نخست ازهمه سلام های گرم وپرمحبت
خود رابه شما بانوی فرهيخته شیرين نظیری مدافع حقوق زنان وازطریق شمابه خواننده
گان عزیز زنان سرشناس افغانستان تقديم مي دارم.
من درسال1339 ،درشهركابل چشم به جهان
گشودم.خوشبختانه درآن زمان دشمنان علم ودانش "طالب ها " وجود نداشتند كه
مانع برآمدن زنان ازخانه شوند وحجاب اجباری ويا هم مكتب رفتن دختران را خلاف شرعيت
می دانستند.
امابودن ملا امام ها كه
بخاطرمنافع شخصی خود،برای مردم تبليغ نادرست مي كردند واينكه چه كسی شكاراين
شكارچی های ماهرمي شد ؟ بازی بخت وطالع بود.
با كمال تاسف كاكای بزرگ من كه
حيثيت پدر را برای پدرم داشت وبرای من مثل پدر بزرگ بود. نيز ازجمله مريد های اين
ملا ها بود.او ضربه خورد کنندهْ را به همه زنان خانواده ما وارد نموده بود تا این
که نوبت به من رسيد.اما برای من این همه قیود غيرقابل تحمل بود كه يك دختراجازه
مكتب رفتن را نداشته باشد ؟
اين يك واقعيت مسلم بود.درهمان
سال كه بايد مكتب مي رفتم خانه ماندم وچه كرده مي توانستم غیر این يك دختر ۶ يا ۷ ساله بودم.مگربرادرم
بدون كدام مشکلی شامل مکتب شد.
اما عشق وافرمن به آموزش ،ناچارم کرد تا بصورت مخفی درس خواندن را با
برادرم آغازنمایم . نیم روزچشم براه برادرم بودم تا او با بکس پشتی سنگین خود
بيايد وانتظارم به پایان برسد ولحظه شادمانی وسرگرمی من با دیدن و ورق زدن کتاب
های رنگین درسی فرا برسد ونوشتن کاری خانه گی آغاز یابد.
هنگامی پدرم خانه می آمد برادرم
را روی زانويش مي نشاند وكارهاي خانه گی اش را كنترول مي كرد ودرصورت اجرای خوب
مقداری پول به اوبخشش مي داد وهمچنین در دروس رياضی زیاد تركمك اش می نمود. ولی من
همیشه کنار آنها نشسته ، با چشمانم خط ها وحساب ها را مشاهده وبا گوش هایم صدای
پدررا به دقت می شنیدم وغيرمستقيم می آموختم . پنج سال به اين گونه سپری شد
همیشه وقتی پدرم کتاب مطالعه می
کرد کنار او بودم واز ایشان می
خواستم بلند بخوانند تا من هم بشنوم يك
روزپدرم درجريان خواندن توقف كرد و زماني كه خواست دوباره به خواندن ادامه دهد
ازسطر ديگرشروع كرد، من خط را زيرنظرداشتم با انگشت نشان دادم " اينجا توفق
نموده بودید."
پدرم حيرت زده بطرفم نگاه كرد
وپرسید توخوانده مي توانی ؟
قلبم ازترس به شدت زد وبا اشاره
سرگفتم بله!
نورخوشی درچشمان پدرم برق زد
وخلاف اتنظارمن، اوبسيارخوشحال شد وموضع را به مادرم و همسرمامايم قصه کرد
وسرازفردای آن روز بلا فاصله زمينه امتحان سويه ام را مساعد نمود. پنج صنف را
امتحان دادم وشامل صنف ششم مكتب زينب هوتکی شدم همان سال بود كه سلطنت شاهی
افغانستان به جمهوريت تبديل شد و داود خان ريیس جمهورشد.
درصنف ششم اول نمره صنف خود شدم
ودرظرف يك سال دبستان ابتدايه را تمام وشامل دبیرستان رابعه بلخی گرديدم وتمام صنوف دبیرستان را با اخذ نمبراول موفقانه
به پایان رسانیدم
سپس درخارج وداخل كشوربه تحصيل
عالی پرداختم ودوره ماستری ام را در رشته تكنالوژی كمياوی " ۱۹۸۵"درپوليتخنيك كابل به پا
یان رسانيدم درجريان تحصيل(۱۹۸۲)ازدواج كردم ثمره ازدواج ما ۴ فرزند است كه دو دخترو
دو پسرمي باشد
پس از پایان دوره تحصیل شامل کار
درفابريكه خانه سازی شدم درشعبه تكنالوژی كمياوی برای تشخيص وچك مواد ساختمانی
كاركردم وسپس نسبت ضرورت فابريكه درشعبه طرح وديزاين نيزبصورت جداگانه بالای پروژه
های كاناليزاسيون ومركزگرمی مكرويان ۴ الف كاركردم. ازآنجایی
که مربوط رشته تخصصی ام نبود اضافه ازپلان كاركردم ومورد ستايش ومعاش بخششی ازسوی
اداره گرديدم.
پس ازکشته شدن همسرم محمد عزيزحسن,درسال ۱۹۹۴كار وخانه همه را ترك
نمودم وتن به مسافرت ومهاجرت سپردم ابتدأ درداخل وسپس عازم خارج شدم. ازسال ۲۰۰۰پناهنده كشورهلند استیم.
حالا هم آماده ی شنیدن پرسش های
شما می باشم.بسیار خوب
پرسش؛ ازرسانه ها می شنویم.
درافغانستان ازهر۱۰دخترتنها یک دختربه مکتب می
رود.دلیل عمده این نا رسایی را درچه می دانید؟
پاسخ: با تاسف که افغانستان يك
جامعه مرد سالار است وخانواده ها ترجیع مي دهند پسران شان را مكتب روان كنند. چون
پسران را نان آورخانه ودختران را دستیارمادردركارهای خانه می دانند وهمچنین پس
ازسن ۱۵ سالگی خانه بخت روان مي كنند ويا هم زود تر
يكی ازعوامل اساسی فقراست مكتب
رفتن مصرف كاردارد و وضع امنيتی هم
تاثيرات خودش راهميشه دارد
به همین خاطر بود كه پس از سقوط طالب ها و رهایی زنان افغانستان، ما
تصميم گرفتيم تا يك تعداد دختران را كمك اقتصادی نموده وزمينه مكتب رفتن را برای
شان مساعد نمایيم.
ازطريق بنياد آريانا كه به وسیله بانوان رضا كار هلندی وافغان پيش برده مي
شد.براي ۶۰ دختردانش براي آموز پول كمكی می پرداختيم.
هردختردانش آموزمکتب ۴۰ € و برای هردختردانشجو۵۰
€ ماهانه
پرداخت می شد واين پول ازطريق يك موسسه كمك کننده به بانوان ودختران بی بضاعت
دركابل بنام من دراين
موسسه به ECW ارسال می شد
شكل رضا كار از سال ۲۰۰۷ الا دسمبر ۲۰۱۲ مصروف كار" به صفت سکرتر" بودم
ودراین شغل تمام قصه های دختران را كه در كابل ازسوي بنياد ما كمك مالي دريافت مي
كردند به زبان هلندي ترجمه و به اختيار" خانم روت دكانتر ريس بنياد"
قرارمي دادم و اين قصه ها دردفترهای ویژه
نگهداری مي شد. با وجودي كه اين كمك بسيار كوچك وناچيز،در مقابل كمك هاي مليارد ها
دالر كه ازسراسرجهان درافغانستان سرازير مي شود يك قطره است. مگر فراموش نكنيم كه
دريا هاي خروشان از يكجا شدن قطره ها تشكيل مي شود.
اگرهر فردي از افراد جامعه ما
درهركجاي از دنيا كه است. فقط يك نفر را در قیموميت خود بگيرد وحد اقل يك دختر را
كمك كنند كه مكتب برود و با سواد شود، درنتيجه به چه تعداد ازدختران امروز كه
مادران فردا استند ازنعمت سواد وتحصيل برخوردارمي شوند؟ زیرا مادران با سواد و تحصيل كرده مي توانند
فرزندان صالح و خوب تقديم جامعه نمايند.
پرسش؛درنشست های که بامدیران
ودانش آموزان درمکاتب داشتید؟ آنهاروی چه چالش های عمده و اساسی صحبت کردند؟
پاسخ:آنها ازنبود وكمبود مواد و
وسايل درسی شاکی بودن. به گونه مثال دبیرستان عالی دختران سرآسياب برای ۳۵۰۰ دانش آموز فقد سه پايه
كمپيوترو يك پايه مایكروسكوپ داشتند و ليسه عالی دختران محجوبه هروی حتا
كمپيوترنداشتند ولابراتوارهای شان اصلن فعال نبود. مشكل عمده واساسی مكاتب وقت
درسی است:
بگونه نمونه يك مكتب ۳ تايم درس دارند كه ساعت
های درسی شان بسياركوتاه است و دراین محدوده زمانی بدون وسایل درسی چگونه به ارتقا
سويه بپردازند به همين خاطر يك پروژه برای تجهيزدرسی مكاتب دختران درسال ۲۰۱۰ساختیم و به تعداد۳۶ پايه مایكروسكوپ كمك مكاتب متوسطه هلند،آماده
انتقال است.
افزون برتجهيزمواد درسی مكاتب
دختران، بالای پروژه توان مند سازی بانوان نيز كار صورت گرفته است
پرسش؛ چگونه وبه کمک مالی کدام
بنیاد به دانش آموزان دخترمساعدت های مالی نموده اید؟
آیا تا همین اکنون، سلسله این
امداد ها ادامه دارد یا خیر؟
پاسخ: اين كمك ها به واسطه
دونرهای هلندی وپولي كه ازفعاليت ها ونمايش بانوان دربخش های مختلف تمويل می شود.
درسال ۲۰۱۰ بانوان ما برای
دانشجویان شهرماستريخت هلندی غذای خوش مزه افغانستانی تهيه كرديم ودرپهلوی آن
تبليغ نيزصورت گرفت با بخش اخبار بنياد و ديگر اوراق تبليغاتي به كمك انجمن
دانشجویان دانش گاه اين شهركه درنتيجه دانش جویان مبلغ ۱۰ هزار یورو برای بنياد
آريانا كمك كردند.
هم چنان درشهرهای مختلف دردانشگاه های مختلف نمايشگاه های عكاسی ،نمایش
ویدیو از صحبت های مادران دانش آموزان ،فروش زيور و اجناس ساخت وطن ،كتاب آشپزی،
نمایش لباس های افغانی هم چنان سالانه ماركيت بنام "ماركيت جهانی"
درشهرما فعال مي شود كه تمام نماينده گان موسسه های خيریه در آن اشتراك كرده مي
توانند. ما هم در اين ماركيت پیش از پیش ثبت نام كرده جایی برای فروش اجناس بنياد ريزرف مي كرديم.
در اين ماركيت ما زيادتر هوسانه
ها وغذایی افغانستانی و لباس ها، زيورات
وكار های دستی بانوان را بفروش مي رسانديم. و تمام دست آورد های ما بخاطر دانش
آموزان دختر درافغانستان بود.
پرسش؛ درامریکا واروپا بیشترین
کتاب های آشپزی را ،آشپزهای که سال ها آشپزی نموده اند و مردم با دست پخت های شان
ازمسیر تلویزیون ها و رستورانت هایی مشهورآشنایی دارند و یا سردبیر مجله آشپزی
بوده اند ، منتشرشده است. می خواهم
بدانم چه انگیزه شما را ازشغل انجنیری به
سوی نوشتن کتاب آشپزی سوق داده است؟
پاسخ: چه انگيزه بالاترازانگيزه
مادر بودن مي تواند باشد. فقط همین انگيزه مادر بودن بود که این کتاب را نوشتم و به كودكاني كه دورازآغوش گرم و لذت
بخش خانواده بزرگ شدن ودر زمان كودكی مادر در كنار شان نبوده ،هديه کردم.
پرسش؛ تصورمن ازکتاب آشپزی؛ عبارت ازمجموعه ای ازدستورالعمل های تهیه غذا
، آداب غذا خوردن، تصاویری از صحنههای غذا
خوردن درنقاشیها بویژه نقش های برجسته جهان باستان ونگاره هایی ازاشیای باستانی
مربوط به آشپزخانه است. آیا شما با من هم نظر استید و یا این که مطالب تکمیل کننده
ی هم دارید؟
پاسخ: بلی البته كه با شما موافق
استم، ما اين راهی دوروپرمشقت را قبول
كرديم. شايد برای تان سوال خلق شود چرا ؟
زیرا من بايد همه چيزرا هرنسخه را
بدست خود تجربه می کردم و براي هر نسخه وقصه مربوطه أن به عكس های مناسب ضرورت
داشتم. كه درشرايط نا مساعد امنيتی تهيه عكس های، به ذوق خودم وهم نظری با ديزاينر
جوان مسعود حسنی كاری آسانِ نبود. بویژه طبعيت افغانستان وآثارباستان آن باید با
عكس های زيبا تكميل می شد.
پرسش؛ درکتاب های آشپزی تان ،به
چه تعداد طرزتهیه غذا ، " تبدیل مواد اولیه " را شرح داده اید؟ وازجمله
چه تعداد غذا ها با تصاویرشان درج شده است؟ نوعیت غذا ها را چگونه ردیف نموده اید؟
پاسخ: البته من درمورد هرماده
غذايی كه درآشپز خانه ما مورد استفاده قرار مي گيرد. معلومات صحی ارایه داشته ام .
بویژه درمورد مصاله های دیگ وكيفيت صحی آن وتأثير آن بالای سلامتی
ازآنجای که غذا هايی مردم درسراسر
افغانستان بسیار زياد است.مگر انتخاب من همان غذا هايی بوده که بسيارمشهوروشناخته
شده وجنبه عنعنوی دارد و برای مردم يك معنای خاص دارد! بگونه نمونه پختن سبزی
چلوبا مرغ سفيد ويا سمنك و يا روت چهله گريزو... كه درعقب آنها قصه هایی وجود دارد
چون عدد ۷ درآیين زردشت مقدس بوده وما
بنام هفت ميوه يا هفت سين داريم.
هفت سين درنوروزباستان " جشن باستانی " ما صرف مي شود كه فصل
رويش وآغاززنده گی نواست. بناء این كتاب را در ۷ بخش تنظيم كردم وتعداد
نسخه های اساسی اين كتاب نیز ۷۷ می باشد.
پرسش؛ درامریکا و اروپا غذا های
افغانستان ازشهرت به سزایی برخورداراستند. چگونه میتوان این شهرت را درسراسرگیتی
گسترش داد؟
پاسخ: برای نظرخواهی ونمايش غذای
های ما، باید پروگرام هایی سازماندهی شود.كه ما درهلند نمودیم وهلندی ها درآن
اشتراك ورزيدند وغذا های مارا تجربه كردن .همچنین ازچاپ كتاب آشپزی ما استقبال شایانی
صورت گرفت. تنها شهرداری شهرماستريخت درسال ۲۰۰۹ به تعداد ۲۰۰ جلد براي پرسونل خود
ازاین خريداری نمود. به همینگونه درسال ۲۰۰۸ به استقبال گرم هلندی ها
وبلجيمی ها مواجه شد ودرسويزلند به زبان انگليس ترجمه گردید.
غذا های افغانستان دراروپا
نيزطرفداران خود را دارد وكوشش ما بر اين است تا غذاهای افغانستان را به مردم دنيا
بشناسانيم و به آسانی قابل دسترسی باشد.
پرسش؛ یک پسرمجرد افغانستانی؛
آشپزی بلد نیست وازخوردن غذا های مگدونلس و بورگرکینگ هم به ستوه آمده است. چگونه
می تواند آشپزی یاد بگیرد؟ وآشپزخود باشد.
پاسخ:البته كتاب ما دستورالعمل
هایی با خود دارد.كه هرجوان افغانستانی ويا خارجی به ساده گی ازآن استفاده برده
میتوانند.
پرسش؛ اگریک بانویی سرشناس افغانستان درفیسبوک معرفی
می شود یا مجموعه ازسروده های یک بانوبه معرفی گرفته می شود,ویا هم ویدیوتیپ
بسیارزیبا وجدیدی یک بانو روی صفحه فیسبوک می آید.چرا بیشترازهمه به بی مهری و کم توجه یی، بانوان مواجه می شود؟
پاسخ: در پرسش تان بايد گفت كه
برخی بانوان هم خودشان كدام ابتكار ندارند وخود را زحمت نمي دهند واگربانویی
موفقعيت داشت ومورد تشويق قرار گرفت. حسادت مي كنند. حسادت كشنده ترين مرض است كه
كس را ازخود بالاتر ديده نمي توانند واگراوموفقيت های چشمگيرپيدا کرد ، تيشه به
ريشه اومي زنند. كه خوشبختانه تعداد چنين زنان كم ونادراست واين يك بیماری روانی
وقابل تداوی است.
درپایان سخن، شما منحیث یک زن
نخبه وموفق چه پیامی به زنان افغانستان دارید؟
پاسخ: يگانه آرزوي من ريشه كن شدن
بي سوادي دربين زنان افغانستان است
تا در روشناي دانش ازحق و حقوق
خود با خبر شده وهمكارخوب باهمسرخود
درچرخانيدن چرخ اقتصادي خانه باشد.
بانوزمانی گرامی!جهاني سپاس ازاین که به گفت وشنید مابا علاقه مندی پاسخ داده اید.
No comments:
Post a Comment