آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Thursday, March 7, 2024

به مناسبت هشتم مارچ روز همبستگی زنان


“ زنان افغانستان زير فشار فرهنگ و اسلام افراطى طى صد سال اخير “ 

هرگاه ما در طول تاریخ در اکثر ادیان و تفکر های مختلف نگاه عمیق و واقعبینانه داشته باشیم دیده میشود که ، قسمن با همسویی از سیستم های اجتماعی مرد سالارانه ، ازین ظلم در برابر زنان زیر نام دین و شریعت و یا با مفکوره های گوناگون حمایت صورت گرفته ،

حتی برای این مظالم در برابر زنان قاعده و اصولی را نیز تدوین نموده و با مهارت های خاص و منحصر به فرد این ظلم را به نحوی به اراده خدا توجیه کرده اند

اما در افغانستان، موضوع زنان و حقوق آنها یکی از موضوعات بسیار حساس و در خور توجه هم است.

حقوق زنان در کشور ، حداقل در طول بیشتر از صد سال اخیر نشیب و فراز های جدی را پشت سر گذاشته و هر زمانیکه تحولی در زمینه بوجود آمده است، جامعه مرد سالار و افراطی با موضعگیری شدیدا خصمانه جلو انرا گرفته و یا از آن به حیث حربه در برابر دولت ها استفاده نموده اند.

طوریکه ما شاهد هستیم از آغاز قرن بیستم الی امروز با پیشرفت علم و تخنیک در ساحات مختلف تمدن ، جهان به سرعت ارتقاه نمود و سطح دانش بشری را دیگرگون ساخت و به همان پیمانه ارزش‌های جدید را در فرهنگها و مناسبات اجتماعی نیز بوجود آورد. اما متاسفانه کشور ما افغانستان ازین تحولات و پیشرفتها در سطح جهان نظر به عقاید دینی، عنعنوی و فرهنگی نتوانست استفاده درست نماید، بخصوص با روی کارامدن طالبان در قدرت ، کشور یکبار دیگر صد سال به عقب رفت.

اگر اوضاع جاری کشور را با صد سال گذشته به مقایسه بگیریم ، دیده می‌شود که ، افغانستان یگانه کشوریست در جهان که به وضع یک قرن قبل برگشته است. این وضعیت موجود بیشتر متاثر از عنعنات قرون وسطایی است که ریشه در ارزشهای دینی دارد.

این عنعنات بیشتر از نظر موقعیت جغرافیایی تحت تاثیر فرهنگها، لسان و مسایل بغرنج و پیچیده قومی نیز قرار دارد که شباهت ها و تاثیرات متقابل را به هم میرساند

اگر بصورت مشخص تر در زمینه حقوق زنان تماس گرفته شود، پدیده ای جدید و نگران کننده همانا وضعیت بسیار اسفبار نیمی از پیکر جامعه است که از بقدرت رسیدن گروه های افراطی مجاهدین آغاز و تا سقوط دور اول طلبان ادامه داشت که در دوران جمهوریت نیم بند آقایان کرزی و احمدزی زیر نام دیموکراسی ، آزادی لجام گسیخته را ترویج نمودند که ، تحول و ریفورم به نحوی در پیش گرفته شد که در نتیجه فیصدی زیاد زنان را به فساد و بی بندوباری کشانید و در نهایت این وضعیت اسفبار و غیر نورمال راه به پارلمان و ارگ ریاست جمهوری باز نمود که علاوه بر شهروندان افغانستان، حتی سرخط اخبار رادیو ها و تلویزیون‌های کشور های غربی نیز قرار گرفت. باز هم می‌توان گفت ، حقوق و آزادی زن تا حدودی رعایت میگردید.

اما متاسفانه با روی کار آمدن دور دوم طالبان یعنی درین یکسال و هشت ماه اخیر ظلم بیسابقه بر زنان افزایش یافته است.

طالبان باید بدانند که، حقوق زن و مسایل مربوط به انرا نمیتوان از تحولات مجموعی جامعه جدا ساخت و انرا نادیده گرفت. زیرا زنان چه ما بخواهیم و یا نخواهیم نصفی از پیکر جامعه را تشکیل میدهند که در تمام عرصه های زنده گی بطور مستقیم و یا غیر مستقیم شریک میباشند.

زمانیکه سخن از ظلم و خشونت علیه انسان بمیان می اید، ریشه اصلی انرا در ادوار تاریخ در اضافه خواهی انسان‌ها می‌توان جستجو کرد. اما خشونت و ظلمیکه طالبان بر بانوان کشور روا داشته اند بیشتر ریشه در نوع جنسیت آن دارد که نه ظالم و نه مظلوم در تعیین آن نقشی دارد. این نوع خشونت ها بیشتر در ساختار های اجتماعی مردسالارانه دیده میشود. اما طالبان بشکل بی سابقه ای این ستم را تشدید نموده اند.

بی توجهی به زنان کشور و محروم ساختن آنها از حقوق انسانی و مدنی شان به نوعی متضمن بقای ساختار مردسالارانه است. از جانب دیگر مداخله در زنده گی شخصی زنان و تعیین تکلیف برای انها در خصوص پوشیدن لباس، گشت و گذار، تحصیل،کار، حمام و حتی ازدواج های غیر قانونی و جبری که پیوند انرا با دین نیز گره میزنند، متضمن حفظ و بقای ساختار مرد سالاری در کشور میشود.

اعتقادات مذهبی از دیروز نه بلکه در طول قرنها در جوامع سنتی تاثیرات منفی بالای حقوق و آزادی های زنان داشته است که کشور ما افغانستان از آن استثناه نمیتواند باشد.

زمانیکه به تاریخ نگاه میکنیم دیده میشود که، اکثر ادیان آسمانی و یا بشری ، نگاه خصمانه به زن دارند. و در این قوانین ارجحیت مرد نسبت به زن وجود دارد

زمانیکه از نام رهبر غایب طالبان و یا متباقی اعضای رهبری این گروه فرمانی را صادر مینمایند و در آن تذکر میدهند که ما گویا با زنان خصومت شخصی نداریم و فقط شریعت را جاری میسازیم ، دروغ نگفته اند. زیرا درین احکام دینی و یا شریعتی واضح گفته شده است که زن حق ندارد رهبر باشد، زن حق ندارد حکم صادر کند، زن حق ندارد بدون محرم سفر کند. و ده ها حق ندارد های دیگر که زن را وامیدارد تا مانند برده به این قوانین خواسته و یا ناخواسته تمکین نماید.

اما جان مطلب درین است که، هرگاه منافع این گروه متحجر و افراطی از لحاظ مالی،اقتصادی و بخصوص سیاسی در معرض خطر قرار گیرد، در آن صورت قوانین دینی و شریعت را دور میزنند و آنچه درین عرصه ها به نفع شان انجام یابد همان شرایط را چشم بسته میپذیرند. پس میتوان گفت که، برخورد طالبان در ارتباط به حقوق زنان و آزادی های فردی و اجتماعی آنها وابسته به شرعیت نه بلکه جهت سیاسی دارد. حداقل در صد سال اخیر که اکثریت مردم شاهد عینی حوادث در کشور بودند و هستند ، هر زمانیکه رژیم های مترقی مبتنی بر تساوی حقوق زن و مرد روی کار آمده و تلاش صورت گرفته تا کار های بنیادی به نفع زنان انجام دهند، این افراطیون مذهبی زیر نام دین در خطر است و با سو استفاده از خوشباوری های مردم که ناشی از بیسوادی اکثریت جامعه نیز میباشد ، علیه این نظامها قرار گرفته اند و با تحریک مردم در حقیقت فشار را بر زنان چند برابر بیشتر ساخته اند که ما نمونه این تضاد ها را در زمان سلطنت شاه امان الله خان و بار دوم در زمان حاکمیت دیموکراتیک خلق دیدیم که با آغاز شورشها و ایجاد جنگ‌های داخلی ، باعث سقوط این نظامها گردیدند. امروز باز هم زمانیکه این گروه های افراطی بعد از بیست سال جنگ و برادر کشی یکبار دیگر به بقدرت دست یافتند این خشونت ها و مظالم را بالای قشر زنان کشور بیشتر از پیش تشدید نموده اند

به هر اندازه ایکه طالبان در افغانستان تسلط حاصل نمودند به همان پیمانه خواسته های نامشروع شان برای حفظ قدرت بیشتر گردید و حتی از رعایت نورم های بین المللی در ساحات مختلف حقوق بشر سر باز زدند و به توصیه های جامعه جهانی در راس ملل متحد اصلا توجه ننمودند که این خود سری ها درین اواخر باعث آن گردید که کمک های بشردوستانه این ارگان برای مدت نامعلوم به تعویق بیفتد.

طالبان پا را ازین هم بیشتر گذاشته و به رهبران تروریستان بین المللی و اعضای آنها پناه دادند که نمونه بارز ان ایمن الزواهری رهبر القاعده است که در پایتخت کشور توسط وزیر داخله طالبان یعنی خلیفه حقانی محافظت میگردید.

جامعه جهانی در راس سازمان ملل متحد در شرایط فعلی یگانه خواست شان ازین گروه متحجر و افراطی اینست تا اساسات حقوق بشری بخصوص در ساحه حقوق زنان و دختران را رعایت نمایند و تبعیض جنسیتی را کنار بگذارند. در غیر ان عدم رعایت این خواسته ها منجر به بی ثباتی در کشور گردیده و یکبار دیگر زمینه مداخله و تجاوز را مساعد میسازد

نتیجه اینکه! برخورد غیر انسانی و ظالمانه طالبان در برابر زنان و تبعیض جنسیتی آنها برمیگردد به مجموعه ای سنن و فرهنگهای غیر عادلانه و غیر انسانی قرون اوسطایی مردسالاری ، باور های غیر عملی دینی و در کل رادیکالیزم دینی علیه زنان که بعد از اسلام در سرزمینهای ما رشد نمود و نهادینه شد.

این مسایل پیش آمده همه دست به دست هم داده مانع جدی در برابر هر نوع انکشاف و پیشرفت در جهت تامین حقوق اساسی و انسانی بخصوص قشر زن جامعه در افغانستان میگردد.

از جانب دیگر طالبان تلاش میورزند تا با از بین بردن و محدود ساختن تعلیم و تربیت سالم بخصوص در بین قشر جوان کشور تمدن را نابود سازند و این گروه متحجر آگاهانه و زیرکانه از قشر بانوان و زنان کشور آغاز نمودند تا ارزشها را بی اهمیت سازند. ارتش را که پشتوانه معنوی برای آزادی و استقلال کشور است از بین بردند. نخبگان و اساتید مملکت را با توهین و تحقیر یا خانه نشین ساختند و یا مجبور به ترک وطن کردند. آنهاییکه باز هم مقاومت نمودند و در برابر طالبان ایستادند، یا زندانی شدند و یا ترور گردیدند تا آنها نتوانند ذهنیت جامعه را در مقابل طالبان روشن سازند و آگاهی دهند و ارزشها را تبلیغ کنند.

پس درین اوضاع و احوال موجود بر قشر جوان و آگاه جامعه جمع احزاب و سازمانهای چپ و مترقی کشور است تا با کار مثمر و خستگی ناپذیر به اموزش و پرورش و آگاهی دهی مردم بلاکشیده کشور ادامه دهند تا آنها بتوانند در آینده ها از ظلم پیش آمده طالبانی که بر مردم روا داشته شده است نجات یابند و آن فرهنگ پوسیده و عنعنات نادرست را که باعث عقب مانی کشور و مردم آن گردیده است را کنار بگذارند. برای ایجاد قانون مدنی و اساسی کشور که جوابگوی همه خواسته های انسانی اقشار مختلف جامعه باشد بکوشند.

راه حل دیگر بعد از روشنگری اجتماعی و نهادینه ساختن قوانین مطروحه و انسانی ما باید برای حفظ ارزش‌های جامعه سیستم سکولار را با مفادات آن در بین جامعه تبلیغ نمایم تا ذهنیت مردم درین راستا و پذیرش این نظام آماده گردد.

و در نهایت جامعه جهانی به جای رقابت با یکدیگر افغانستان را برای داشتن یک نظام سکولار یاری رساند.

مارچ  2024

لندن

دکتر حیدر عدل

No comments: