آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Friday, October 18, 2013

چگونه ميتوان کشورومردم کشوررا از فلاکت وسيه روزي نجات داد؟

گفت وشنوداز(صباح)
جستجوي براي بيرون رفت ازمعضلات ومشکلات کنوني کشور
« گفتگو با محترم  سليمان کبيرنوري، ديپلومات وکارشناس مسايل سياسي کشور»
قسمت نخست
 
 
 
تاچند درانزوا بايد نوشت؟
ازاينجا وآنجابايد نوشت؟
چورو چپاول وطن  را
همه يک جا بايد نوشت.
 
طي اين سال هاي که ازسقوط طالبان درکشورميگذرد ميلياردها دالربه کشورسرازيرودربرابرديده گان جامعه بين المللي به جيب دزدان ثروتهاي ملي کشور ريخته شدوهمين دزدان وچپاولگران بعدازسال سيزده هفتادويک شمسي ، مالک ده ها تعميروبلند منزل ، شرکتهاي تجارتي ، صاحب ده ها عراده موتر، صدها جريب زمين و... دردوبي ، لندن ، آمريکا ،جرمني، تاجيکستان، ايران، پاکستان،  کابل وولايات کشورگرديدند .
اگر واقعاً به كمك هاي ارايه شده به کشور نگاه كنيم به اين نتيجه مي رسيم كه اكثر اين كمك ها براي مردم کشورنرسيده وبه جيب معاونين ريس جمهور، وزيران ، برادران ريس دولت ، قوماندانان جهادي ، واليان ، جنرالان برحال وقدرتمند ، خويش واقوام اين مقامات ، انجوسالاران ، موسسات خارجي ، فرماندهان قواي ائتلاف ، سفارتخانه هاي کشورهاي غربي وشرقي و... اينها باين پولهاي باد آمده زورگوتر، قانون گريزتر،ظالم تر،جاه طلب تر، بي حيا تر، بي ابروتر، ديده پاره تر... گرديده اند.
کرزی متاسفانه بازدوبند های مقطعی همیشه منافع ملی رازیرپا میگذارد وباعملکردهای کوتاه بینانه و زود گذرواحساساتي هم ملت و هم خارجی ها را نا راحت و عصبانی ساخته است. تعدادی که به رییس جمهور متکی اند و تعدادی دیگری که سلاح دارند در همه امور دست باز داشته و بدون کوچکترین هراسی به قانون شکنی، حیف و میل دارایی عامه، تجارت بی درد سری مواد مخدر و جمع آوری ثروت مشغول اند.  طی بیش از یک دهه که از سقوط طالبان در کشور میگذرد میلیاردها دالر به کشور سرا زیر و به جیب دزدان ثروتهای ملی کشور سرازیر شد و همین دزدان و چپاولگران، مالک دهها تعمیر و بلند منزل، شرکتهای تجارتی، صاحب دهها عراده موتر، صدها جریب زمین و قصر در دوبی، لندن، آمریکا، تاجیکستان، ایران، پاکستان و کابل و سایر ولایات کشور گردیدند.
 
دل من در گرفت از بيقراري
چمن هازرد گشت ازبي بهاري
صدايي زنگ چورخاموش نگرديد
خدا يا تا بکي  چشم  انتظاري
 
سوگمندانه غرب در سال ۲۰۰۱ این فرصت را داشت که به افغانستان برای رسیدن به صلح کمک کند. اما کوتاه نظری و حسادت و امتیازخواهی بر جستجو برای یافتن راه حلی برای مشکلات سیاسی پیشی گرفت و همین امر منجر به بازگشت طالبان شد. غربی‌ها با پندار دشمن دشمن من دوست من است، جنگ سالاران فراري را به عنوان همکاران خود برگزیدند. آنها گمان می‌کردند که این گزینه نیاز به حضور امریکایی‌ها را در صحنه کاهش می‌دهد. اما در واقعیت این کار آنها به مثابه سمت‌گیری در یک جنگ داخلی دوامدار بود. این تفنگداران فراري وچپاولگر و جنگ‌سالار محبوبیتی بین مردم نداشتند و بیشترشان متهم به جنایات جنگی هستند.  امریکا و بریتانیا، به جای این‌که این افراد را کنار بزند، به آنها پول و اسلحه داد و به زعم خود آنها را متحد خود ساخت.  همین افراد، که اکنون بخشی بزرگی از قدرت را در دولت در دست دارند، یک عامل عمده نگرانی مردم افغانستان هستند. استفاده از جنگ‌سالاران برای مبارزه با القاعده و طالبان، منجر به هرج و مرج و از هم گسیختن بافت‌های اجتماعی شده است. در سال ۲۰۰۲، من در لویه جرگه اضطراری برای تاسیس حکومت موقت افغانستان در کابل حضور داشتم و از نزدیک شاهد آن بودم که چطور به جنگ‌سالاران قدرت سیاسی و قانونی داده شد. به این ترتیب زورمندان به قدرت بازگشتند و همراه با خود فساد اداری، ناامنی اختلافات، فقر و خشونت و فرهنگ معافیت از مجازات را به ارمغان آوردند.
 
کسی از ظلم جنگ سالار نپرسید
نه  قلبی خندید و نه بغض ترکید
کسي فرياد  مظلوم  را نپرسيد
نه قانون بودونه کس پاسبان دید .
 
حقوق بشر در نیویارک، با نشر یک گزارش تازه گفته است که حکومت افغانستان به رهبری حامد کرزی به جنگسالاران و ناقضان حقوق بشر ومقامات مفسد اجازه داده است تا در رده های بالایی حکومت کار کنند.
زورگويان و جنگسالاران باگذشت هرروزبه قدرت بيشتردست پيدا ميکنند وبرسرنوشت مردم حاکم ميشوند. فرانسيس وندرل نماينده خاص اتحاديه اروپا درافغانستان،درسمينار افغانستان درپارلمان فنلند اظهار داشتند که ما برای جلوگيری از نقض حقوق بشرمي خواهيم که ناقضين حقوق بشرو جنگسالاران ديگربرسرقدرت نباشند، ولي عملا ديده مي شود که جنگسالاران و جنايتکاران جنگي و ناقضين حقوق بشردرقدرت شريک اند و همچنان برای شرکت عده ی ديگر از آنها مانند طالبان تلاش بخرج داده مي شود. طالبان هنوز هم دست از جنايات  خود بر نداشته وهرروزبه  کشور زيانهای سنگين جاني و مالي مي رسانند و امينت ملي را به خطر مي اندازند ، ولي ريس دولت آنان رابرادرميخوانند . تروريستان بين المللي ، طالبان ، حزب اسلامي وافراد فساد پيشه ومنفعت طلب دوباره تجديد قوا کرده و هرروز فاجعه مي آفرينند.  مردم مظلوم، خسته ازجنگ وتاراج شده، می گویند که خانه های بزرگ با زرق و آسمانخراش هاي مجلل  درپايتخت وولايات نمونه انکارناپذير فساد اداری وچپاولگري ملي در دولت می باشد وقصرهای شاهانه وچند منزله با تزهينات خيره کننده درکشور بنام قصرهای چوروچپاول یاد می شوند و به نظر مردم کسانی مالک اين قصرها اند که درجنایات و فساد اداری دست دارند. اکثریت این خانه ها در شیرپور اعمار شده اند، که مردم آن رابنامهاي شیرچور وچورپورمسما نموده اند. که با چنین یک فرهنگ چپاولگري ومعافیت در رده های بالای حکومت، مردم چه گونه می توانند ازاین دولت حمایت کنند. غصب زمین ها و اعمار خانه های مجلل و بلند منزل ها به گفته مردم ، تیشه طالبان را دسته می دهد و آنها مردم را تشویق می کنند که از چنین یک حکومت فاسد متنفرباشند.
ثروتمند شدن تعداد فساد پيشه وچپاولگر از يکجانب و حاکميت شرکت های امنیتی و انجوهاي داخلي وخارجی شرایط را برای مردم ناممکن ساخته است، داشتن خانه شخصی برای مردم امکان پذیر نیست، زیرا نرخ خانه ها بیش از حد بلند رفته است. ازسال دوهزارويک ميلادي تا اکنون یعنی بعد ازسقوط نظام طالبان ، شصت ميلیارد دالر کمک به کشور سرازیر شده که صدها ملیون آن برای مصارف خارجی هابه مصرف رسیده ومقدار زیاد دیگر آن به شکلی از اشکال حیف و میل شده است. باوجود همه اين فساد وخيانت ونظربه شكايات وارثين قربانيان جنگي ٫راپور هاي بيشمار و مكرركميته  حقوق بشر درارتباط با جنايتكاران جنگي و تفنگسالاري و آناني كه طي ساليان درازبا قدرت تفنگ  ازهيچ نوع زور گوهي وظلم ومردم ازاري چوروچپاول وحتي كشتار ملت  ابا نورزيدند.
غصب و چوري زمین‌های شخصی و دولتی از سوی افراد و اشخاص زورمند از چند سال بدین سو ازمشكلاتی است كه نه تنها دامن مردم را در ولایات راگرفته، بلكه حكومت را نیز متاثر ساخته است.
چگونه مي‌شود اطمينان داشت كه جنايتکاري ديگري بلند نميشود ، حكمتياراز ديده‌ها نهان شده وکابل رابه راکت وبم نمي بندد ومسعود ديگري ازکوه تلويزيون ، لوای سه صدوپانزده وکوتل خيرخانه ، نظاره گري ويراني شهروتباهي مردم نميشود وصفحه ملا عمرديگر ورق نميخورد و اعدام ها دوباره آغازنميگردد؟ که ميگويد که حاجي دين محمد وحاجي ظاهرقديرديگرخودراازخون ملت تغذيه نميکنند؟، چطور مي‌شود ميان سياف و ملاعمر تفاوت گذاشت؟، عطا محمد واسماعيل ، فهيم ، يونس قانوني ، برادران مسعود،امرالله صالح ، عتيق الله بريالي با زرداد، کشمير، قلم وچمن، ملا برادر، ملا وکيل احمد متوکل، ملا سلام ضعيف...  چه فرقي دارد؟دبل عبدالله ، بسم الله محمدي ،صلاح الدين رباني ،محسني و شينواري چه تغييري كرده اند ؟و كرزي جز فساد، بي‌ کفايتي،شراکت درچوروچپاول، روزگذراني، مصلحت گرايي،خيانت به ميلونهاباشنده گان کشور و همدستي بامافيا ، چپاولگران وتفنگداران كدام تجربه جديدي خلق كرده است ؟، آياميتوانيم متيقين گرديم که سيد منصوروسيدحسام الدين حقبين معادن طلاي دره نيکپي رابه چپاول نميبرند وحاکميت خانواده گي برپانميکنند؟، چگونه باورکنيم که قيوم کرزي چون حامدکرزي بارديگردرکابينه اش دزدان وچپاولگران مشهورومعروفي چون - فاروق وردک ، عمرزاخيلوال ، کريم خرم ، انورالحق احدي رادرمسند وزارت نمي شاند وبانکهاي کشوررامانند کابل بانک به تاراج نميبرد. ؟ چگونه قبول کنيم که بازهم دزدان وفاسدان مشهوري مانند – عطامحمد نور، گل آقاي شيرزي ، گلاب منگل، جمعه خان همدرد، ثارنوال کرام الدين کريم ،سيد حسين انوري ،عبدالحق شفق ، بصيرسالنگي ، انور جگدلك ، عبدالجبار تقوا ... برگرده ملت تازيانه ظلم وبيداد نمي کوبند؟  آيا بپذيريم که ديگرصديق چکري ، نادرآتش ، قديرفطرت ... سرمايه هاي ملت رافرارنميدهند؟.
اينان همه رنج ومصيبت هاي است که قلبهاراتخريش وذهنيتهارامغشوش ساخته است وباگذشت هرروزفاصله مردم ازحاکميت دولتي بيشتروبيشترميگردد . باين مقدمه - گفتگويي داريم بانويسنده و پژوهشگرنخبه کشورجناب سليمان ( کبيرنوري )، درنخست ديد گاه هاي موصوف را طي پرسش وپاسخ جويا ميشويم:
 
سوال : لطف نموده ازمسووليتها و وظايف ملي و وطني تان درگذشته واکنون - بگویيد تا با شما بيشترآشنا شويم؟
 
جناب استاد صباح گرامی ! نویسنده  و پژوهشگر  توانای کشور،  درود بر شما!
 
من؛  از آوانی که به اصطلاح "دست  چپ و راست " خود را شناحته ام( 14- 15 سالگی)، از همان آوان کودکی یا  نو جوانی؛؛ متاسفانه و یا خوشبختانه، بدون بردن هیچگونه لذتی ازشرایط زمان باوگی و نوباوگی؛ با کسب عضویت در صفوف  حزب دموکراتیک خلق افغانستان،  همه تار و پود وجودم، بااحساس و اندیشه و تفکر عشق  به میهن و مردم و انسان و انسانیت عجین شده بود.
البته، قابل تذکر میدانم که  مشوق اصلی درین راه کار و پیکار!؛ پدر گرانمایه و مادر مرحومی ام بوده اند (پدر و مادری که دران زمان؛ اولویت های التزامی ی طبیعی ی  را برای کودک و یا  نوجوانی، در چنین سن و سال، نمیتوانستند  درک بکنند و بفهمند و دریابند. ولو اینکه هردو باسواد و روشن خوانده میشدند، من را در مبارزه بر ضد بیعدالتی وناسازگاری و ناهنجاری های اجتماعی، ظلم و استبداد حاکمان تشویق و ترغیب کرده، نمونه مثالهایی از تاریخ مبارزات  نیروها و رزماوران، کار و پیکار نیرو ها و شخصیت های شخیص تاریخی در تاریخ  کشور و جهان را همیشه در گوشم زمزمه میکردند و به ویژه تماشای فلمهایی از ظلم و استبداد سفید پوستان بر سرخپوستان قاره امریکا، در سنین طفولیت انگیزه و اندیشه مقاومت در برابر ارباب جبر و زور و ستم بر مظلومان را در ذهنم ایجاد کرده بود).
 
اینکه کسب عضویتم در حزب( حزبیکه اعضای آن با داشتن آرمان های بلند عشق به سعادت انسانان مظلوم و زحمتکش دران بسیج شده بودند )؛  که الان برای این حزب، رهبری و اعضایش سخت متاسفم؛ به ویژه اینکه اکثریتی ازین رهبران بازمانده و کادر های ارشد آن در سرخوردگی و سر درگمی  و بی سرنوشتی  و بیچارگی کامل بسر میبرند و از همگی به  اصطلاح نخبگانی که نخبه شمرده میشدند؟!؛ و دران زمان من هم بنا بر سطح فهم و دانش و برداشت محدود خود،همه را نخبه میپنداشتم؛؛ اما امروز حتا یک نخبه ای که واقعن نخبه ی اصلی بوده باشد و  روزنه های کار و پیکار علمی و منطقی و راستین را بخاطر برون رفت از این همه چالش وبحران های صادر شده  از بیرون و یا تولید شده در داخل، نمیتوان دریافت.
 
ارچند، گاه گاهی عده ای ازین رهبران مشکلات را توضیح داده  راه حل هایی را پیشکش نموده اند ولی دیده شد که توانمندی ارایه یک طرح یا تیزس علمی وعملی، که نجات وطن و مردم دران برجسته ودرشت باشد را نتوانسته اند ارایه دارند. شنیده میشود که بسیاری هایی از ایشان تاهنوز هم کلاسیک می اندیشند و در گرداب آیدیا ها و اندیشه ها و ایئولوژی های درمانده ی سالهای جنگ سرد قرار دارند.
میبینیم که ایشان نتوانسته اند تا تشکل،سازمان و نهضتی را بسیج و  سمت و سو دهند، که  نیتنها همه بازماندگان از جزیره های حزب بزرگ، بل  سایر وطنپرستان این خطه ی سوخته ی سیاسوز شده را سمت وسو دهند و افتخار رهبر بودن را قایم و ثابت سازند.
با درد و دریغ که  تعداد کثیر ایشان در پشت سنگ های خجلت و حقارت، به نظاره ی درد و مصایب مردم و وطن به تماشا نشسته اند. اینکه گاه  گاهی صدای شان برون میجهد، من نمیدانم. آیا دستوری است؟! و یا فرمانی وجود دارد؟ اما هرآنچه است که هست درچنین شرایطی که سرنوشت وطن و مردم دارد دگرگون میشود و زمینه برای تقویت بنیاد گرایی اسلام سیاسی سعودی، قطری - اماراتی  و پاکستانی و در راس انگریزی؛ آماده تر میشود؛ سکوت و بیحرکتی و بی مسئولیتی مرگبار آنان نابخشودنی است که در صفحات  تاریخ کشور سیه رقم خواهد خورد.
 
جناب استاد صباح عزیز!
 
با عرض معذرت که دلم سخت درد دارد ؛ در حالیکه باید کوتاه و مختصر به پرسش های شما پاسخ ارایه نمایم؛
بعد از پایان تحصیلات در اتحاد شوروی پیشین، در سال 1986 که شادروان شاه محمد دوست دیپلومات نخبه ی وطن سِمت وزارت امور خارجه ی افغانستان را عهده دار بود، درین وزارت شامل کار شدم.
بعدن شخصیت جلالتمابی و محترمی  بنام عبدالوکیل، "(که در بیرون وزارت خارجه به پهلوان وکیل هم مشهور بودند و در داخل وزارت  خارجه بنام فرکسیون باز)" به حیث وزیر امور خارجه تشریف آوردند که تا آخرین سال سقوط حاکمیت حزب حاکم  ( ح.د.خ.ا یا حزب وطن)، پست این وزارت را در اختیار داشتند.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

No comments: