آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, August 25, 2024

تشدید زن‌ستیزی طالبان؛ ضرورت گسترش جنبش اعتراضی زنان

 توشیح «قانون امر به معروف و نهی از منکر» از سوی ملا هبت‌الله، رهبر طالبان، برای صدمین بار ثابت کرد که هر گونه توقع تغییر از این گروه چقدر احمقانه و نادرست است. اقدام اخیر طالبان حتا آن دسته از هواداران این گروه را که هنوز با صبر و شکیبایی منتظر بروز نشانه‌های کوچک اتخاذ سیاست واقع‌گرایانه و عقلانی از سوی آن هستند،
باید ناامید کرده باشد. این دسته از هواداران انتظار داشتند/دارند که روزی فرا برسد تا شاهد اهلی شدن گروه مورد پسندشان باشند؛ انتظاری که به نظر می‌رسد بی‌جاست و از همه بیش‌تر طالبان با عملکرد فوق ارتجاعی‌شان احمقانه بودن چنین توقعی را ثابت کرده‌اند. حالا باید حامیان نکتایی‌پوش طالبان هم متیقین شده باشند که زن‌ستیزی از ستون‌های اصلی ایدیولوژی این گروه است و هرگز نباید به رعایت حقوق زنان در رژیم طالبانی امیدوار بود. تشدید زن‌ستیزی از سوی این رژیم اما زمینه‌ساز تقویت هرچه بیش‌تر جنبش‌ اعتراضی زنان خواهد شد؛ تنها جنبش زنده و فعالی که با گذشت سه سال از روی کار آمدن طالبان همچنان لنگان‌لنگان به راهش ادامه می‌دهد و به نظر نمی‌رسد که به این زودی‌ها فروکش کند.

مهم‌ترین دلیلی که می‌تواند ادامه مقاومت زنانه را در افغانستان تضمین کند، این است که طالبان دست از سر زنان برنمی‌دارند. اگر این گروه حقوق اولیه زنان را به آنان برگرداند و مانعی در برابرشان ایجاد نکند، خبری از مقاومت و اعتراض خیابانی نخواهد بود. اما در دستگاه تفکر بدوی طالبان، زن نماد شر و فساد است و باید به‌شدت کنترل شده و به بند کشیده شود. این تفکر ارتجاعی با زندانی کردن زنان است که حس می‌کند مسوولیت دینی خودش را به‌خوبی ادا کرده و بشریت را به مسیر درست رهنمون شده است. از نظر طالبان، زن شری است که نباید گذاشت از کنترل خارج شود. اگر این موجود «شرور» از آزادی بهره‌مند گردد، فساد همه‌گیر خواهد شد و ستون شریعت از اساس متزلزل می‌شود. در امارت طالبانی تنها ملاها به‌معنای واقعی کلمه از آزادی لذت می‌برند. آنان آزادند دست به هر کاری بزنند. اگر کار خلافی از ملاها سر بزند، به‌گونه‌ای مجازات نمی‌شوند که یک فرد عادی می‌شود. در حکومت پیشین زیر نام «تبعیض مثبت» چه بهره‌برداری‌هایی که از زنان نمی‌شد. حالا در ملاسالاری طالبان این ملاها هستند که از این تبعیض مثبت بهره‌مند می‌شوند و به هرچه دوست دارند دست می‌یابند. چه در آن حکومت به اصطلاح مدافع حقوق زنان و چه در رژیم زن‌ستیز کنونی، زنان بیش‌تر قربانی تبعیض مثبت بوده‌اند تا چیز دیگر.

زن عنصر مرکزی در تفکر طالبانی است؛ نه به این دلیل که زنان حق دارند از تمام امتیازهای یک شهروند امروزی بهره‌مند شوند، بلکه باید همه حقوق و امتیازهای یک انسان مدرن از آنان گرفته شود. زن‌ستیزی ضرورت وجودی طالبان است. اگر این گروه حقوق زنان را تامین کند، از خودش ماهیت‌زدایی کرده و به موجود دیگری بدل خواهد شد. آیا طالبان حاضرند تغییر کنند؟ نه. آنان مرگ را با خوش‌حالی می‌پذیرند، اما تغییر را نه. در چنین وضعیتی زنان چه باید کنند؟ روشن است که آنان از قبل راه خودشان را انتخاب کرده‌اند و آن ادامه مقاومت حتا در سخت‌ترین شرایط است. زنان کم‌کم یاد می‌گیرند که سیاست سرکوب رژیم طالبانی را چگونه دور بزنند. این امیدوارکننده است. هر قدر زن‌ستیزی با شدت بیش‌تری عمل می‌کند، به همان میزان مقاومت زنانه فعال‌تر می‌شود. با یقین می‌توان گفت که این مقاومت تا زمان فروپاشی رژیم طالبان ادامه خواهد یافت و به این دلیل باید به آن فرسایشی گفت؛ رویکردی که طالبان دو دهه در برابر دولت مورد حمایت غربی‌ها در افغانستان پیش گرفتند و نتیجه‌اش را هم می‌دانیم.

مقاومت فرسایشی زنان با آن شدت و حدتی که طالبان در برابر دولت پیشین داشتند نیست، اما آن‌چه اهمیت اساسی دارد تداوم آن است که چالش پایداری در برابر رژیم ترس و ترور خلق می‌کند. این چالش به‌خاطری از اهمیت زیادی برخوردار است که طالبان خود را نیروی «شکست‌ناپذیر» و «فاتح» جنگ بیست ساله در برابر ناتو به رهبری امریکا قلمداد می‌کنند. ادامه مقاومت زنانه افسانه فتح طالبانی را به سخره می‌گیرد و به چالش می‌کشد: طالبان در سه سال گذشته نتوانستند جنبش اعتراضی زنان را مهار کنند. هیچ فتح و پیروزی‌ای در کار نیست. طالبان بیست سال جنگیدند، اما حتا نتوانستند یک ولایت را به‌گونه پایدار و ثابت در اختیار داشته باشند. آنان در نتیجه یک معامله سیاسی افغانستان را تحویل گرفتند و حالا با پررویی و بی‌شرمی تمام وانمود می‌کنند که کشور را «فتح» کرده‌اند.

آغاز مقاومت زنانه همزمان با روی کار آمدن دوباره طالبان باید به این گروه یاددهانی کرده باشد که هنوز خیلی زود است که از فتح افغانستان سخن گفت. تاریخ گواهی می‌دهد که جریان‌ها و گروه‌های سیاسی مزدور هرگز نتوانسته‌اند در درازمدت بر افغانستان چیره شوند. مقاومت در برابر استبداد، انحصارطلبی و زورگویی همواره در شکل‌ و شمایل متفاوت و گاهی نوآورانه و بدیع وجود داشته است؛ زمانی نرم و مسالمت‌آمیز و زمانی هم سخت و خشونت‌بار. مقاومت زنان با رویکرد نرم و مدنی در برابر طالبان را نمی‌توان کم‌اهمیت جلوه داد، آن‌هم در شرایطی که مقاومت نظامی در حال حاضر چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای ندارد. اصلاً اگر مقاومت زنان شکل نظامی می‌داشت بیش‌تر آسیب‌پذیر بود تا این‌که آنان خواست‌های‌شان را کاملاً به‌گونه مسالمت‌آمیز و مدنی بیان کنند. سرکوب اعتراض‌های مدنی و مسالمت‌آمیز دشوارتر از شورش‌های نظامی است؛ چون به سختی می‌توان سرکوب اعتراض‌های مدنی را توجیه کرد. در حالی که اگر مخالفان یک رژیم سیاسی دست به سلاح ببرند، سرکوب آنان ساده‌تر انجام می‌شود؛ چون رژیم به راحتی می‌تواند استدلال کند که در دفاع از خودش چنین کاری کرده است.

موضوع دیگری که به اهمیت اعتراض زنان می‌افزاید، این است که یکی از شرط‌های اصلی و اساسی جهان برای به‌رسمیت شناختن رژیم طالبان تامین حقوق زنان است که سران این گروه تا کنون به آن تن نداده‌اند. لذا، مقاومت زنانه، هر قدر هم که به کندی پیش برود، باز هم می‌تواند چالش کلان و سرنوشت‌سازی در برابر رژیم طالبان خلق کند؛ چالشی که حتا می‌تواند در درازمدت منجر به سرنگونی آن شود. به بیان دیگر، اگر طالبان همچنان بر اعمال محدودیت‌ها علیه زنان ادامه داده و با گذشت هر روز قیدوبندهای بیش‌تری بر آنان وضع کنند، کسب مشروعیت بین‌المللی صرفاً در حد یک آرزوی محال برای طالبان باقی خواهد ماند؛ چون تامین حقوق زنان به یک موضوع حیثیتی برای جهان بدل شده است و حتا کشورهای حامی طالبان نیز با صراحت تمام در برابر زن‌ستیزی این گروه موضع گرفته‌ و خواستار رفع محدودیت‌های اعمال‌شده بر زنان شده‌اند.

مازیار شعله

No comments: