آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Saturday, May 3, 2025

واژه بانو و کاربرد آن در زبان فارسی

واژه بانو(Banow) : پاژ نام یا پیشنام ویا شناسه نام  در افغانستان وتاجکستان  برای  زنان است ،مانند «بانو جمیله پلوشه از پیشتازان جنبش رهایی زن در افغانستان است» ودر ایران زمانی پیشنام وزمانی پسنام  زنان است مانند: بانو سیمین بهبانی ویا فروغ فروخزاد بانو ازچامه سرای زبده زبان فارسی است

ریشه واژه بانو : ریشه این واژه از «بان Bän» اوستایی گرفته شده است که به چم یا معنی فروغ وروشنایی است، در زبان اوستایی به گونه ای « بانو» آمده است . در زبان پهلوی «بانوک Banook» شده است همین واژه «بان »است ، که به مرور زمان واژ«ن» به واژ «م»  تغییر خورده وواژه «بامداد» از آن ساخته شده است ، که به چم هنگام روشنایی ویا دهنده ای روشنایی وفروغ وسپیده دم می باشد.

واژه ای «کد بانو »نیز به چم روشنایی خانه است. گرچه واژه کدبانو ایدون از کاربرد افتاده است ، مگر تا سده های هشتم ونهم این واژه در زبان فارسی کاربرد گسترده داشت.

کلیدش به کدبانوی خانه داد 

تنش را بدان جای بیگانه داد (فردوسی)

نشود دستی که خاک زر گردد

از ساخته کدخدا وکد بانو (ناصر خسرو).

چو کدبانو از شهر بیرون شود

سوی جشن خرم به هامون شود (فردوسی)

نمونه های از کاربرد واژه بانو درچامه ها سروده سرایان فارسی:

به هر جا نام تو بانو بود

پدرپیش تختت به زانو بود (فردوسی)

تو بانو باش تا او شاد باشد

هم او با تو چو خور با ماه باشد( ویس ورامین )

کنیزک بخندید و آمد دوان

به بانو بگفت ای مه بانوان (خاقانی)

به بانو گفت شیرین کای جهانگیر

برون خواهم شدن فردا به نخجیر (نظامی)

از دو بانو چو شود آشفته

خانه امید مدارش رفته (جامی شاعر ی از هرات)

این واژه در دیوان چامه سرایان زبان فارسی به چم ها یا معنی های زیاد وبا ترکیب های گوناگون پدیدار است.

شهر بانو : یعنی ملکه ، شاهزن  :

ترا بانوی شهر ایران کنم ( هدف از ایران در این سروده ی فردوسی افغانستان، یک بخش ایران ، تاجکستان و…است)

به زور وبه دل کار شیران کنم.(فردوسی)

بانوی بانوان:، لقب یا فرنام ملکه های شاهان اشکانی یعنی زن شاه بود .

بر مادر آمد فرود جوان 

چنین گفت کای بانوی بانوان ( فردوسی).

بانوی تاجدار:

 بانوی تاجدار مرا طوقدار کرد.

طوق مرا چو تاج فلک آشکار کرد (نظامی) 

بانوی حصاری : بانوی که در حصار باشد وبیرون نیاید ویا زنان زیبا رویی  که  از شهرستان حصار فرارود باشند.

گنج او چون در استواری شده   

نام او بانوی حصاری شده (نظامی)

بانوی خانه : همسر وکدبانو چون:

 مرد مسافر حدیث خانه که گوید

زان عرضش زن بود که بانوی خانه است.(نظامی).

بانوی ختن :  ملکه ای چین بانوی شرق ،کنایه از بانوی شرق زنی بی مانند است :

میوه چو بانوی ختن در پس حجله های زر

زاغ چو خادم حبش پیش دوان به چاکری ( خاقانی).

در پایان به این فرایند می رسیم ، که واژه بانو از واژه های کهن زبان های اوستایی،پهلوی وفارسی  است وپیشینگی آن نزدیک به چهار هزار سال می رسد ، این واژه در زبان ما بیگانه نیست ونه به کشور خاص زبان فارسی تعلق دارد، بهتر است تا این واژه بجای واژه های خانم ، همشیره ، عیالداری ، کوچ ودیگر واژه ها در زبان رسمی کشور ورسانه ها بکار رود.

ف ب

No comments: