آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Tuesday, November 14, 2023

رنج زن‌بودن در جغرافیای طالبانی

تازه‌ترین نظرسنجی نهاد گالوپ نشان می‌دهد که رضایت زنان از زنده‌گی در افغانستان زیر سلطه طالبان از ۲۹ درصد در سال ۲۰۲۲ به ۱۱ درصد در سال ۲۰۲۳ کاهش یافته است. براساس این نظرسنجی، «۹۶ درصد زنان و ۹۳ درصد مردان در سال ۲۰۲۳ زنده‌گی خود را چنان ارزیابی می‌کنند

که پایین‌ترین سطح یعنی “رنج” تلقی می‌شود.» آنچه گالوپ دریافته واقعیت انکارناپذیر افغانستان زیر سلطه طالبان است. این گروه که زن‌ستیزی بخشی از برنامه کاری روزانه‌اش به حساب می‌آید، کوچک‌ترین مجالی به زنان نمی‌دهد تا لحظه‌ای هم از زیر بار قیدوبندهای کمرشکن طالبانی خودشان را رها کنند. زنان کمی که در این نظرسنجی زنده‌گی‌شان در جغرافیای طالبانی را رضایت‌بخش خوانده‌اند، زنانی هستند که زیر بار تبلیغات زهرآگین و دامنه‌دار تندروی اسلامی به طالبان چادری‌پوش بدل شده‌اند و آنچه بر آنان می‌رود را به‌عنوان اصل‌ها و قواعد کاملاً شرعی و اسلامی پذیرفته و از آن رضایت دارند. این عده از زنان مظلو‌م‌تر از بقیه زنانی هستند که دست‌کم نسبت به شرایط‌شان معترضند و بنابراین رنج می‌کشند.


رنج زنان معترض رنج شورش‌گرانه و انقلابی است؛ رنجی که در افغانستان زیر سلطه طالبان در حال همه‌گیرشدن است و تنها شامل زنان نمی‌شود؛ مردان نیز دارند رنج می‌برند و از آنچه بر آنان می‌گذرد ناشادند و عذاب می‌کشند. این مردان و زنان با آگاهی از وضعیت فاجعه‌بارشان دست‌کم با زنده‌گی به سبک طالبان مخالفند و لذا، در مبارزه خاموش در برابر طالبان یک گام به پیش گذاشته‌اند. اما زنانی که زنده‌گی زیر سایه رژیم طالبان را پذیرفته و از آن ابراز رضایت دارند، به این دلیل مظلوم‌ترند که حتا همان آگاهی انتقادی اولیه را در برابر تبلیغات مسموم‌کننده اسلام‌گرایان طالب ندارند و بنابراین، بیش‌تر از زنان معترض قربانی اسلام‌گرایی هستند. آنان زیادتر از بقیه زیر ساطور مردسالاری خشن و ضدانسانی طالبان شکسته و درمانده شده‌اند.


نظرسنجی گالوپ در واقع بخشی از زنده‌گی نکبت‌بار زنان در افغانستان زیر کنترل طالبان را بازگو می‌کند نه همه واقعیت زجر و استثماری را که بر زنان می‌رود. به بیان دیگر، این نظرسنجی تنها یک بعد از رنج زن بودن در جغرافیایی به‌نام افغانستان را بازگو می‌کند. زنان پیش از ۱۵ آگست ۲۰۲۱ نیز در ابعاد گسترده‌ای رنج می‌کشیدند و قربانی مردسالاری همیشه مسلط بر زنده‌گی معمول و پذیرفته‌شده شهروندان افغانستان بودند. آنچه جامعه زیر اسارت طالبان را متفاوت‌تر از گذشته می‌کند، تشدید رنج و زجری است که زنان همواره مجبور به تحمل آن شده‌اند. در کشور زیر سلطه این گروه حتا همان حقوق ناچیزی که در دولت پیشین به زنان داده می‌شد نیز از آنان گرفته شده و امید از زنده‌گی آنان کاملاً رخت بربسته است.


زنان که در اوایل روی کار آمدن طالبان تصور می‌کردند قیدوبندها موقتی است و ممکن در آینده لغو شود، حالا با گوشت و پوست خود حس کرده‌اند که دیگر تغییری در کار نیست. زنان پی برده‌اند که «امر ثانی» طالبان ترفندی برای امیدوارنگه‌داشتن آنان بوده است تا به خودشان تلقین کنند که محدودیت‌ها به‌زودی پایان خواهد یافت و «اوضاع این گونه نمی‌ماند»: بدترین تلقینی که انسان‌های درمانده و بدروزگار برای تسکین کاذب دردهای خود به آن پناه می‌برند؛ تلقینی که احمقانه‌بودن آن با گذشت زمان آشکارتر از قبل شده و مایه درمانده‌گی هرچه بیش‌تر تلقین‌کننده‌گان می‌شود.


طالبان با ترفند «امر ثانی» همه را اغفال کردند، هم زنان و هم خارجی‌ها را. همه امیدوار بودند که در آینده نه چندان دور، به محدودیت‌ها نقطه پایان گذاشته می‌شود. با این ترفند، هم خشم در حال فوران زنان فروکش کرد و هم خارجی‌ها نسبت به بهبود وضعیت امیدوار باقی ماندند. اما آنچه از این امیدواری کاذب حاصل شد، بسیار دردآور بود: طالبان همه را فریب می‌دهند و آنچه وزارت امر به معروف و نهی از منکر آنان برای تحمیل زنده‌گی کاملاً بدوی و قبیله‌ای انجام می‌دهد، موقت نه که دایمی است و چه بسا که شدیدتر هم شود.


گرچه شمار معدودی از زنان افغانستان هنوز امیدوار «تغییر طالبان» هستند و همچنان به «امر ثانی» این گروه دل بسته‌اند، بیش‌تر زنان دیگر این توهم را ندارند که روزی از همین روزها طالبان از لجاجت دست کشیده و به خواست‌ها در پیوند به تامین حقوق زنان، رعایت حقوق بشر و ایجاد حکومت همه‌شمول تن می‌دهند. حتا کسی که کمترین شناختی از ترکیب ایدئولوژیک این گروه داشته باشد، نمی‌تواند توهم «تغییر طالبان» را به خود راه دهد. تغییر گروهی مثل طالبان هرگز امکان‌پذیر نیست و اگر کسی چنین توقعی دارد، یا چیزی از ایدئولوژی اسلام نمی‌داند و یا هم فریب‌کار و دروغ‌گو است که آگاهانه سعی دارد بر سر مردم کلاه بگذارد.


باری، فاجعه‌ای را که طالبان بر سر زنان افغانستان آورده‌اند تنها بعد آشکار و علنی واقعیت بد ستم علیه زنان است. در مورد ترس‌ها و خطرهای این فاجعه، چون آشکارا خودش را نشان می‌دهد و همه را به چالش می‌کشد، کافی هشدار داده شده است و کمتر کسی می‌تواند آن را نادیده بگیرد. فاجعه‌زده‌گی زنان عمیق‌تر و جدی‌تر از فاجعه‌ای است که طالبان بر سر آنان آورده‌اند. در هر خانواده‌ای طالب یا طالبانی – نه لزوماً رسمی و در شکل و شمایل طالب، بلکه در عمل – یافت می‌شوند که حتا در مواردی بدتر از اعضای این گروه زنان را به بند کشیده و آنان را زجر می‌دهند. نظم مسلط خانواده‌گی در افغانستان، طالبانی و یا در بهترین حالت شبه‌طالبانی است که فرصت نفس‌کشیدن آزادانه را از زنان سلب می‌کند و مردان را به‌عنوان اربابان همیشه‌گی خانواده‌ها در رأس هرم مدیریتی قرار می‌دهد.


زنان مجبورند حتا در انجام کوچک‌ترین کارهای خانه مثل آشپزی به اربابان‌ مردشان که در چهره‌های پدر، برادر، پسر، شوهر و دیگر شکل و شمایل ظاهر می‌شوند، مراجعه کنند. این سنت ارتجاعی به حدی در جامعه زن‌ستیز افغانستان نهادینه و عادی‌سازی شده است که حتا وقتی مردان خانواده باربار از زنان می‌خواهند که دیگر برای پختن غذا به آنان مراجعه نکنند، این زنان هستند که به‌رسم عادت دست‌بردار نیستند و دوست دارند مردان خانواده سفارش دهند تا چه غذایی برای چاشت یا شب پخته شود. این یک نمونه ساده و پیش پا افتاده از دست‌کم‌گرفتن زنان در نظم مسلط خانواده‌گی است.


با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، رنج و زجر زنان به این دلیل تشدید شده که فرهنگ مردسالار همیشه‌ غالب و مسلط فرصت و امکان بیش‌تری برای تکثیر و تداوم خودش پیدا کرده است. این فرهنگ حالا در قامت طالبان نیز حامیانی دارد و لذا، بی‌باکانه‌تر از قبل زنان را به بند کشیده و قربانی می‌کند. عمق ویران‌گرانه و مرگبار فاجعه بازگشت طالبان به قدرت از این نظر است که خودش را بیش‌تر آشکار می‌کند.

#جنبش آزادي بخش زنان،سرخ کوهی

No comments: