نويسنده: سرکش
قاعدهگی یا پریود یک امر فزیولوژیک و کاملا طبیعی است که زنان پیش از دوران یائسهگی ماهی یک بار آن را تجربه میکنند. این تجربه نشانه بلوغ و سلامتی زنهاست. با وجود آنکه تمام زنان تجربه قاعدهگی را در زندهگی داشته/دارند، این امر هنوز یکی از سرسختترین تابوهای زیستشناختی باقی مانده است.
تابویی که در افغانستان با شدت و حدت بیشتری وجود دارد و هنوز بهعنوان یک امر پوشیده در هالهای از ابهام و رازآلودی باقی مانده است. انگار زنان با پا گذاشتن به دوران بلوغ و با تجربه پریود، گناه ناگذشتنیای را مرتکب میشوند و پس از آن زندهگیشان به دو دوره: پس از قاعدهگی و پیش از قاعدهگی تقسیم میشود و شاهد مرزبندیهایی در زندهگی اجتماعی خود میباشند. قاعدهگی در کالبد زنان با درد جسمانی و درد اجتماعی همراه است. درد اجتماعی که مانع ابراز درد جسمانی در زن شده و او را از بدنش و از وجودش خجل میسازد. شرمپنداری، تابوانگاری و حرف نزدن از قاعدهگی، سبب شده است که بدن زنان همواره تحت کنترل نیروهای سلطه باقی بماند و جامعه با خطکشیهایش به آن حد و حدود تعیین کند. از سویی هم، این تابوانگاری مانع آگاهیرسانی در خصوص نکات بهداشتی مربوط به قاعدهگی شده است، در حدی که زنان در مورد تغییرات فزیولوژیک بدن خویش و از چگونهگی بهداشت و مراقبت در دوران قاعدهگی ناآگاه گذاشته شدهاند.پرسشی که طرح میشود، این است که در این دگرگونی فزیولوژیکی و طبیعی بدن بهعنوان یک واقعیت اجتماعی که نزدیک به همه زنان آن را تجربه میکنند، چه جای شدم و خجالت است؟ از این گذشته، چرا در مورد آن صحبت نمیشود و در سیاستگذاریها و فرایند آموزش بدان توجهی صورت نمیگیرد؟ چه چیزی سبب شده است که قاعدهگی زنان تبدیل به امری شود که میباید محرمانه در موردش صحبت شود؟ چرا قاعدهگی ـ این چرخه طبیعی بدن زنان ـ تبدیل به تابوی اجتماعی شده است و جامعه آن را انکار و طرد میکند؟ از این مهمتر، چرا زنان در مورد قاعدهگی صحبت نمیکنند و خودانگارههایشان را تغییر نمیدهند و هنوز خوراک جامعه مردسالارند؟ پیش از اینکه بخواهیم این تابو را بشکنیم، ایجاب میکند این پدیده را در کانسپت افغانستان بازخوانی کنیم تا درک درستی از چگونهگی تابوانگاری قاعدهگی پیدا کرده و پیامدهای آن را برای جامعه برشماریم.
واژه تابو ممکن است ساده به نظر برسد، اما پیچیدهگیهای فراوانی دارد. در این مجال برای روشن شدن مطالب، تعریفی عام از تابو ارایه میکنیم. تابو به رفتارها و گفتارهایی اطلاق میشود که حساسیتهای فرهنگی یا دینی آن را نفرتانگیز و ممنوع کرده و مورد نکوهش قرار داده باشد. مثال روشن آن همین قاعدهگی و حرف زدن در مورد مسایل جنسی زنانه است. زنان در مورد قاعدهگی حرف نمیزنند و حرف زدن در مورد آن را شرم میپندارند. همین حرف نزدن و شرمپنداری آن، به معنای تابوانگاری آن پدیده (قاعدهگی) است. اما بنیان تابوهای اجتماعی به کجا برمیگردد؟ تاریخچه آن چیست و از کجا نشات میگیرد؟ نظر غالب این است که ناآگاهی نسبت به یک پدیده سبب تابوانگاشتن آن شده است. مفاهیمی که برای انسانهای بدوی برتابنده نبود و در مورد آن نمیدانستند، به روش خود تلاش میکردند آن را دستکم هضم و قابل فهم بسازند. آنها درک درستی از روند فزیولوژیک بدن انسان نداشتند و خونریزی ماهانه و فرزندزایی زنان برایشان قابل شناخت نبود. بنابراین، یکی از روشهایی که برای شناخت امور ناشناخته به کار میگرفتند، تمایزگذاری بود؛ اینگونه که مسایل و موضوعات را به شناسا و غیرقابل شناخت و امور مهم و پیشپاافتاده، اصل و فرع و… تقسیمبندی میکردند. خلاصه به نحوی تمایزگذاری دوگانه میکردند. اینگونه بود که جامعه با استفاده از مکانیسم تمایزگذاری دوگانه، مسایل غیرقابل شناخت را صورتبندی میکرد. اغلب اموری که برایشان غیرقابل فهم میبود را با اسطوره میآمیختند.
تابوهایی فرزندزایی که در آن زنان از مردان کناره میجستند، نیز تاریخچه درازدامنی دارد که فرصت پردازش به آن در این یادداشت نیست. برای ما، بین وضع حمل و قاعدهگی تفاوتی وجود دارد. برای قبایل بدوی اما این تفاوت به دلیل خونریزی در هر دو حالت متصور نبود. از آنجایی که زنان پس از خونریزی در هر دو حالت انزوانشینی را میگزیدند، انسانشناسان چنین نتیجه میگیرند که تابوی نسبت به زنان پریود وجود داشته است. بنابراین، روایتهایی نیز مبنی بر ترس و هراس مفرط مردان بدوی از نزدیک شدن به زنانی که در حالت خونریزی بودند، وجود دارد که ناآگاهی و اطلاع نداشتن آنها از روند طبیعی رشد بدن و آمیزش جنسی و فرزندزایی در زنان را نشان میدهد. این ناآگاهی سبب میشد که تصور کنند ولادت زن در اثر نیروی سحرآمیزی واقع شده است. در مورد دوران قاعدهگی هم نمیدانستند و تصوراتی داشتند که دور از واقعیت بود. سوءتفاهمات توتمیک سبب شده بود که واقعیت از نظرشان مخفی بماند. این تابوها با گذشت زمان تنها ممنوعیت و هنجار مانعشونده باقی نماندند، بلکه آمیزه درهمتنیده از ارزشها و باورهایی شدند که در گذر زمان عبور از آن را سختتر کرد
No comments:
Post a Comment