آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, June 19, 2013

بخش سوم جنبشهای اجتماعی ومسله آزادی زن


سیاوش دانشور
ستمکشی و فرودستی زن در سرمایه داری عموما و در کشورهای اسلام زده خصوصا، رابطه مستقیمی با اقتصاد و سیاست و قوانین و فرهنگ طبقات حاکم دارد.






 
در بخش اول این مطلب تلاش کردیم رابطه مسئله زن را با جنبشهای اصلی سیاسی و طبقاتی در جامعه ایران توضیح دهیم. اینکه جنبش ناسیونالیستی پرو غرب، نیروهای جنبش ملی اسلامی، از منظر استراتژیک در چه رابطه ای با جنبش برای آزادی زن قرار میگیرند و چگونه به این جنبش برخورد میکنند. در بخش دوم همین مطلب به مسئله آزادی زن از موضع فمینیستها پرداختیم و قرابت و نزدیکی جنبش موسوم به فمینیستی در ایران را با نیروها و چهارچوبهای طبقات دارا و همینطور تمایزش را با آزادیخواهی کمونیستی و سوسیالیستی در رابطه با مسئله زن مختصرا اشاره کردیم. در این بخش به نگرش و سیاست کمونیسم کارگری به مسئله زن میپردازیم. میخواهیم نشان دهیم چرا آزادی زن در ایران چه در تلاش برای بهبود بلافصل و چه برای تغییرات ریشه ای و پایدار به کمونیسم کارگری گره خورده است و چرا جنبش زنان یک رکن اساسی تلاش سوسیالیستی برای آزادی جامعه است؟

چند فرض پایه ای

تبیین و سیاست کمونیسم کارگری در قبال مسئله زن به تزها و مفروضاتی پایه ای متکی است که با مفروضات و تبیین های دیگر در قبال مسئله زن تفاوت اساسی دارد:

1- مسئله زن امری صرفا فرهنگی نیست. امری صرفا ناشی از جان سختی منش و روحیات و نگرش مردسالار به زن بعنوان یک انسان نیست. مسئله زن در کشورهائی مانند ایران محصول عدم پیشرفت ساختارهای سیاسی و اداری، و یا عدم پیشرفت سرمایه داری و انتگره نشدن زنان در بازار کار نیست. اگرچه وجود این فاکتورها اینجا و آنجا ستمکشی زنان را تشدید میکند اما مسئله زن یک مسئله مهم اجتماعی و بویژه در نظام کنونی یک مسئله سیاسی و اقتصادی است.

2- ستمکشی و فرودستی زن در سرمایه داری عموما و در کشورهای اسلام زده خصوصا، رابطه مستقیمی با اقتصاد و سیاست و قوانین و فرهنگ طبقات حاکم دارد. نابرابری زن و مرد و تبعیض براساس جنسیت یک رکن و یک گوشه نظامی است که اساسا بر نابرابری و تبعیض متکی است. در این نظام نابرابری زن و مرد به سلسله مراتب نابرابری خدمت میکند همانطور که آزادی نسبی زنان بلافاصله به قدرت و اتوریته دیگری برخورد میکند. حتی در کشورهائی که زنان توانسته اند بدرجه ای برابری حقوقی را بدست بیاورند، نه فقط مورد انواع ستم و تبعیض و بیحرمتی قرار میگیرند بلکه در قلمرو اقتصاد و لذا در نگرش مسلط در جامعه از موقعیت فرودست برخوردارند.

3- ریشه ستم بر زن قدیمی است و به دوران جاهلیت برمیگردد. اما بقا و دوام این ستمکشی در دنیای امروز دیگر تماما محصول مناسبات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی همین امروز، یعنی نظام سرمایه داری است. سرمایه داری از نابرابری زن و مرد و تبعیض براساس جنسیت بعنوان یک عامل سیاسی و اقتصادی در خدمت سلطه سیاسی و تامین سودآوری سرمایه بهره برداری میکند.

4- جنبش حقوق زن در ایران جنبشی وسیع و غیر قابل انکار در هر محاسبه جدی سیاسی است. این جنبشی در تقابل با اسلام سیاسی و در کشمکشی دائمی با حکومت اسلامی است. این جنبشی قائم بذات، یک جنبش مقاومت در مقابل ارتجاع اسلامی، جنبشی برای اعاده حق و آزادی و حرمت اجتماعی است. جریانات سیاسی و افقها و گرایشات اجتماعی اصلی جامعه تلاش دارند افق و چهارچوبهای سیاسی خود را بر جنبش حقوق زن در ایران غالب کنند.

5- در جنبش حقوق زن گرایشات و خط مشی های سیاسی متفاوتی وجود دارد. از گرایشهای پرو حکومتی و رفرمیستی و ناسیونالیستی تا گرایشات رادیکال و سوسیالیستی. جنبش حقوق زن یک پدیده واحد سیاسی با افق واحد سیاسی نیست. جنبش آزادی زن نماینده گرایش رادیکال و برابری طلب، نماینده رفع و نفی بلافصل حاکمیت آپارتاید جنسی و حجاب در ایران، نماینده تمایلات ضد مذهبی و ضد شرق زدگی، و نماینده سکولاریسم و برابری طلبی سوسیالیستی زنان و مردان است. گرایشات دیگر در جنبش حقوق زن، مانند اصلاح طلبی اسلامی و یا نیمه سکولار نیمه مذهبی ها و ناسیونالیستها، در یک مقیاس وسیع تر خود را در کمپ جنبشهای ملی اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب پیدا میکنند. تحقق اهداف جنبش آزادی زن با تحقق اهداف اردوی اجتماعی کمونیسم کارگری خوانائی دارد. کمونیسم کارگری تلاش دارد افقش را بر مبارزه برای برابری زن و مرد هژمونیک کند.

جایگاه جنبش آزادی زن برای کمونیسم کارگری

کمونیسم کارگری بنا به نگرش پایه ای اش که جنبشی برای نفی تبعیض و نابرابری در کل جامعه است، برخلاف دیگر گرایشات و سنتهای سیاسی به جنبش برای حقوق و آزادی زن برخوردی ابزاری و منفعت طلبانه اپورتونیستی ندارد. برخورد کمونیسم کارگری به مبارزه جاری زنان و مردان برای رفع تبعیض برخوردی اجتماعی و واقعی، با حضور فعال در این مبارزه است.

اولا، کمونیسم کارگری مسئله تبعیض بر اساس جنسیت را در دنیای امروز محصول نیازهای  اقتصادی سرمایه داری میداند که بازتاب آنرا میتوان در کلیه قلمروهای اقتصادی و سیاسی و قانونی و فرهنگی و در خانواده مشاهده کرد. لذا برای کمونیسم کارگری نفی آپارتاید جنسی به نفی نظامی گره میخورد که بانی و مسبب آنست: یعنی سرمایه داری.

ثانیا، برای کمونیسم کارگری امر نفی تبعیض و نابرابری بلافاصله به نیروی اجتماعی ای گره میخورد که عملا برای نفی این تبعیض و نابرابری بمیدان آمده است. لذا کمونیسم کارگری برخلاف دیگر جریانات اجتماعی که تلاش دارند اعتراض زنان را در چهارچوبهای حکومتی، قانونی- اسلامی، ناسیونالیستی- حقوق بشری، محدود و زندانی کنند، و به این اعتبار بنیان نابرابری را تداوم دهند، مسئله آزادی زن را بعنوان معیار آزادی جامعه یک رکن استراتژی سیاسی خود قرار میدهد. کمونیسم کارگری برای تغییر به نیروی اردوی آزادی و برابری در مقیاس جامعه متکی است و جنبش برای آزادی زن یک گرایش قدرتمند اجتماعی است که مهر خود را بر هر تحول سیاسی در ایران میکوبد.

ثالثا، هر تحول انقلابی و توده ای و رادیکال در ایران بناچار رنگی "زنانه" دارد. یعنی زنان یک فاکتور مهم اجتماعی و درگیر تحولات آتی اند. باید تاکید کرد که "انقلاب زنانه" در ایران با افق نفی کامل تبعیض و نابرابری، به ایران محدود نخواهد شد و به الگوئی برای عروج قدرتمند سکولاریسم و سوسیالیسم در کشورهای خاورمیانه و دیگر کشورها تبدیل میشود. جنبش آزادی زن در ایران به این اعتبار یک فاکتور فرا ایرانی و در تقابل با اسلام سیاسی فاکتوری منطقه ای و جهانی است.

رابعا، "سوسیالیسم"، برای کارگر و انسان مورد تبعیض یک کلیشه و یا یک شعار نیست. سوسیالیسم خود را در اعتراض به نابرابری، در تلاش روزمره برای رفع تبعیض، در تمایل و تلاش برای آزاد بودن معنی میکند. یک جنبش قدرتمند کمونیستی کارگری که پرچم آزادی جامعه را برافراشته است، جنبشی برای بسیج کل پتانسیل آزادیخواهی و برابری طلبی و تمایلات سکولاریستی و ضد مذهبی برای الغای آپارتاید جنسی و پائین کشیدن پرچم آنست. جنبش آزادی زن یک سنت سوسیالیستی بوده، پیشروی آن پیشروی سوسیالیستها بوده، و امروز بویژه در ایران و با وجود جنبش و اعتراض کمونیستی کارگری به اوضاع کنونی، جنبش برابری زن و مرد یک رکن اعتراض سوسیالیستی است.

و بالاخره، کمونیسم کارگری خود را در صف اول هر تلاش بزرگ و کوچک برای احقاق حقوق و تغییر قوانین و چهارچوبهای سیاسی به نفع زنان میداند. کمونیسم کارگری مبارزه روزمره و مستمر برای بهبود و ارتقای حق و حرمت زنان در چهارچوب همین نظام را در راستای تلاش برای نفی تبعیض و نابرابری بنیادی نظم کنونی میداند. برای ما هر ذره حرمت و حقوق زنان مهم است. هم حقوق زن فی النفسه برای ما مهم است و هم هر ذره پیشروی جنبش آزادی زن را در موقعیت بهتری برای فتح پله های بعدی قرار میدهد. کمونیسم کارگری با اصلاحات یک رابطه مادی و انسانی برقرار میکند. کمونیسم کارگری اساسا جنبشی برای اعاده حقوق و حرمت و آزادی و رفاه انسانهاست. کمونیسم کارگری در عین حال خود را محدود به تلاش برای تغییر قوانین و اصلاحات نمیکند و تلاش برای تحمیل اصلاحات را با افق و سیاست رفرمیستی یکی نمیداند. برای ما هر درجه تحمیل عقب نشینی به جمهوری اسلامی مهم است و این پشتوانه حضور قدرتمندتر زنان برای نفی اوضاع کنونی است.

برخی تمایزات تاکتیکی- استراتژیکی

اگر کمونیسم کارگری و جنبش آزادی زن خود را به اعتراض مادی و اجتماعی علیه تبعیض و نابرابری متکی میکند، و استراتژی این جنبش نفی فوری حکومت اسلامی و نظام سرمایه داری در ایران است، لذا تاکتیک هایش تنها میتوانند تناسب و رابطه مستقیمی با هدف نهائی و استراتژیک داشته باشند. این رابطه استراتژی و تاکتیک در قلمرو سیاست خود را به اشکال مشخصی بیان میکند و تمایزات این جنبش را بروشنی در مقیاس جامعه نشان میدهد:

جریانات اصلاح طلب حکومتی میخواهند با رژیم زن ستیز اسلامی بسازند و آیت الله ها و آخوندهای ضد زن را بعنوان نماد "تغییر" به زنان بفروشند. جنبش آزادی زن در تقابل با این سیاست شراط اولیه هر تغییری به نفع زنان را سرنگونی کل رژیم زن ستیز و نظم آپارتاید جنسی میداند. ما در مقابل نیروهای اصلاح آپارتاید بر لغو آپارتاید تاکید داریم.

جریانات راست سرنگونی طلب میخواهند رژیم اسلامی را طی کودتا و جنگ و بند و بست از بالا تغییر دهند. این جریان سرمایه داری را در بهترین حالت بدون آخوند میخواهد و مشخص تر جایگاه مذهب و خرافه در سیستم سیاسی و حکومتی شان قوی است. در مقابل این افق دست راستی که اساس دستگاه سرکوب و قوانین ضد زن و پایه های نابرابری سرمایه داری را احیا میکند، ما بر الغای نظم اسلامی، بر الغای قوانین اسلامی، بر الغای رسمی آپارتاید جنسی و حجاب بعنوان پرچم آن، و بر نفی نظام مبتنی بر نابرابری تاکید داریم.

همه نیروهای دست راستی با مذهب سازش میکنند و بقای مذهب را در نظام آتی فرض میگیرند. نهایتا این جریانات به سکولاریسمی نیم بند آنهم بخاطر نفرت مردم در ایران از اسلام متکی میشوند. در تقابل با این سیاست ارتجاعی و ضد زن، جنبش کمونیسم کارگری یک جریان ضد اسلامی است. جنبش آزادی زن تمایلات ضد مذهبی نسل جدید و نفرت مردم از قوانین و راه و رسمهای مذهبی را نمایندگی میکند. لذا این اردو برخلاف جریانات دست راستی، و حتی برخلاف چپهائی که تقابل با مذهب را به روشن شدن سرنوشت مبارزه طبقاتی گره میزنند، نیروئی مدرنیست و آوانگارد و ضد خرافه است.

نیروهای دست راستی با اسلام سیاسی بعنوان یک جنبش ارتجاعی درگیر نمیشوند و تلاش دارند به نقد "فاندمانتالیستها" و سازش با جناح "میانه رو" آن بنشینند. برای کمونیسم کارگری و جنبش آزادی زن، تقابل با اسلام سیاسی و شکست آن در ایران، یک شرط پیروزی افق سوسیالیستی در جامعه است. برای جنبش ما سکولاریسم امری حداقل و مربوط به نظام اداری و آموزشی است چرا که بدون سکولاریسم بحث از آزادی زن بی معنا است. اما کمونیسم کارگری تنها به سکولاریسم محدود نمیماند. بعنوان یک جنبش و جریان حزبی، بعنوان تشکلهای توده ای زنان، بعنوان نیروهای اجتماعی خواهان پیشرفت و ترقی، تقابل با فعال مایشائی مذهب و اسلام زدائی در جامعه یک هدف اساسی ماست.

و .... این لیست در مورد سوالات مشخص مانند برخورد به قوانین اسلامی، حجاب، نوع تشکل، سنت مبارزاتی، قوانین خانواده، برخورد به اصلاحات، مسائل فرهنگی و معضلات اجتماعی ناشی از تبعیض و نابرابری طولانی است.

سرنگونی جمهوری اسلامی

زنان و مردان آزادیخواه بطور روزمره علیه نظام ضد زن اسلامی مبارزه میکنند. زندگی واقعی و تجارب و مشاهدات ساده اکثریتی عظیم در جامعه اثبات میکند که اولین راه و کوتاهترین و انسانی ترین راه برای ایجاد هر نوع تغییر ملموس و مادی که زنان بتوانند در مقیاس وسیع از آن برخوردار شوند، سرنگونی تمام و کمال جمهوری اسلامی از پائین بقدرت انقلابی مردم است. با سرنگونی جمهوری اسلامی در یک تحول انقلابی، نظم جمهوری اسلامی و کلیه قوانین منعبث از آن از جمله سیستم آپارتاید جنسی و حجاب لغو میشود. بلافاصله قوانین آلترناتیو که امر برابری زن و مرد را در کلیه اشکال و سطوح سیاسی، اقتصادی، قوانین کار و رفاه اجتماعی برسمیت میشناسد، بعنوان قوانین مسلط اعلام و مبارزه ای گسترده برای تثبیت و استقرار آنها آغاز میشود.

اینجا صف نیروهای دست راستی، مذهبی ها، مردسالارها، سرمایه داران و کلیه کسانی که این تغییرات را به ضرر خود میدانند در مقابل جنبش برای آزادی و برابری زن و مرد می ایستد. بدرجه ای که جنبش آزادی زن توانسته است نیروی زنان و مردان را حول پلاتفرم و راه حل سوسیالیستی جامعه بسیج کند، بدرجه ای که حزب نماینده و سخنگوی جنبش کمونیسم کارگری توانسته باشد افق انقلابی و کمونیستی خود را مسلط کند، گام برداشتن برای ایجاد تغییرات بنیادی به نفع امر برابری عموما و برابری زن و مرد خصوصا تسهیل میشود.

با سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و عروج زنان بعنوان یک بازیگر مهم تحولات ایران، تناسب قوای سیاسی نیروها در مقیاس منطقه ای دگرگون میشود. جریانات اسلامی در موضعی بشدت تدافعی قرار میگیرند و نیروهای سکولار و پیشرو و سوسیالیست امکان عمل واقعی پیدا میکنند. جریانات سکولار و ضد قوانین اسلامی که هم اکنون از مصر تا تونس و دیگر کشورها درگیر مبارزه با اسلام سیاسی پرو آمریکائی هستند، افق جدیدی پیدا میکنند و به سهم خود به نیروی قدرتمند کردن راه حل سوسیالیستی در کشورهای منطقه تبدیل خواهند شد.

چشم انداز پیروزی

جنبش آزادی زن در ایران همراه با کمونیسم کارگری میتواند نقشی دورانساز ایفا کند. نقطه قدرت این جنبش رادیکالیسم آنست. تقابل با اسلام سیاسی، تقابل با قوانین و راه و رسم های اسلامی، تقابل با اختناق و سرکوب، تقابل با تبعیض و نابرابری و استثمار، و تقابل آشتی ناپذیر با جمهوری اسلامی بعنوان مهمترین قدرت حکومتی جنبش اسلام سیاسی، به این جنبش هویت و خصلتی ویژه میدهد که جریانات متفرقه راست و جریانات سنتی چپ رادیکال از آن برخوردار نیستند.

با سقوط نظام آپارتاید اسلامی زنان از یوغ قوانین آپارتاید خلاص میشوند و زمینه برای برابری و اعاده حرمت و حقوق انسانی فراهم میشود. اما هنوز بعنوان زن، بعنوان کارگر، بعنوان شهروند، با حفظ چهارچوبهای اقتصادی و طبقاتی نظم کنونی نابرابر باقی میمانند و همین نابرابری بنیادی به اشکال دیگر نابرابری در قلمرو قوانین و خانواده و بازار کار و غیره را مجددا رسمیت میدهد. اینجاست که پیروزی بر ارتجاع اسلامی باید به پیروزی بر نظام متکی بر تبعیض و نابرابری ارتقا یابد. در اینجا کمونیسم کارگری تنها نیروئی است که امکان و افق آزادی کامل و برابری بیقید و شرط زن و مرد را دارد و میتواند با اتکا به نیروی عظیم خواهان تغییر برای استقرار سوسیالیسم گام بردارد و یکبار برای همیشه بشریت را از جهالتی بنام زن ستیزی آزاد کند.

No comments: