هوماریا آوایس نشان میدهد چگونه ضعف دستگاههای دولتی در پاکستان به زنان آسیب میرساند و چگونه اجرای "قانون بینالمللی خشونت علیه زنان" میتواند آن را بهبود بخشد.این کشور برای زنان اساسا به دو بخش تقسیم شده است.
پاکستانی متشکل از زنانی که خبرنگار، عضو پارلمان، هنرمند و معلم هستند – زنانی که تأثیر زیادی در شکل دادن به کشور دارند و گاهی تحصیلکردهتر از همتایان مردشان هستند. این ها زنانی هستند که میتوانند همانقدر ساکن لندن یا نیویورک هم باشند. گرچه، پاکستان دیگر، پر است از فقر و سوء داوری نسبت به زنان. ایده قبیلهای "قتل ناموسی" هنوز در مناطق دورافتاده و فقیر کاملا رواج دارد. اختلاف بین زنان شهری و روستایی حیرتآو است.
من وقتی روزنامه انگلیسی زبان "پست پاکستان" را ویراستاری میکردم، به مسائل حقوق بشر علاقمند شدم. مرتب داستانهایی از به ویژه نقض حقوق زنان میشنیدم – خصوصا در باره قربانیان اسیدپاشی – و برای درج این خبرها و اختصاص جایی برای درج آنها مبارزه می کردم. در سال 2002، پس از آن که پاکستان تصمیم گرفت کرسیهای معینی را در پارلمان به زنان اختصاص دهد، رهبران سیاسی مرا به عنوان نماینده "مجمع استانی پنجاب" انتخاب کردند که تا سال 2007 در این سمت بودم. در زمان تصدی این پست، قطعنامههایی علیه اسیدپاشی، ازدواج اجباری، و در حمایت از حقوق زنان مسلمان به تصویب رساندم. من اولین عضو شخصی این مجمع برای تصویب قوانین بودم. بر اثر مخالفتها این کار 4 سال طول کشید، اما "ممنوعیت قرضدهی شخصی" در قانون پنجاب به دختران کمک میکند تا مجبور به ازدواج نشوند یا مافیای نزولخوار نتوانند آنها را به عنوان "مایملک"شان به فاحشهخانهها بفروشند.با اطمینان میگویم وقتی تعداد زنان متصدی امور در دولت به اندازه معینی برسد، ما نجات مییابیم. در پاکستان زنان باید طبق قانون 17 درصد نمایندگان مجلس قانون اساسی را تشکیل دهند. ما قوانینی علیه آزار جنسی، خشونت خانگی و اسیدپاشی به تصویب رساندهایم. مسلما فعالیت در این زمینهها میتواند فرد را در مخاطره جانی هم قرار دهد. اخیرا دو زن سیاستمدار با گلوله به قتل رسیدند. در ماه آگوست رهبر "حزب آوامی نشنال"، نجمه حنیف، در استان زادگاهش پیشاور توسط دزدان به قتل رسید، و معاون رهبر "تحریک الانصاف"، زهرا شاهد حسین، نیز مورد دستبرد قرار گرفت و با گلولهای به گردنش کشته شد. مرگ زهرا شاهد حسین، به عنوان قتل عمد، در پرتو بازشماری آمار پس از انتخابات عمومی ماه مه، در دست تحقیق است. این موارد، هر دو، نمونههایی از ارعاب سیاسی و تهدید علیه امنیت روزانه زنانه است. و همچنین طبق مقالهای در باره زهرا شاهد حسین، "قصور دولت در حمایت از شهروندانش" است.
من وقتی روزنامه انگلیسی زبان "پست پاکستان" را ویراستاری میکردم، به مسائل حقوق بشر علاقمند شدم. مرتب داستانهایی از به ویژه نقض حقوق زنان میشنیدم – خصوصا در باره قربانیان اسیدپاشی – و برای درج این خبرها و اختصاص جایی برای درج آنها مبارزه می کردم. در سال 2002، پس از آن که پاکستان تصمیم گرفت کرسیهای معینی را در پارلمان به زنان اختصاص دهد، رهبران سیاسی مرا به عنوان نماینده "مجمع استانی پنجاب" انتخاب کردند که تا سال 2007 در این سمت بودم. در زمان تصدی این پست، قطعنامههایی علیه اسیدپاشی، ازدواج اجباری، و در حمایت از حقوق زنان مسلمان به تصویب رساندم. من اولین عضو شخصی این مجمع برای تصویب قوانین بودم. بر اثر مخالفتها این کار 4 سال طول کشید، اما "ممنوعیت قرضدهی شخصی" در قانون پنجاب به دختران کمک میکند تا مجبور به ازدواج نشوند یا مافیای نزولخوار نتوانند آنها را به عنوان "مایملک"شان به فاحشهخانهها بفروشند.با اطمینان میگویم وقتی تعداد زنان متصدی امور در دولت به اندازه معینی برسد، ما نجات مییابیم. در پاکستان زنان باید طبق قانون 17 درصد نمایندگان مجلس قانون اساسی را تشکیل دهند. ما قوانینی علیه آزار جنسی، خشونت خانگی و اسیدپاشی به تصویب رساندهایم. مسلما فعالیت در این زمینهها میتواند فرد را در مخاطره جانی هم قرار دهد. اخیرا دو زن سیاستمدار با گلوله به قتل رسیدند. در ماه آگوست رهبر "حزب آوامی نشنال"، نجمه حنیف، در استان زادگاهش پیشاور توسط دزدان به قتل رسید، و معاون رهبر "تحریک الانصاف"، زهرا شاهد حسین، نیز مورد دستبرد قرار گرفت و با گلولهای به گردنش کشته شد. مرگ زهرا شاهد حسین، به عنوان قتل عمد، در پرتو بازشماری آمار پس از انتخابات عمومی ماه مه، در دست تحقیق است. این موارد، هر دو، نمونههایی از ارعاب سیاسی و تهدید علیه امنیت روزانه زنانه است. و همچنین طبق مقالهای در باره زهرا شاهد حسین، "قصور دولت در حمایت از شهروندانش" است.
به عنوان یک قانونگذار و فعال، فکر میکنم بزرگترین مشکل در پاکستان اجرای قوانین است. در تمام سطوح دولتی، از پارلمان گرفته تا قوه قضایی و پلیس، کاری نمیکنند؛ زیرا که پاسخگویی وجود ندارد. علت این خشونتها علیه زنان خشونت ساختاری درون سیستم است. در بسیاری از موارد شکایتی نمیشود. قربانیان و خانوادههایشان مایل نیستند پا پیش بگذارند. هیچ کس نمیخواهد شکایتی را نزد پلیس دنبال کند. اگر مکانیسم اجرایی – قضایی و پلیس – فاسد باشد، پس فایده تصویب قوانین در پاکستان چیست؟
به این دلیل من یکی از طرفداران پر و پا قرص اجرای "قانون بینالمللی خشونت علیه زنان" هستم. این قانون رویکرد جامعی را برای تمام کشورهای جهان – از جمله پاکستان، افغانستان و کنگو – عرضه میکند تا با خشونت علیه زنان مبارزه کنند. این قانون به این مسائل محوری میپردازد: سیاستهای درازمدت را تقویت میکند (کسر بودجه را جایز نمیشمارد)؛ بر پیشگیری از خشونت متمرکز میشود؛ و امنیت، سلامت، آموزش و گفتگو در باره اصلاح سه سطح دولتی را تضمین میکند. پولی که سرمایهگذاری میشود خشونت را کم نمیکند، اما وقتی ابزار اجرا (قضایی و پلیسی) مجبور شوند قوانین را رعایت کنند، مسلما خشونت علیه زنان کاهش مییابد.
به این دلیل من یکی از طرفداران پر و پا قرص اجرای "قانون بینالمللی خشونت علیه زنان" هستم. این قانون رویکرد جامعی را برای تمام کشورهای جهان – از جمله پاکستان، افغانستان و کنگو – عرضه میکند تا با خشونت علیه زنان مبارزه کنند. این قانون به این مسائل محوری میپردازد: سیاستهای درازمدت را تقویت میکند (کسر بودجه را جایز نمیشمارد)؛ بر پیشگیری از خشونت متمرکز میشود؛ و امنیت، سلامت، آموزش و گفتگو در باره اصلاح سه سطح دولتی را تضمین میکند. پولی که سرمایهگذاری میشود خشونت را کم نمیکند، اما وقتی ابزار اجرا (قضایی و پلیسی) مجبور شوند قوانین را رعایت کنند، مسلما خشونت علیه زنان کاهش مییابد.
خشونت در خلاء رخ نمیدهد. در همه جا هست. مردم ساکن مناطق فقیر و روستایی، البته به علت فقر و عدم آموزش و فقدان بهداشت انتظار وقوع آن را دارند. زنان به مردان وابستهاند، مردان به زمین. دینامیک قدرت در دستان افراد معینی است. و اگر به شهرهایی مثل کراچی بروید و زنانی را در لباسهای رنگارنگ ببینید که به سهولت انگلیسی حرف میزنند، باور نمیکنید که آنها در پاکستان تحت ستم قرار دارند.
و ایالت متحده هم زیاد متفاوت نیست. صادقانه، وقتی آمار ایالات متحده را میبینم – مانند این که یک پنجم زنان مورد تجاوز یا تلاش برای تجاوز قرار گرفتهاند – حیرتزده و گیج میشوم. چرا در ایالات متحده خشونت چنین رواج دارد؟ وقتی میبینم کنگره آمریکا چقدر در مورد خشونت علیه زنان ناکارا است، نمیتوانم باور کنم. فرقهگرایی در ایالات متحده تعجببرانگیز است. مردم میگویند آمریکا کشوری است بسیار لیبرال، اما هنوز رئیس جمهور زن نداشته است. اما کشورهایی به اصطلاح "بدوی" مثل پاکستان، هند و بنگلادش رئیسجمهورها یا نخستوزیرهای زن داشتهاند. این تناقض جالبی است.
هر چند باید بگویم که وحدت میان زنان در رسانهها و سازمانهای آمریکایی امریست که باید به آن افتخار کرد. من این را در خیلی از کشورهای دیگر نمیبینم.
ما همه خواهان تغییرات اساسی هستیم. و تغییر اساسی فقط هنگامی رخ خواهد داد که وضع زنان را بهتر کنیم.
شهرزادنیوز
No comments:
Post a Comment