والیبال به ایران سفر کنم. برای شرکت در مسابقات باید فرمه رضایتنامه را والدین ورزشکار امضا کنند. من با شناختی که از خانواده خود داشتم فرمه را به ایشان نشان ندادم. تا اینکه زمان مسابقات نزدیک شد و مجبور شدم رضایتنامه را به خانوادهام بدهم. با دیدن رضایتنامه گفتند ما با تو چه کار کنیم؟! در جواب گفتم شما مجبورید امضا کنید، چون در هر صورت من کار خودم را میکنم. ایشان هم در آخر مجبور شدند به خواست من تن بدهند.
دستآوردهای مهم دوران جدید چه بوده است؟
به نظرم در قسمت زنان، مخصوصا در ولایات دوردست مثل ولایت خودمان، بامیان، کارهای زیادی شده است. مثلا در بخش سوادآموزی، در بخش مشاغل خانگی و صنایع دستی تحولات زیادی به وجود آمده و کارهای زیادی شده است، اما در دیگر عرصهها بهنظر من کار چشمگیری در این دوره صورت نگرفته است.
به نظرم در قسمت زنان، مخصوصا در ولایات دوردست مثل ولایت خودمان، بامیان، کارهای زیادی شده است. مثلا در بخش سوادآموزی، در بخش مشاغل خانگی و صنایع دستی تحولات زیادی به وجود آمده و کارهای زیادی شده است، اما در دیگر عرصهها بهنظر من کار چشمگیری در این دوره صورت نگرفته است.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را بهعنوان یک نوآوری و ابتکار مثبت ارزیابی میکنید؟
بهنظر من فقط در حوزه فرهنگی کار صورت گرفته، آن هم توسط جوانان زحمتکش که بدون هیچ خواستی سعی کردند تا سطح هنر کشور را ارتقا بخشند، اما در دیگر زمینهها شاهد چنان تحولی نبودهام که برایم چشمگیر باشد و آن را بهعنوان یک نوآوری و ابتکار مثبت بیابم.
بهنظر من فقط در حوزه فرهنگی کار صورت گرفته، آن هم توسط جوانان زحمتکش که بدون هیچ خواستی سعی کردند تا سطح هنر کشور را ارتقا بخشند، اما در دیگر زمینهها شاهد چنان تحولی نبودهام که برایم چشمگیر باشد و آن را بهعنوان یک نوآوری و ابتکار مثبت بیابم.
مهمترین ترس امروز شما چیست؟
ترس بزرگ من این است که طالبان بار دیگر قدرت و حکومت را بهدست بگیرند.
ترس بزرگ من این است که طالبان بار دیگر قدرت و حکومت را بهدست بگیرند.
از نظر شما چالشهای بزرگ پیش روی افغانستان چیست؟
بهنظر من فساد اخلاقی بزرگترین چالش پیش روی افغانستان است. نزدیک به نود درصد از مردم افغانستان مشکل اخلاقی دارند. فساد اداری نیز بسیار مهم است و نمیگذارد کشور به پا بایستد. چالش دیگر نبود خودکفایی اقتصادی است. وابستگی اقتصادی باعث شده تا همیشه نگاه ما و دست ما به سمت غرب و کشورهای همسایه دراز باشد.
بهنظر من فساد اخلاقی بزرگترین چالش پیش روی افغانستان است. نزدیک به نود درصد از مردم افغانستان مشکل اخلاقی دارند. فساد اداری نیز بسیار مهم است و نمیگذارد کشور به پا بایستد. چالش دیگر نبود خودکفایی اقتصادی است. وابستگی اقتصادی باعث شده تا همیشه نگاه ما و دست ما به سمت غرب و کشورهای همسایه دراز باشد.
فکر میکنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
بهنظر من جز قشر آخوند و روحانی این جامعه دیگر هیچ کسی آرزوی بازگشت طالبان به قدرت سیاسی را ندارد. ولی در مورد اینکه آیا جامعه اجازه میدهد مکاتب بسته شود یا نه، این برمیگردد به اوضاع و احوالی که در آن قرار گرفتهایم. در چنین شرایطی بعید نیست چنان اتفاقی بیافتد.
بهنظر من جز قشر آخوند و روحانی این جامعه دیگر هیچ کسی آرزوی بازگشت طالبان به قدرت سیاسی را ندارد. ولی در مورد اینکه آیا جامعه اجازه میدهد مکاتب بسته شود یا نه، این برمیگردد به اوضاع و احوالی که در آن قرار گرفتهایم. در چنین شرایطی بعید نیست چنان اتفاقی بیافتد.
یک خاطره که در آن حقوق بشری یکی از اعضا زن خانواده یا آشنایان شما نقض شده، تعریف کنید؟
یکی از خویشاوندان نزدیک ما بعد از آنکه سه بار پیاپی دختردار می شود، شوهر، هم همسر و هم فرزند تازه به دنیا آمده خود را از بین میبرد.
یکی از خویشاوندان نزدیک ما بعد از آنکه سه بار پیاپی دختردار می شود، شوهر، هم همسر و هم فرزند تازه به دنیا آمده خود را از بین میبرد.
عوامل بازدارنده در مقابل مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
اولین عامل بازدارنده بهنظر من بیسوادی است. دومین مساله فقر فرهنگی است. هیچ کس در افغانستان درک درستی از حقوق زن و حقوق کودک پیدا نکرده است.
اولین عامل بازدارنده بهنظر من بیسوادی است. دومین مساله فقر فرهنگی است. هیچ کس در افغانستان درک درستی از حقوق زن و حقوق کودک پیدا نکرده است.
مطالبههای عمده زنان بهطور کلی چیست؟
یکی از بزرگترین مطالبات زنان آزادی است. این آزادی از کوچکترین مسایلی همچون آزادی در پوشش شروع میشود تا سطوح بزرگ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. برای زنان، آزادی فکر و اندیشه مهمترین خواست است. ما دوست داریم کار کنیم، فکر کنیم، راه برویم، حضور داشته باشیم، حرف بزنیم و همه اینها حق ما است.
یکی از بزرگترین مطالبات زنان آزادی است. این آزادی از کوچکترین مسایلی همچون آزادی در پوشش شروع میشود تا سطوح بزرگ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. برای زنان، آزادی فکر و اندیشه مهمترین خواست است. ما دوست داریم کار کنیم، فکر کنیم، راه برویم، حضور داشته باشیم، حرف بزنیم و همه اینها حق ما است.
برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟
آرزو میکنم بتواند راحت درس بخواند و بدون هیچ دغدغهای بتواند به هر نقطهای از کشور و جهان که دلش میخواهد سفر کند. دوست دارم حامی دخترم باشم نه رهنمایش. دوست دارم خودکفا باشد؛ خودش تصمیم بگیرد که میخواهد چه کار کند و کدام راه را انتخاب کند.
آرزو میکنم بتواند راحت درس بخواند و بدون هیچ دغدغهای بتواند به هر نقطهای از کشور و جهان که دلش میخواهد سفر کند. دوست دارم حامی دخترم باشم نه رهنمایش. دوست دارم خودکفا باشد؛ خودش تصمیم بگیرد که میخواهد چه کار کند و کدام راه را انتخاب کند.
در حوزه خصوصی یا عمومی یعنی فعالیتهای مدنی و حرفهای، برای رفع موانع ذکر شده منجمله تبعیض چه کردهاید و چه میکنید؟
من از شعار دادن خوشم نمیآید و سعی میکنم به هرکاری جنبه عملی بدهم. وقتی میبینم حضور و فعالیت من در اجتماع سبب شده تا دختران و زنان فامیل و اقوام ما برایشان سوال خلق شود، بسیار خرسند میشوم. عدهای مرا تشویق میکنند، برخی حسودی میکنند، عدهای از من متنفر میشوند و عدهای هم تهمت میزنند و پشت سرم، بین فامیل، حرف درست میکنند. به این دلیل خوشحالم که میبینم وجود تنها یک نفر تا چه اندازه توانسته آشوب و بلوا راه بیاندازد. برای من نظر هیچ کسی مهم نیست، ولی واکنشها تا اندازهای جالب توجه است.
من خواهری دارم که براساس رسم و رواجهای سنتی با پسر مامایم ازدواج کرد. اما از همان اوایل خانواده مامایم شدیدا خواهرم را تحت فشار گذاشته بودند و به او ستم میکردند. مثلا در یکی از روزهای سرد زمستانی شوهر خواهرم، در حالی که خواهرم تازه زایمان کرده بود، او را زیر لتوکوب گرفته بود. من با دیدن این صحنه خواهرم و فرزندانش را با خود به خانه خودمان بردم و در حال حاضر هم خانهاش جدا است. خودم با پول شخصی خود برای خواهرم خانه خریدم و هر ماه یک مقدار پول برای او و فرزندانش میفرستم تا بتوانند راحت زندگی کنند.
من از شعار دادن خوشم نمیآید و سعی میکنم به هرکاری جنبه عملی بدهم. وقتی میبینم حضور و فعالیت من در اجتماع سبب شده تا دختران و زنان فامیل و اقوام ما برایشان سوال خلق شود، بسیار خرسند میشوم. عدهای مرا تشویق میکنند، برخی حسودی میکنند، عدهای از من متنفر میشوند و عدهای هم تهمت میزنند و پشت سرم، بین فامیل، حرف درست میکنند. به این دلیل خوشحالم که میبینم وجود تنها یک نفر تا چه اندازه توانسته آشوب و بلوا راه بیاندازد. برای من نظر هیچ کسی مهم نیست، ولی واکنشها تا اندازهای جالب توجه است.
من خواهری دارم که براساس رسم و رواجهای سنتی با پسر مامایم ازدواج کرد. اما از همان اوایل خانواده مامایم شدیدا خواهرم را تحت فشار گذاشته بودند و به او ستم میکردند. مثلا در یکی از روزهای سرد زمستانی شوهر خواهرم، در حالی که خواهرم تازه زایمان کرده بود، او را زیر لتوکوب گرفته بود. من با دیدن این صحنه خواهرم و فرزندانش را با خود به خانه خودمان بردم و در حال حاضر هم خانهاش جدا است. خودم با پول شخصی خود برای خواهرم خانه خریدم و هر ماه یک مقدار پول برای او و فرزندانش میفرستم تا بتوانند راحت زندگی کنند.
اگر پیام خاصی دارید، بفرمایید؟
من یک خواست دارم از جامعه و دولت افغانستان، خواهش میکنم سد راه خواهران، مادران، دختران و همسرانتان نشوید. بگذارید پیشرفت کنند. بگذارید که بیاموزند و آگاه شوند.
آرمان شهر
من یک خواست دارم از جامعه و دولت افغانستان، خواهش میکنم سد راه خواهران، مادران، دختران و همسرانتان نشوید. بگذارید پیشرفت کنند. بگذارید که بیاموزند و آگاه شوند.
آرمان شهر
No comments:
Post a Comment