نويسنده: رسول پارسى
در حال مطالعه نوشته بانو هلن فرمان درباره پستان زنان و سرطان پستان و این موضوعات بودم. هرچند شناخت زیادی از ایشان ندارم ولی موضوعی که مطرح کردند کاملاً معمولی و مرتبط با سلامت زنان بود، چیزی که در جمعهای ما مردان و شاید زنان هم مورد بحث قرار میگیرد. اما حساسیت مخاطبانشان برایم قابل درک نبود.
از این حرفها گریزی زدم به سرچشمههای اجتماعی این پدیدههای حساسیت برانگیز در جامعه سنتی و مذهبیمان.
در دوران مدرسه و طلبگی، در کتابهای فقه بخشی به بهداشت زنان و قاعدگی اختصاص داشت؛ از حیض و نفاس گرفته تا استحاضه. این مباحث عمدتاً با هدف آموزش قوانین نماز، روزه، حج، غسل و روابط جنسی ارائه میشود، اما برای استادان و طلبهها همیشه جذابیت خاصی داشت. جذابیت بیشتر ناشی از ورود به جزئیات بدن زنان و کنجکاوی جنسی بود که در حواشی درسها بروز میکرد. برخی طلبهها کاملاً غرق بحث میشدند و استادان یا طلبههای زندار، گاه با خاطرهگویی و گاه با شوخی و فکاهى، جذابیت این مباحث را افزایش میدادند.
در درسهای تفسیر، مانند تفسیر جلالین یا تفسیر مدارک و... که خواندیم، وقتی به توصیف حورهای بهشتی میرسیدیم مباحثی زیادی رد و بدل میشد که گاهی از تصور کارگردانان فیلمهای پورنو هم فراتر میرفت. مخصوصا برای طلبههایی که از اطراف و ولایتهای دردست که حضور زنان در جامعهشان به شدت محدود است. یادم است یکی از اساتید ما که از ولایت غور بود میگفت: فرج (آلت تناسلی زنانه) حوریهای بهشتی پس از هر جماع (سکس) تنگتر میشود و ذکَر (آلت تناسلی مرد) مرد بزرگتر و نیروی جنسی فعالتر میشود. هرچند این گفته سند دینی نداشت، اما برای طلبهها بسیار جذاب و لذتبخش بود. برجستهترین نکته در حثریهای بهشتی یا همان فانتزیهای سکسی مدرسهایها، اصطلاح «انار پستان» (کواعب اترابا) بود که با تعبیرات مختلف و حتی به صورت عریان مطرح میشد و نشاندهنده اهمیت و تمرکز ذهن جمعی بر زیبایی و ویژگیهای پستان زنان بود. و یا مساله بکارت در مبحث نکاح یا برهکشی جنسی از کنیزان و... از موضوعات داغ و مورد علاقه طلبههای مدرسه است. ابن را به این خاطر گفتم تا در نظر داشته باشیم که پدیدههای مربوط به بدن زن، زیباییشناسی جنسی و شناخت ما از زنان از چه آدرسی وارد ذهنیت جمعی میشود. آدرس سنتی با چاشنی مذهب که در دورههای نوجوانی و جوانی در ذهن مرد آینده مثل کانكریت محکم و استوار جای میگیرد؛ حتی در ذهن آنهایی که به این آدرس پشت کردهاند و سالهاست در کشورهای مدرن زندگی میکنند، این رسوبات و بقایای فکری همچنان در پسزمینه ذهنشان حضور دارد.
گذشته از اینها، نکته جالب، حساسیت و تابوی موجود نسبت به بدن زن حتی در میان باسوادان است. بدن زن تنها از نگاه سنتی و مذهبی تابو نیست؛ وقتی زنی درباره بدن خود صحبت میکند، معمولاً با نیش و کنایه، تمسخر و تحقیر مواجه میشود و بسیاری از مردان اهل دانشگاه و باسوادان نیز این گفتوگوها را غیر عادی، بی ارزش، سبک و بیاهمیت میدانند و گاهی مطرح کردن همگانی آن را نشانه بیشرمی یا غربزدگی افراطی تلقی میکنند.
تابو بدن زن، گاهی فراتر از زنها میرود و به مردان نیز سرایت میکند. زنان دخترزا همیشه مورد طعن دوست و خویشاوندان قرار میگیرند. مردان دختردار، در جامعههای سنتی و مردسالار با انواع طعنه و تحقیر مواجه میشوند. اصطلاحاتی مانند «مرد ماده پشت» نشاندهنده نگاه جنسیتی و تقلیلدهنده مردانگی آنهاست. داشتن دختر گاه بهعنوان نشانه ضعف جنسی یا مردانگی اجتماعی تعبیر میشود همچنانکه زنان و مردان پسردار همیشه خود را یک سر و گردن از دختردارها بالاتر میبینند.
تجربه شخصی من بعنوان مردی که سه دختر دارد نیز چنین است. مردان دختردار تنها نگران امنیت و سرنوشت دخترانشان نیستند، بلکه تلاش میکنند تا دخترانشان سریعتر با پیوند مشروع و رسمی با مرد دیگر، از زیر ذرهبین و توجه اجتماعی خارج شوند. حتی در ظاهر، مردان با ترحم دوستان مواجه میشوند، مانند جملاتی که میگویند «خدا برایت پسر هم میدهد، نگران نباش»، اما این ترحم و کنایه در حقیقت نوعی تحقیر اجتماعی و سوالبردن مردانگی است. بسیاری از مردان دختردار حتی از بیان این موضوع در جمع خودداری میکنند.
وقتی مردی علیه مرد دیگر قرار میگيرد، به راحتی میتواند زن را بازیچه این رویارویی قرار دهد. مثلا میگویند: فلانی اگر مرد میبود زنش او را رها نمیکرد، فلانی حتی دختران خود را مدیریت کرده نمیتواند، چه حرفهایی میزند و...
فشار و تحقیر مردان دختردار نشان میدهد که در فرهنگ مردسالارانه، بدن زن و وضعیت فرزندان او ابزار کنترل اجتماعی و سنجش مردانگی مردان است. حتی مردان باسواد و نخبه گرفتار همان الگوهای تبعیض و نگاه جنسی میشوند که زنان را تحت فشار قرار میدهد؛ یعنی زنان و برخی مردان هر دو قربانی تابوهای فرهنگی و اجتماعی هستند، و صد البته آسیب زنان بهطور مستقیم و ملموستر است. ٢٣ ميزان ١٤٠٤
No comments:
Post a Comment