آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, February 17, 2019

جنگی پس از صلح


 رویینا شهابی
دومین نشست پیرامون مذاکرات صلح افغانستان در مسکو بین نماینده‌گان طالبان، دیپلمات‌های روسی و شماری از چهره‌های سیاسی افغانستان و نماینده‌گان احزاب هم برگزار شد و حالا طرفین آماده‌ی رفتن به دوحه می‌شوند

 
در حالی که نگرانی پیرامون ابهامات گفت‌وگوها بیش از هر زمانی بین شهروندان بالا گرفته و هم‌چنین نارضایتی حکومت از سرعت و نحوه‌ی مذاکرات نیز روزبه‌روز افزایش می‌یابد. گروه‌های متکثر اجتماعی از جمله زنان مبارز و آزادی‌باور، جوانان نسلِ نوین، لیبرال‌های تحصیل کرده، نخبه‌گان دانشگاهی رده بالا، حامیان به میان آمدن حکومت موقت، جزیره‌های منزوی قدرت، طرف‌داران حفظ وضع موجود و … صداهای متعددی در پیوند با مذاکرات صلح به میان آورده‌اند.

از یک طرف نیروهای آزادی‌خواه و معتقد به دموکراسی ابراز نگرانی و ناخشنودی می‌کنند، مبنی بر این که در جریان جزییات مذاکرات صلحی که قرار است برای این کشور و مردمانش رقم زده شود، نیستند. از طرفی نیمه‌ی دیگر پیکره‌ی اجتماعی که جمعیت بزرگ زنان کشور است به هیچ وجه از آن چه در جریان است رضایت ندارند و دچار وسواس و نگرانی‌های عدیده نسبت به آینده‌ای مبهم هستند. در علم ریاضیات و هندسه یک چهارضلعی نامتعارف به نام ذوزنقه (Trapezius) وجود دارد که نه مربع است و نه مستطیل و نه حتا ترکیب هر دو! واقعیت امر این است که روند مذاکرات صلحِ کنونی شکل همان ذوزنقه را به خود گرفته و در هیچ قالبی جور نمی‌آید!

از شکل و محتوای مبهم و نامعلوم مذاکرات و عدم هم‌سویی و نزدیکی مواضع حکومت و خواست طالبان که بگذریم، شتاب و عجله‌ی امریکایی‌های به اصطلاح دموکراسی‌خواه و مدافع حقوق بشر و مدعی پشتی‌بانی از برابری جنسیتی و آزادی بیان و عدالت اجتماعی، سویه‌ی نامفهوم و آزاردهنده‌ی دیگرِ ماجرا است که مردم را با یک علامت سوال بزرگ مواجه کرده است و آن این که: پس این همه سال نزدیک به دو دهه امریکایی‌ها و متحدان‌شان با کدام توجیه به افغانستان آمده بودند؟ و از بهر چه آمده بودند که حال بر طبل عجولانه آهای می‌رویم می‌رویم چنان می‌کوبند تا صدای آن به مذاق انتخاباتی رأی‌دهنده‌گان امریکایی خوش بیاید. آیا رأی‌دهنده‌گان امریکایی خاصه زنان ایالات متحده می‌دانند رییس‌جمهورشان با توییت‌های عجولانه و فاقد منطق سیاسی، چه وضعیت مبهم و نگران‌کننده‌ای را برای زنان افغانستان به میان آورده است؟ همان زنانی که روزی از روزها با وعده‌های رنگین و آرمانی حضور ایالات متحده در افغانستان مبنی بر داعیه‌ی برقراری نظم جهانی و مبارزه با تروریسم و با تکیه بر استراتژی عدالت‌خواه و برابر طلب امریکا، دل‌شان گرم‌تر از گذشته شد و پنداشتند دست مهرورزی پیدا شده تا کمک کند، روی همان پایی که ظلمت و سیاهه‌ی طالبانی آن را شکسته بود، دوباره بایستند.

زنان امریکایی شاید به درستی نمی‌دانند دولت وقت امریکا به رهبری بوش پسر ورود عساکر/ سربازهای‌شان به افغانستان را برای افغان‌ها و جامعه‌ی جهانی در کدام قالب‌ها توجیه نموده است. شاید کسی به زنان امریکایی نگفته زنان باانگیزه و خسته‌گی‌ناپذیر افغانستان وقتی ندای هم‌دلی و هم‌یاری ایالات متحده را شنیدند، هنگامی که صدای مبارزه با تروریسم و برقراری عدالت اجتماعی و برابری را شنیدند، با تَن‌های مجروح و صورت‌های تکیده از درد بی‌خانمانی و جنگ و از دست‌دادن عزیزترین عزیزان دوباره جانی تازه در کالبد یافتند و تمام درد و آلام خود را با آب دهان‌شان فرو دادند تا بتوانند دوباره به پا خیزند و چنین شد احوال‌شان که باز صداهای متروک خویش را باز یافتند و خون گرم زنانه در رگ‌های‌شان جریان تندتری یافت.

 زنان جغرافیای من در تمام سال‌های حضور عساکر خارجی برای برقراری نظم اجتماعی بازهم هر لحظه و مادام شانه به شانه‌ی مرگ و از دست دادن و سفره‌ی ماتم انداختن ایستاده بودند. در هر حمله‌ی انتحاری طالبان که «به نام خدا و جهاد فی سبیل‌الله» توجیه می‌شد و هدف اصلی آن نیروهای خارجی عنوان می‌شدند، یک یا چند زن جان‌های‌شان را از دست می‌دادند و صدای‌شان برای همیشه پژواک خاکستری خفته در گورهای سرد می‌شد. زنانِ دیگری که بر حسب اتفاق زنده می‌ماندند کنار تانک‌های زرهی غول پیکر نیروهای خارجی که کم‌ترین آسیب را دیده بود و همه سرنشینانش زنده بودند، با دود و بوی خون تازه از رگ بیرون جهیده‌ی اجساد تکه‌تکه شده و معلق در فضا با ناباوری و بدون پلک زدن می‌نگریستند. زنانی دیگر که در خانه مصون مانده بودند خبر ناپدید شدن همسر و فرزند و برادر شان را دریافت می‌کردند و بعضی، آن‌قدر خوش‌شانس نبودند تا جسدی بی‌روح و سوخته و تکه پاره از عزیزشان را بیابند و برای آخرین بار با او وداع کنند تا دل‌شان قرار یابد که فلانی مُرد و من به چشم خود دیدم. اما این قهرمانان با وجود تجربه‌ی هر روزه‌ی مرگ، اجساد هم‌نوعان و عزیزان خویش را به خاک دردمند و خسته از جنازه‌های پی‌در‌پی می‌سپردند و دوباره دنیایی از غم را با آب خشکیده و تلخ دهان فرو می‌دادند و باز روی پاهای بی‌رمق می‌ایستادند تا فردای فرزندان این خاک، زیر پرچم آزادی و برابری و عدالت و انسان‌محوری فارغ از جبر و جنگ و جنسیت رقم زده شود.

این زنان بهای گزافی برای آزادی و انتخاب داده‌اند، قربانیان بی‌شماری تقدیم رسیدن به هدف کرده‌اند و عشق‌ها و آرزوها و نور چشمی‌های زیادی را با دست‌های‌شان به سینه‌ی خاک سپرده‌اند. زنان سرزمین من از غصه و اندوه از دست دادن و مرگ لبریز شده‌اند. این زنان را دیرزمانی ست که دیگر از مرگ و شلاق و گلوله نمی‌توان ترساند. این زنان به لطف همت و ایستاده‌گی‌شان و به بهای در آغوش کشیدن هر روزه‌ی مرگ به این روز رسیده‌اند و حاضر نخواهند شد ماحصل تمام غم‌ها و از دست‌دادن‌ها و شلاق خوردن‌ها و انکار شدن‌ها را امروز به دست کسانی دیگر بسپارند تا به راحتی نوشیدن یک پیاله چای معامله شود.

زنان امریکایی باید بدانند اگر دولت و رییس‌جمهورشان دست‌آوردهای زنان این جغرافیا را به ریشخند بگیرد و قربانی منافع انتخاباتی و مالی نماید، اگر شعار «ما از زنان افغان حمایت می‌کنیم و در کنار آن‌ها ایستاده‌ایم تا حقوق انسانی و طبیعی‌شان را به دست آورند» صرفاً فریب امریکا و متحدانش برای توجیه جهانی حضور آن‌ها در افغانستان برای تامین منافع منطقه‌ای خودشان باشد، آن‌گاه با اطمینان می‌توان منتظر جنگی بزرگ پس از صلحی عجولانه و ناعادلانه بود.

با وصف این که زنان هیچ گاه آغازگران جنگ نبوده‌اند و همواره قربانی جنگ‌های مردانه شده‌اند، اما همه‌گان باید بدانند زن افغانستان بیش از اندازه تاوان داده، هزینه پرداخته و گذشت کرده است. دیگر مجالی برای دادن گریبان زنان به دست تحمیل تاریخی مذکر نیست و نه زنان این جغرافیا دیگر تحمل و پذیرش آن را دارند که جبر طالبانی با سرنوشت‌شان عجین گردد. لذا ممکن است جنگ بعد از صلح را این بار زنان رقم بزنند. و مطمیناً که نیروها و کنش‌گران مردِ زیادی هم هستند که به ارزش‌های انسانی فاقد جنسیت و افغانستان آزاد و صاحب اختیار می‌اندیشند و تکرار جبر و تحمیل طالبانی را به هیچ وجه برنمی‌تابند، لذا در کنار زنان آزاده و آزادی‌خواه خواهند ایستاد و آن‌گاه که ما چیزی برای از دست دادن نداشته باشیم، افغانستانی ناامن، خشن، عصبی، انتقام‌جو و ناآرام صد البته که به نفع امنیت منطقه و جهان نخواهد بود. چرا که این طاعون قدرت سرایت از مرزهای جغرافیایی را دارد، چنان‌که ایالات متحده قبل از این هم شاهد سرایت طاعون جنگ و بنیادگرایی ایدیولوژیک از مرزهای این جغرافیا بوده است.8 صبح

No comments: