آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, October 16, 2024

خانه ات را باد برد

تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موی منی!؟

مسخِ افیونی افسانه ی اصحابِ کدامین غاری؟

در کدامین خوابی؟

خواب در چشمِ تو ویرانی صد طایفه است

تشتِ رسوایی دزدانِ امارت افتاد

تو نگهدار، هنوزم دو سرِ شالِ مرا

پشتِ این پرده ی پوسیده، تو در خوابی و من

با همین زلفکِ ممنوعه ی خود

نردبانی به بلندای سحر می بافم

تا برآرم خورشید

و تو در خوابی و آب

از سرت می گذرد

و ندیدی هرگز

توی جنگل، کاج را

شب به شب، جای سپیدار زدند

و نبودند پلنگان، وقتی

که دماوندِ اساطیری را

از کمر، دار زدند

و به هر دانه برنجی که به رنج

بر سرِ سفره ی ما آمده بود

توی شالیزاران

آهن و آجر و دیوار زدند

و تو در خوابی و آب

تشنه ی هامون شد

خونِ زاینده برید

و نفس های شبِ شرجی هور

زیر گِل، مدفون شد

خانه ات را باد برد

تشتِ رسوایی و غارت افتاد

تو نگهدار به چنگت، شبِ گیسوی مرا

تا مبادا شبِ قحطی زده ی سفره ی ما

مشتِ خالی ترا باز کند

تا مبادا که ببینند همه خوی ترا

موی مرا

من حجابم

نه حجابِ تنِ آزاده ی خود

من حجابِ تنِ یغما زده و خوابِ توام

پشتِ این پرده ی پوسیده تو در خوابی و من

با همین زلفکِ ممنوعه ی خود

نردبانی به بلندای سحر می بافم


تا برآرم خورشید


شعر و تصوير از بانو هيلا صديقى

No comments: