آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Thursday, October 9, 2025

ممنوعیت کار زنان توسط طالبان؛ چگونه زنان به گدایی مجبور می‌شوند

نويسنده: آدرینا بهزاد

شماری از زنانی که در شهر کابل به گدایی روی آورده‌اند، می‌گویند فقر شدید و بیکاری، آنان را ناگزیر ساخته تا برای زنده نگه‌داشتن فرزندان‌شان دست به این کار بزنند. آنان تاکید می‌کنند که هر بار هنگام دست دراز کردن به‌سوی رهگذران، گویی آسمان بر سرشان فرو می‌ریزد،

اما ناچاری و نبود هیچ راه دیگری برای تامین لقمه‌ای نان، آن‌ها را وادار به تحمل سخت‌ترین شرایط کرده است. این زنان می‌گویند که ایستادن ساعت‌ها زیر آفتاب سوزان، چشم دوختن به جیب مردم و درخواست کمک، تحقیرآمیزترین تجربه‌ای است که تنها از سر ناگزیری آن را تحمل می‌کنند.


سحر، یکی از هزاران زنی است که همراه با نوزادش زیر آفتاب سوزان، چشم به جیب رهگذران دوخته است. او از وضعیت دشوار اقتصادی شکایت دارد و می‌گوید پس از ممنوعیت کار زنان توسط طالبان، هیچ‌کس حاضر به استخدام او نیست و ناچار شده برای تامین نیازهای زنده‌گی به تکدی‌گری روی آورد.


سحر می‌گوید: «اقتصاد ما خراب است. کارگر در خانه نداریم. تنها شوهرم نان‌آور خانواده ۱۰ نفری است. بابایم پیر و ضعیف شده توان کار ندارد. کاکایم معیوب است با ما زنده‌گی می‌کند. ماه چهار هزار کرایه خانه را می‌دهیم. درآمد شوهرم به مصارف خانه کفایت نمی‌کند. به‌دلیل ممنوعیت کار زنان از سوی طالبان، به من کسی کار نداد. مجبور شدم که رو به گدای‌گری بیاورم.»


این زن می‌افزاید که از کاری که انجام می‌دهد خجالت می‌کشد، اما ناچار است زیرا چاره‌ای جز این ندارد. او با چشمانی پر از نگرانی توضیح می‌دهد که اگر نان شب خانواده‌اش تامین نشود، هیچ‌کس مسوولیت آن‌ها را به عهده نخواهد گرفت. سحر می‌گوید بارها تلاش کرده شغلی پیدا کند، اما به‌خاطر محدودیت‌های طالبان علیه زنان، هیچ فرصتی به او داده نشده و در نهایت، تکدی‌گری تنها گزینه باقی‌مانده برایش شده است.


سحر می‌گوید: «گدای کار خوب نیست. از کاری که می‌کنم خجالت می‌کشم و راضی نیستم، اما مجبور هستم. روز ۲۰۰ افغانی پیدا می‌کنم. کاش کار می‌بود. کاش زنان از سوی طالبان از کار منع نمی‌شدند. هرگز دست به این کار (تکدی‌‌گری) شرم‌آور نمی‌زدم. شرمنده مردم نمی‌بودم. جوان هستم توان کارهای مفید و آبرومندانه را دارم، اما متاسفانه به‌دلیل زن بودنم، اجازه کار را ندارم. و مجبور شدم که روبه این کار شرم‌آور و خجالت‌آور بزنم.»


تنها سحر نیست که جز گدایی چاره‌ای نداشته باشد؛ آمنه نیز با سرنوشتی مشابه دست‌وپنجه نرم می‌کند. او می‌گوید پس از آن‌که طالبان زنان را از کار و فعالیت منع کردند، درآمد ناچیز خانواده‌اش کاملاً قطع شد. شوهرش پیر و ناتوان است، دو پسرش نیز بیکار شده‌اند و دیگر نانی برای خوردن در خانه ندارند.


آمنه می‌گوید: «من مریض هستم؛ چربی خون، چربی جگر و شکر دارم. شوهرم پیر و ضعیف شده و توان کار ندارد. دو پسر دارم که قبلاً کار می‌کردند، اما از وقتی طالبان آمدند، بیکاری زیاد شده و هر دو بیکار هستند. من هم در شفاخانه صحت طفل کار می‌کردم و درآمد خوبی داشتم. بچه‌هایم کار می‌کردند و زنده‌گی‌مان خوب بود، اما از وقتی طالبان آمدند، زنده‌گی‌مان نابود شد و نانی برای خوردن نداریم. شب‌ها با خود فکر می‌کنم که دیگر به گدایی نروم، اما صبح که نواسه‌هایم گرسنه و گریه می‌کنند و نانی برای دادن به آن‌ها نیست، تصمیمم را کنار می‌گذارم و دوباره به گدایی می‌روم.»


این زن می‌گوید با وجود شرم و خجالتی که از این کار دارد، ناچار است هر روز ساعت‌ها کنار جاده بایستد و از رهگذران کمک بخواهد تا بتواند لقمه‌ای نان برای خانواده‌اش فراهم کند. او باور دارد که اگر زمینه کار برای زنان فراهم می‌بود، هیچ زنی حاضر نمی‌شد کرامت انسانی‌اش را زیر پا بگذارد و به گدایی روی آورد.


آمنه می‌افزاید: «طالبان زنان را از کار منع کردند، بچه‌هایم بیکار شدند و من ناچار شدم به گدایی رو بیاورم. از کاری که می‌کنم راضی نیستم، از گدایی خجالت می‌کشم. تحمل این بی‌عزتی بسیار سخت است. از طرفی دیگر، از طالبان هم می‌ترسم که مبادا بیایند و مرا با خود ببرند. طالبان وقتی گدایان را بازداشت می‌کنند، آن‌ها را به‌مدت ۱۰ روز در شرایط بسیار بد و غیرانسانی زندانی می‌کنند و بعداً با انجام بایومتریک آزاد می‌سازند.»


این زن می‌افزاید: «وقتی دستم را دراز می‌کنم تا از کسی پول بگیرم، حس می‌کنم آسمان روی سرم چپه می‌شود، اما چاره‌ای ندارم، راه دیگری برایم نمانده است. سن من زیاد شده، باید در این مرحله از زنده‌گی‌ام وقت خود را در عبادت بگذرانم و بچه‌هایم نان‌آور خانه باشند، اما از ناچاری به گدایی رو آورده‌ام. تمام روز زیر آفتاب می‌سوزم، چادری به سر دارم و هیچ‌کس نمی‌فهمد که وقتی کسی پولی به من می‌دهد، در دل من چه می‌گذرد.»


همزمان با این، شماری از فعالان حقوق زن، حاکمیت طالبان را «تک‌جنسیتی» توصیف کرده و می‌گویند که بیکاری و تکدی‌گری در کشور به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته است؛ وضعیتی که بیش‌ترین قربانیان آن زنان هستند.


مسعوده کوهستانی، فعال حقوق زن، می‌گوید: «بیش از چهار سال حاکمیت تک ‌قبیلوی و تک‌جنسیتی در افغانستان، نه‌تنها فقر و بیکاری را به اوج رسانده، بلکه شمار گدای‌گران به‌ویژه زنان را در شهرها به شکل چشم‌گیری افزایش داده است. هنوز هم روشن نیست که پول‌های سرازیرشده به کشور، سرمایه‌گذاری‌ها و عواید معادن در کجا و برای چه مصرف می‌شود. با وجود این منابع، مردم به‌ویژه زنان همچنان با فقر، بیکاری و ناچاری دست‌وپنجه نرم کرده و بسیاری از آنان به گدای‌گری روی آورده‌اند.»


این زنان در حالی از وضعیت رقت‌بار زنده‌گی‌شان در تکدی‌گری شکایت دارند که طالبان آموزش دختران بالاتر از صنف ششم را ممنوع کرده‌اند و زنان و دختران را عملاً از حق تحصیل، کار، سفر، ورزش و حضور در سایر عرصه‌های زنده‌گی جمعی محروم ساخته‌اند. طالبان حتا صدا و سیمای زنان را «عورت» خوانده و در چارچوب قوانین امر به معروف و نهی از منکر خود، تلاوت قرآن با صدای زنان را نیز ممنوع اعلام کرده‌اند.١٤ ميزان ١٤٠٤ هشت صبح

No comments: