منیژه
نادری که از کودکی درسایهٔ پدر ومادر منور وفرهنگی بزرگ شده است،اونخستین گام هایش
را با همکاری دوستانش در تهیه آثار پدرش برای چاپ گذاشت که خودش آن دوره را اساس
انتخاب این مسلک می پندارد.
نا
امنی های کابل آغاز شد و در ۱۹۹۰ او ناچار به ترک تحصیل گردید و با خانواده روانهٔ
زادگاه پدرش (غزنه) شد. اوخود و هم سن هایش را «نسل قربانی» می نامد که امکانات
آموزش را در آن زمان از دست دادند:
«بعد از گذشت یک سال شرایط دشوار با مادر و دو خواهرش از غزنه به پاکستان
رسیدند و دراسلام آباد نخستین کورس آموزش کمپیوتربرای دختران ایجاد شد منیژه
درکنار زبان انگلیسی کمپیوتر را نیز فرا گرفت و در آنجا نخستین دختر افغانستانی
بود که کورس آموزش کمپیوتر را موفقانه به پایان رسانید (۱۹۹۲) و نظر به سفارش
رهنما و آموزگارش مشغول کار در مرکز تعلیمی زنان مهاجرافغانستان شد و در بخش آموزش
کمپیوتر به زنان و دختران و کارهای اداری همکاری می کرد. در دورهٔ کار حدود پنج
سال بیشتر از پنجصد زن را آموزش داد ولی در آن زمان بزرگترین آرزویش ختم تحصیل
دانشگاهی بود که برآورده نشد.»
پرسش؛
ازچه زمانی و با چه اهدافی به فعالیت فرهنگی مشغول شده اید؟
من
از زمانی که حرف را شناخته ام، نوایش برایم آهنگین بوده و شکلش را در ذهنم ترسیم
کرده ام. البته تأثیر جو خانواده و فضایی که در آن بزرگ شده ام، بالایم بیشتر بوده
است. پدرم دانشمند ریاضی بود و شب روز مشغول نوشتن آثار ارزشمندش و مادرم نیز می
نوشت و هردو گاه گاهی با هم بحث های ادبی داشتند که با شوق گوش می کردم و با ذهن
کودکانه ام مداخله هم می کردم.
مادرم
استاد زبان و ادبیات در مکتب ما (در مکتب ابتداییه سیدالناصری خیرخانه) بود و
مانند دیگر دروس مکتب، مضمونش را به شوق می خواندم و در تدویر کنفرانس های ادبی
مکتب سهم فعال می گرفتم، شعر می خواندم.
زمانی
که شاگرد لیسه مریم بودم، با دکلمهٔ سروده های پدرم که بیشتر جنبه حماسی و ضد
تجاوز داشت، درد سرهای ایجاد می کردم، از
همانجا این علاقه ام شکل گرفت.
پرسش:
تاریخچه وهدف شکل گیری نشرات شاهمامه چگونه است؟
بنیاد
”شاهمامه” در مارچ ۲۰۰۳ در کشورهلند به هدف حمایت و ایجاد سهولت نشر آثار قلم
بدستان و روشنفکران افغانستان درغرب، به فعاليت پرداخت و در جنوری ۲۰۰۵ به شکل یک
نهاد نشراتی غیر انتفاعی راجستر دولت هلند شد.
بنا
به گسترش فعالیت های شاهمامه، این مرکز از نومبر ۲۰۰۷ به شکل یک نهاد انکشاف
اجتماعی افغانستانی ها ارتقأ یافت.
درحال
حاضرافزون به نشر آثار، در آرشیف سازی زنده گی و کارکرد های شخصیت های بزرگ کشور
نیز توجه کرده ایم.
پرسش؛
آیا پیشینه در زمینه چاپ و نشر کتب و رساله داشته اید؟
بعد
از فراغت از لیسهٔ مریم کابل،نخستین گام در فضای کار بیرون رادر شعبه نشرات ریاست
تالیف وزارت تعلیم وتربیه گذاشتم. برایم محیط بسیار متفاوت از درس بود و از دستم
در آنجا کاری ساخته نبود، ولی فضای صمیمی آنجا به ویژه برخورد سالم آقای حسن
رستاقی مدیر نشرات و بانوی باوقار ذکیه عمر مرا گرویدهٔ آن فضا کرد. کم و بیش در
آنجا با کتاب های پدرم که خودش دیگر در بستر بیماری بود و به شعبهٔ ریاضی تألیف و
ترجمه آمده نمی توانست، مشغول شدم. چند ماهی نگذشت که بادریافت بلندترین نمره
کانکور درمیان دختران دانشکدهٔ فارمسی کابل، شامل درس شدم. با تأسف این دوره بسیار
کوتاه بود خانواده تصمیم به ترک وطن گرفت و با سپری کردن زحمات زیاد بالاخره به
پاکستان رسیدیم. در پاکستان در پاکستان در کنار آموزش کمپیوتر و زبان انگلیسی، پراگنده با
کارهای فرهنگی نیز مشغول بودم. مدتی در مرکز تعلیمی زنان افغانستان در اسلام آباد
به حیث آموزگار ایفای وظیفه کردم و بیشتر از ۵۰۰ زن را آموزش کمپیوتر دادم و سپس در مرکز فرهنگی عرفان در پشاور کار کردم
و در آنجا با شماری از قلم بدستان و فرهنگیان نامدار کشور معرفت پیدا کردم. نخستین
گام هایم رادر عرصه کار فرهنگی با گردآوری و ترجمهٔ مجموعهٔ زنان برندهٔ جایزه
نوبل آغاز و آن را خود برگ آرایی کردم که البته این اثرم پاسخی بود به پرسش تاریک
فکری که "اگر زن چیزی می بود، از او پیغمبری می داشتیم!"سپس در برگردانی
البوم نقاشان مهاجر افغانستان اثر بزرگمرد نقاش استاد شبنم غزنوی به زبان انگلیسی،
همکاری کردم.درهلند نخستین کار ویرایش صفحه را در آخرین شمارهٔ نشریه وزین حوا در
تبعید با زنده یاد لیلا صراحت روشنی آغاز کردم. در مدت کوتاهی که لیلای عزیز را
داشتم، از او بسیار آموختم و او ظرفیت هایم را برایم شناساند و مرا در ایجاد یک
نهاد نشراتی تشویق کرد. تا این که زمینه آموزش دراین عرصه برایم میسر گردید و
آموزش هایی لازمه را در برگ آرایی صفحه در امستردام موفقانه به پایان رسانیدم و
سپس بنا به علاقه و ضرورتی که داشتم، رشتهٔ تهیه فلم دیجیتال را درامستردام فرا
گرفتم.
پرسش؛
از دید شما در کار نشر کتاب ها و رساله ها، تجربه کاری لازمی است ویا آموزشِ
دانشگاهی ؟
از
دید من چون کارهای نشر بیشتر با تخنیک نشر سر و کار دارد، لازم است به آموزش آن
جدی پرداخته شود، به ویژه این که بعد از
دیجیتال شدن تخنیک، شیوهٔ کار نشر به سرعت تغییر پذیر شده است، آموزه ها، روش کار
و آگاهی باید مطابق زمان باشد و البته در
هر حرفه و مسلک از تأثیر تجربه چشم پوشی نمی توان کرد.
پرسش؛
نحوه ی انتخاب یک کتاب برای چاپ چگونه است؛ آثار را به کدام زبان ها نشر می کنید؟
در
بنیاد شاهمامه پیشنهاد چاپ کتاب های زیاد می آید ولی ما نمی توانیم با عجله تصمیم
بگیریم چون از نظر ما برای جلو گیر از پراگنده گی ها در عرصه گزینش چاپ آثار، اثر
باید ارزش به چاپ رسیدن را داشته باشد. اگر کتاب از نوپردازی باشد که پیشینه کاری
نداشته باشد، کوشش می شود تا به او پیشنهاد بررسی کتابش از جانب یک صاحبنظر همان
عرصه داده شود. بعد از پذیریش اثر، کتاب در دو مرحله به چاپ می رسد، نخست برگ
آرایی کتاب که همه مسؤولیت اش را خودم بردوش دارم. کتاب ها معمولن تایپ و اصلاح
شده به ما می رسند و گاهی هم همکارانم در بخش تایپ سهم می گیرند و بعدمرحله چاپ
است که با تماس با مراکز چاپ در داخل و خارج از هلند صورت می پذیرد.
بیشترین
آثار چاپ شده از جانب این نهاد به زبان پارسی بوده و با وجودی که ما امکان نشر
آثار پشتو را نیز داریم، تا حال پیشنهادی برای ما نیامده است. البته نشر کتب به هر
زبان دنیا برای ما ممکن است.
پرسش؛
چه دشواری ها را شما در روزهای نخست کار تان تجربه نمودید؟
من
در کشوری زنده گی می کنم که توجه بیشتر دولت در ایجاد سهولت ها جهت فراگیری زبان،
فرهنگ و روش زنده گی در این کشور به خارجی ها می شود و ایشان علاقه ندارند تا
مراکز فرهنگی را که به زبان و ادبیات کشور خود می پردازند، حمایت کنند. ما از
ابتدا تا امروز به جز چند شماره نخست مجله نهال، (گاهنامهٔ آموزشی و معلوماتی برای
کودکان در بیرون مرز ) دیگر هیچگونه حمایت اقتصادی دریافت نکرده ایم. از جانب دیگر
چون فرهنگ کتابخوانی به ویژه به زبان های کشور ما میان اکثر افغانستانی های
باشندهٔ غرب با تأسف وجود ندارد،نویسنده ویا ناشرنمی تواند بالای کتاب سرمایه
گذاری کند و اثر چاپ شده صرف درحلقهٔ شناخت فرهنگیان قابل خوانش واستفاده است
ودرنهایت کتب به تیراژبسیار کم به چاپ می رسند.
پرسش؛
چند نفرکارمند دارید؟ روش مدیریت شما چگونه است
از
اینکه دست اندرکاران نهاد شاهمامه به شکل افتخاری کار می کنند، هیچگونه درآمدی از
کار شاهمامه برای استخدام کارمند و تهیهٔ محل کار وجود ندارد و بیشترین کارش را که
ویرایش صفحه ها و تهیه پشتی کتب است، خودم انجام می دهم. البته خوشبختانه همسرم
عتیق فقیری نیز تجربه کافی در عرصه انتشار کتب و رساله به ویژه در بخش گرافیک
دیزاین داشته و مدتی در این رشته در بیرون از افغانستان کار کرده است و ازهمکاری و
نظرات سودمند او همواره بهره برده ام.ناگفته نماند که چون ضرورت هموطنانم در هلند
افزود برچاپ کتب در دیگر موارد نیز بوده است، و همچنان من تخنیک فلمبرداری، ادیت و
مونتاژ فیلم را نیز فرا گرفته ام، مرکز کوچک دیگربنام «بنگاه چاپ و فیلمبرداری
تصویر» نیزداریم که با درآمد آن امرار زنده گی می کنیم و با همین امکانات تخنیکی بنگاه
تصویر، کار های شاهمامه را پیش می بریم.
پرسش؛
آیا موانعی در این بخش پیش آمده که شما را از ادامه ی کار منصرف و یا دلسرد
گردانیده باشد؟
طبعی
ایست که در جریان پیشبرد امور هر کار به گونه یی موانع نیز وجود دارد که من با
حمایت و همکاری مستقیم همسر فرهنگ دوستم همواره راه های حل و پیشرفت در کار را
سراغ کرده ایم. اگر ما بتوانیم به جهت مثبت کار خود ارزش بیشتر قایل شویم، راه حل
خودبخود پیدا می شود.
پرسش؛
پر فروش ترین کتاب تان تا کنون چه کتابی بوده وازکدام نویسنده ؟ تا به حال چند
عنوان کتاب چاپ کردهاید؟
ایکاش
در میان افغانستانی های باشنده در غرب فرهنگ خرید کتاب وجود می داشت. در آغاز آثار
چاپ شده را به یگانه مرکز فروش کتب در شهرک (بیفروایک) می گذاشتیم که بعدها آن
مرکز به فروشگاه سی. دی. و دی. وی. دی. های هندی تبدیل شد. من هیچگاهی نویسنده ها
را به چاپ کتاب به تیراژ بلند تشویق نمی کنم، چون نمی خواهم با ضربه اقتصادی از
چاپ اثر دوم شان خودداری کنند. البته خوشبختانه انترنت یک وسیله خوب برای نشر
رایگان آثار به تمام جهان است که
می
شود در زمینه از آن سود برد.
تا
به حال بیشتر از ۶۰ جلد کتاب به نشر رسانیده ایم و شماری از آن در سایت شاهمامه
قابل دسترس است و اکثر کتب به تیراژ ۱۰۰ الی ۲۰۰جلد به نشر می رسند.
پرسش:
نظرتان در مورد نمایشگاه کتاب امسال درکابل وتهران چیست؟ آیا شما هم دراین
نمایشگاه ها سهم می گیرید. تماس ونزدیکی تان بابنگاه های داخلی چگونه است؟
نهاد
شاهمامه چند بار کتب چاپ شدهٔ خود را به نهاد های مختلف ارسال کرد که با تأسف یا
نرسید، یا ایشان توجه نکردند. نمایشگاه های زیادی همواره راه اندازی شده است، ولی
به گمان لزومی وجود نداشته که من در جریان قرار گیرم و یا دعوت شوم. همچنان جهت
معرفی نهاد شاهمامه و همکاری در زمینهٔ تهیه مواد آموزشی در رابطه به آموزش قوانین
ترافیک برای دانش آموزان دبیرستان (به شکل رساله، فیلم و دی وی دی های آموزشی)
،نامه یی به وزارت تعلیم و تربیه فرستادم که اصلن جوابی دریافت نکردم تصور کردم
اگر برنامه ما کمک مالی می بود شاید به زودترین فرصت تماس می گرفتند.
پرسش؛
پروژه بایسکل برای زنان ودختران چگونه فعالیت داشت؟
هدف
اصلی این پروژه ایجاد انگیزهٔ استفاده بایسکل به وسیله دختران و زنان در افغانستان
بود. همه می دانیم در شرایطی که زن ها بدون روسری وحتا چادری از خانه بیرون شده
نمی توانند، چگونه می توانند سوار بر بایسکل شوند. خوشبختانه این پرسش در جوامع
پیشرفتهٔ اسلامی حل شده است. در شماری از کشور های اسلامی و اجتماعات مسلمانان در
غرب، زن ها از بایسکل برای پیشبرد امور روزمره استفاده می کنند. در فیلمی که برای
این پروژه تهیه کرده ایم، دیده می شود که زنان مسلمان درهلند چگونه بیشترین
استفاده از بایسکل را دارند.البته درافغانستان که فقر، بدبختی، عدم موجودیت
ابتدایی ترین امکانات زنده گی بیداد می کند، چرا ما راه های معقول و عملی آرامش
مردم خود را جستجو نکنیم؟ شاید برای آنهایی که در افغانستان در موتر های آخرین مدل
از کنار هموطنان شکم گرسنه و بی دست و پای خود با غرور می گذرند، طرح این پروژه
بسیار خنده آور باشد، ولی برای یک وزیر کابینه هلند که خود با بایسکل روانهٔ کارش
می شود، بسیار معقول و انسانی است.
منِ
سرگردان که کمتر دنبال کمک و به اصطلاح Fund می گردم و عطایش
را بر لقایش می بخشم، درخواستنامه یی به موسسه خیریه Coardaid جهت راه اندازی پروژه بایسکل برای زنان شهر کابل ارسال کردم که
بنا به دلایل و توضیح دقیقم در نخستین نگاه پذیرفته شد. ولی ایشان شرط گذاشتند که
باید یک مغازه فروش بایسکل زنانه با تمام وسایلش در کابل بسازم که مصارفش از
عوایدش بدست آید و ایشان صرف مواد اولیه را برای مرکز تهیه می دارند،نه مصارف دکان
وکارمندان را می دانستم عوایدی بدست نمی آید، چون هیچ زن و دختر نخواهد بایسکل
بخرد ولی برای انتقال این فرهنگ و خلق این ذهنیت در میان هموطنان ما، دم را غنیمت
شمردم و پذیرفتم.
برنامه
به بسیار خوبی آغاز شد. بایسکل زنانه دست دوم فراهم گردید و تجهیزات آن مثل چوکی
کودکان، خرجین سودا و... درکابل به حمایت مالی پروژه تولید شد. رساله آموزش اساسات
قوانین ترافیک را نوشتم که با تدویر یک سیمینار سه روزه از جانب ریاست مکاتب شهر
کابل و ترافیک کابل به ۶۰۰ معلم معرفی و تکثیر گردید. سه لیسه دختران کابل
(آریانا، عایشه درانی و رابعه بلخی) در برنامه سهم گرفتند و شماری از دختران آموزش
بایسکل دیدند و در اخیر مسابقهٔ بایسکل رانی و تیوری اساسات قوانین ترافیک میان
سهم گیرنده گان راه اندازی شد.
من
به هدفم که فقط ایجاد انگیزه و بحث در مورد مفیدیت استفاده بایسکل میان خانواده ها
به ویژه زنان و دختران بود، رسیدم، و شاید سال ها بعد این راه را دیگری دنبال کند،
ولی چون ذهنیت هنوز بسیار پایین است، فقط یک پیام تشکری که کسی از یک خرجین بایسکل
توانسته بود دو بکس برایش بسازد، برایم رسید.
با
تجربهٔ بیش از سی سال جنگ و خونریزی در افغانستان و سالیان دراز خشونت علیه زن، من
به این باورم که جوانان به ویژه زنان کشوربیدار شده اند وبا ارادهٔ متین و جدیت
لازم در تأمین عدالت اجتماعی و اعمار وشگوفایی افغانستان سهم خواهند گرفت
بانو
منیژه نادری،تشکر ازمعلومات وکارکرده های ارزنده تان
تشکر
از شما بانوی مبارزنستوه و فعال حقوق زنان
No comments:
Post a Comment