اگر مکث کوتاهی هم داشته باشیم، برای بررسی جایگاه زنان افغانستان در شرایط کنونی به ویژه در مذاکرات بین الافغانی صلح، ناگذیر خواهیم بود که چشمی به گذشته دو دهه افغانستان بیاندازیم. دو دهه که مسلماً یک نسل را دربر می گیرد.
*مشکل اصلی و عوامل این مشکلات را به تحلیل بگیریم و اینکه در دو دهه تلاش های مردم افغانستان با حمایت جامعه جهانی، زنان افغانستان در عرصه های اجتماعی و سیاسی چه تحولاتی را تجربه کرده اند؟
دراینجا دقت به ساختار های اجتماعی اولین موردی است که من شخصاً ترجیح می دهم که به آن مکثی صورت گیرد.
افغانستان چگونه یک کشوریست و چرا نتوانست در دو دهه ایکه تقریباً درهای تمام جهان به رویش باز شد، به اصول مهم دیموکراسی یعنی اول باور به آزادی بیان و بعد آزادی بیان دسترسی پیداکند. اول باور به حقوق بشر و بعد به حقوق بشر که حقوق زنان بخش مهم آنرا می سازد دسترسی پیدا کند
یکی از مهمترین مواردی که سبب شکاف عظیمی در سطوح مختلف جمعیت افغانستان شده و تأثیر مستقیم در نحوه زندگی زنان و مردان این کشور داشته است عدم تناسب میان تعداد مساجد و مکاتب در این کشور است.
دو ساختار مهم که در سمت و سو دهی افکار مردم خیلی نقش دارند
براساس گزارشهای رسمی در سرتاسر افغانستان بیش از ۱۲۰ هزار مسجد ساخته شده است، مساجدی که رسماً فعال اند.
و در کل بیش از ۱۷۰ هزار مسجد، مدرسه دینی و مرکز دینی در افغانستان فعالیت دارند
در برابر براساس گزارش های رسانه های افغانستان، در کل این کشور حدود ۳۴۰۰ باب مکتب ظاهراً فعالیت دارند و داشتند که اینجا هم تعداد مکاتب رسمی در بخش تعلیمات دینی به ۵۵۰ باب مکتب می رسد.
حالا اگر ما فقط مساجدی را در نظر بگیریم که درمراکز شهر ها و ولایات افغانستان فعالیت دارند، به روشنی می بینم که در این مساجد بیشترین موعظه های ملا ها بر محور زندگی خانواده ها و چگونگی رفتار با زنان اند.
کافیست که به خطبه های این ملا ها و فتوا هایی که صادر می کرده اند توجه کنیم خیلی به ندرت و آنهم بسیار محافظه کارانه موردی را می یابیم که تا حدی معتدل بوده و در بهبود جایگاه و موقف زنان در جامعه مثبت واقع شده باشند.
بناءاین وضعیت خود سبب ایجاد موانعی در تشکل های مرتبط به زنان در جامعه گردیده و از حضور محکم و با ثبات متجمع های زنان جلوگیری کرده است.
دولت هم در دو دهه اخیر، یعنی در فاصله ( یک نسل) آنقدر مصروف مسایل درونی خود بود و است که تا اکنون قادر نشده است که به عنوان یک پشتوانه محکم برای تسهیلات در زندگی زنان قانون بسازد و سیستم قضایی هم قادر به تطبیق این قانون باشد و در ضمن از تشکل های زنان فراتر از اظهارات پوپولیستی حمایت گردد
حتمن دوستانی که اینجا حاضر اند، خواهند گفت که بار بار از دستاورد های زنان افغانستان شنیده اند
بدون شک....
ما در سالهای اخیر جرقه هایی از فعالیت های زنان در عرصه های مدنی و اجتماعی را دیدیم و اما این جرقه ها بازهم به دلیل نبود باور و تعهد لازم به جایی نرسیدند و به نوعی شکل تجارتی و پروژه گیری را به خود گرفتند، آنچه که در کنار افراطگرایی معضل بزرگتری را در برابر شکل گیری گروه های مقاوم زنان ساخت
و در کل مبارزات زنان هم در بیست سال اخیر به تجمل گرایی و یکنوع تفنن انجامید، با آنکه بودند زنان زیادی به ویژه در میان نسل جوان که با شور و پشتکار قابل توصیفی در جامعه حضور پیدا کردند و اما با آنهم چون انسجامی در این عرصه یا نبود یا خیلی ضعیف بود زنان فعال شهری کمتر توانستند در روستا ها راه پیدا کنند در کنار جمعیت مردان افغانستان با اعتماد به نفس و با ثبات وارد عمل شوند. گروه های خیلی معدود زنان هم نتوانستند خودرا از نقش قربانی بیرون کنند و عملاً سرنوشت و زندگی خودرا طرح ریزی کنند. سرانجام خلای یک حزب و سازمان مقاوم زنان در درون و بیرون از افغانستان سبب شده است که زنان افغانستان به عنوان باج پردازان اصلی جنگ بیش از چهل سال و تروریستم طالبان کاملاً به حاشیه رانده شوند
برعکس از یک گروه تروریست و دهشت افگن طرف مذاکره ساخته شده است. گروهی که از آغاز مذاکرات با ایالات متحده تا شروع مذاکرات بین الافغانی در سپتمبر ۲۰۲۰ قطعاً زنی را به عنوان نماینده در جمع خود نداشته اند.
حضور زنان در طرف دیگر مذاکرات، یعنی در جانب حکومت افغانستان نیز بیشتر از یک مورد نمادین نیست
در نشست با طالبان زنی به عنوان نماینده معتبر یک سازمان و جناح خاص زنان حضور ندارد. جناح طالبان نیز از آغاز مذاکرات صلح تا اکنون به گونه غیر شفافی از حقوق زنان و جایگاه زنان در عرصه های مختلف اجتماعی سخن گفته اند
اما تا هنوز روشن نیست که در صورت توافق صلح با این گروه، شکل حکومت در افغانستان چه نوع خواهد بود؟
بناءً بعید نمی بینم که با توجه به قرائت بنیادگرایانه گروه طالبان از اسلام، شکل زندگی اجتماعی وضعیت زندگی زنان به شدت به بحران کشانیده شود
من به این عقیده هستم که هنوز هم دیر نشده است و باید گروه ها و جمعیت های زنان در داخل و بیرون افغانستان تلاش کنند تا چتر مشترکی را ایجاد نمایند و از همان نشانی هم در سطح بین المللی و هم در داخل افغانستان عملاً اقدام نمایند.
باید تلاش صورت گیرد تا طالبان را از تصور ۲۰ سال قبل افغانستان به واقعیت های امروزی نزدیک نمایند.
مهمتر از همه به ایجاد خط وصل میان فعالان زن و فعالان مرد نیاز می رود، زیرا به گونه ای، فکر طالبانی در همه سطوح مردان جامعه دیده می شود و باید دراین زمینه کارهای سازنده صورت گیرد.
مرد افغانستان باید معتقد ساخته شود به اینکه توهین و اهانت به زن، توهین و اهانت به شعور خود آنان است. و نبود حضور زنان در جامعه و مسایل مهم اجتماعی فقر شدید فرهنگی یک کشور را نشان می دهد.
و همچنان به برقرار کردن رابطه میان سازمانهای زنان کشور های همسایه و سازمانهای زنان خاورمیانه و جهان و تقسیم کردن تجارب میان همدیگر نیاز خیلی حتمی می رود.
زنان و مردان منور و فیمنیست افغانستان باید اهداف خودرا مشخص کنند و یک نقشه راه طرحریزی نمایند.
و در نهایت ... با وصف تمام مشکلات که خود من هم در رابطه به زندگی مردم افغانستان می بینم، اینکه زنان در میز مذاکره با طالبان باشند یا نباشند، کلاً نماینده های واقعی مردم افغانستان به هر صورت در این میز مذاکره حضور چندانی ندارند و اما به صراحت باید گفت که افغانستان در کل یک کشور دیگر با مردم متفاوت تر از دو دهه قبل است و طالبان غیر از قتل و کشتار طرحی دیگر ندارند که بتوانند در افغانستان دوام بیاورند.
علاوه براین کوچکترین اغفال طالبان در برابر تمویل کننده های جنگ در افغانستان به نابودی کامل این گروه می انجامد.
. Clubhaus نادیه فصل در
No comments:
Post a Comment