آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, October 23, 2024

شوخى‌های زن‌ستیرانه؛ اشتباهات کلامی یا بستر گره خوردن “پیوندهای مردسالارانه”

نويسنده: هلن فرمان

پست اخیر فرهاد دریا در ارتباط با “زن گرفتن” پسرش و تشبیه زنان به میوه‌های تر و تازه و چروکیده، میوه‌هایی که قابلیت خشک شدن و شیره دادن و عصاره‌گیری را دارند، بیشتر از آن که یک شوخی بی‌مزه و سخیف باشد، نشانه دقیقی از نوع نگاه عامه مردم افغانستان به زنان است. تشبیه زنان به اشیا و ارزش گذاری بر اساس طراورت و تازگی و باروری حاکی از تفکر مردمحور افغانستانی است.
تفکری که زنان را منفعل، ابژه جنسی و در راستای ارضای غریزه و‌ شهوت مرد می‌بیند. این که فرهاد دریا تفکری اینچنین دارد جای تعجب نیست. او یک مرد افغانستانی است که هنوز ساختارهای مردسالار خود را نتوانسته رها کند. گرچه که اکتی آزاداندیش دارد، بر استیج‌های بزرگی آواز خوانده‌ است، ادعا می‌کند که ضد طالبان است، اما این اکت تا زمانی که قلابی و سطحی باشد، فایده‌ای ندارد، تا آن هنگام که او در عمیق‌ترین و ساختاری‌ترین شکلش به برابری جنسیتی باور نداشته باشد و زن را به عنوان یک انسان مستقل و دارای حق انتخاب نداند، پرده‌ی این اکت‌های سطحی یک روز بالاخره کنار می‌رود و ذات بنیادگرا و زن‌ستیزانه خودش را عیان می‌سازد. فرهاد دریا شاید در زندگی شخصی خود هیچ وقت فعالانه خشونتی علیه زنان نکرده باشد، ممکن است او حتی خود را فمینیست و طرفدار برابری و حقوق مساوی برای همه اقشار جامعه بداند، اما این‌ها دلیل نمی‌شود که با یک پست فیسبوکی کلیشه‌های زن‌ستیزانه‌ای را در قالب شوخی و فکاهی بازتولید کرده و به مردم ارائه دهد. 

این که اظهار نظر فرهاد دریا چه مفهوم و معنی دارد را به صورت مبسوط دوستان تشریح و تفسیر کرده‌اند. اما مسئله مهم‌تر، پدیده‌ای است که یک بار دیگر چهره خود را عیان ساخت و آن تحکیم و استواری “پیوندهای مردسالارانه” است. 

این پیوندها مردان و زنان زیادی را بر این داشت که اظهارات فرهاد دریا را به واسطه‌ی این که برخواسته از فرهنگ عامه مردم است در حد یک شوخی ساده تقلیل دهند، اتهام زن‌ستیزی و مردسالاری را از او بردارند و به پاس یک عمر تلاش وی در عرصه موسیقی این اشتباه را مستحق اعتراض ندانند. پیوندهای مردسالارانه باعث شد خیل عظیمی از طرفداران این خواننده به زنان و مردان معترض، “انگ فمینیست” بزنند؛ انگار که فمینیست بودن چیز ناهنجاری باشد! بعضی ها نیز معترضان را به خشونت، عصبانیت و گستاخی متهم کردند چون این حق اعتراض را بر آنان روا نمی‌دارند. گروهی نیز نوشتند این “فمینیست‌های بیسواد” بی‌جهت جنجال راه انداخته‌اند! 

تحکیم پیوندهای مردسالارانه در زمانی اتفاق می‌افتد که جامعه افغانستان بیش از پیش به آگاهی ضرورت دارد و همبستگی قشر نویسنده و شاعر و هنرمند را در کنار زنان و مردان آزادی‌خواه می‌طلبد؛ آگاهی‌ای که از طرف مردان تولید شده و به همجنسانشان ارائه می‌شود. اما ما به وضوح شاهد شکاف عمیق بین این قشر و معترضان هستیم. مردان و زنان قلم بدست، به خصوص مردانی که در موقعیت فرادست جنسیتی قرار دارند به جای فراخواندن زنان معترض به صبر و بردباری (که خود باز نشانه مردسالاری نهادینه است)، بهتر است به تغییر نگرش همجنسان خود از جمله فرهاد دریاها بپردازند. 

مادامی که حساسیت خود را در انتخاب واژه‌ها اعمال نکنیم، گفتمانی عاری از کلیشه‌های زن‌ستیزانه نخواهیم داشت. تا زمانی که حرف‌های روزمره‌مان از این کلیشه‌ها پر باشد، تغییری در ما و فرهنگمان نخواهد آمد و تا تغییری را اول در خود و اطرافیانمان حاصل نکنیم، گشایشی در فاجعه‌ای به نام افغانستان رخ نخواهد داد! 

فرهنگ ما جدای از کلماتمان نیست! هر گونه شوخی، فکاهی و ضرب‌المثلی که نابرابری جنسیتی و جنسی را در مورد زنان، کودکان، جامعه رنگین‌کمان، معلولین، سالمندان و هر قشری که مورد ستم و تبعیض قرار گرفته، بخواهد نورمالایز کند، اشتباه است و محکوم به اعتراض و تغییر!  

بله، وقت آن رسیده که دست و پایمان را جمع کنیم، واژه‌هایمان را بازنگری کنیم، آب را پوف پوف کرده بخوریم و بیش از این کلیشه‌های مردسالارانه را عادی‌سازی نکنیم! ٢ عقرب ١٤٠٣ ف

No comments: