حلیمه حسینی
ساعتشمارِ بدبختیها و روزهای سخت و طاقتفرسای افغانستان، یک بارِ دیگر به حرکت درآمده است. حدود سیزده سال پس از سقوط طالبان تا امروز، امیدِ آن میرفت که هر روز وضعیت بهتر از دیروز شود و سرانجام شبها و روزهای سختوتاریکِ شهروندانِ ما به پایان برسد و مادرانِ ما بتوانند در فضایی سالم و آکنده از صلح و آرامش، فرزندانِ خود را پرورش دهند
زنان و دخترانِ ما راهی مکاتب شدند و دروازههای پیشرفت و ترقی را برای اولینبار به رویِ خود باز دیده به این امید رسیدند که دیگر میتوان در فضای نوِ بهراه افتاده که هیاهو بهنامِ آنها و برای آنها طنینافکن شدهـ زندهگیِ متفاوتی را تجربه کنند و از اینپس نه در بند تحقیر و تجاوز و ترس، که در مسیر علماندوزی و پیشرفت و داشتن حقوقِ شهروندی و انسانی و اسلامی، زندهگی را همپای مردان در جامعه تجربه میکنند
تاریخِ پُر فراز و نشیبِ افغانستان آکنده است از تجربههای تلخ و تکاندهندهیی که زنان را متأثر ساخته و خبر از پایمال شدنِ حقوقِ آنها و نادیده گرفته شدنِ پتانسیل و ظرفیتِ این بخش از جامعۀ انسانی برای تکامل و ترقی داده است. اما باید پرسید که امروز وضعیتِ زنانِ افغانستان چه تفاوتی با گذشته کرده است؟
دوران طالبان بهنوعی زنان را آزردهخاطر ساخته و کم نیست داستانهایی که در آن نگاه غیرانسانیِ این گروه را نسبت به زن روایت میکند. کم نیست داستانهایی رقتانگیز که از تجاوز به زنان توسط شورشیان، جنگجویان و یا نظامیان و زورمدارانِ هر منطقه از این دیار حکایت میکند. اما چرا گاهی بعضی از این داستانها و حکایتها و روایتها، حتا بدون اینکه در واقعیت داشتنِ آنها رد پای صد در صد یقین و باور وجود داشته باشد، بزرگ میشوند و حتا به نام زن، داغِ ننگی برای یک جریان فکری ساخته میشود، و گاهی هم این روایتها آنچنان پیش پا افتاده رخ مینمایند که بهراحتی مورد انکار قرار میگیرند؟
برخوردهای دوگانه و پارادوکسیکال با مقولۀ حقوقِ زن و جایگاهِ او در جامعه حیرتانگیز شده است. تا جایی که بهجرأت میتوان ادعا کرد که داستان تحقیر و تجاوز به زنان در هر برهه از تاریخ افغانستان، بهنوعی بازتابِ سیاستگذاریهاییست که به نام زن اهداف از پیش تعیین شدهیی را دنبال میکرده است. مثالهای زیادی در تاریخ افغانستان برای اثباتِ این مدعا میتوان یافت. کمتر کسیست که داستان دختری که از ترس تجاوزِ یکی از مجاهدان در خیرخانۀ کابل، خود را از بامِ خانه به پایین پرتاب کرد را نشنیده باشد. اما جدای از اینکه درونمایۀ تجاوز در آن واقعیت بوده یا نه؛ دختری که خود را از شدتِ ترس به پایین پرتاب کرده، واقعاً با تهدید تجاوز مواجه بوده یا نه؛ هر چه بود، نتیجه این شد که از حوادثی اینچنینی یک خط فکری و یک حرکتِ بزرگ که جهاد و مجاهدت بود، مورد سوال قرار گرفت و بر دامن جهاد و مجاهدین لکۀ ننگی نشست و اینگونه نفرت و انزجار عمومی علیه آنها تحریک گردید.تحقیر زن به هر وسیله و عنوان که باشد، محکوم است. بدون شک هر کسی که از زن به عنوان ابزاری برای عقدهگشایی و یا انتقام استفاده میکند و به روان و جسمِ او آسیب میزند، محکوم است. اما پرسش اینجاست که چرا در دورۀ بعد از طالبان که زنان آغوش بازِ جامعه و دادخواهی و حمایتی همهجانبه را دستکم در شعارها و برنامههای داخلی و بینالمللی شاهد بودند، نتوانستیم آنان را به جایگاهی که شایستۀشان است، برسانیم؟ چرا هنوز زنان در خطر تحقیر، تجاوز و تعدی و خشونت هستند؟
هیچ تفاوتی در سرنوشتِ زنانِ ما حاصل نشده، مگر اینکه داستانها و حوادثی از ایندست دیگر یا شانسِ روایت شدن پیدا نمیکنند و یا آنقدر پیش پا افتاده و عام و تکراری شدهاند که اصلاً حساسیتزا نیستند و فقط در سرخط اخبار عنوان میشود که به زنی یا دختری در فلان ولایت تجاوز شده و دیگر هیچ!همین چند روز پیش، چند زن در پغمان مورد تجاوزِ وحشیانۀ عدهیی راهزن قرار گرفتند و یکی از آنها نیز دو روز پیش جانِ خود را از دست داد. گفته میشود که عاملانِ این رویدادِ وحشتناک دستگیر شدهاند؛ اما چرا حوادثی اینچنین تکاندهنده به یک بسیجِ عمومی منجر نمیشود و اعلام نفرت و انزجار جمعی را در پی نمیآورد؟ چه اتفاقی برای جامعۀ ما و مردمِ آن افتاده است که دیگر با مسایلی از ایندست، اینچنین بیتفاوت برخورد میکنند و حتا برای پیگیری عاملانِ چنین جنایتهایی کاری صورت نمیدهند؟
دختری که در هند در یک اتوبوس مورد تجاوز قرار گرفت و جان باخت، یک موج ابراز نفرت عمومی ایجاد کرد و سرانجام مسیری و آغازی شد برای دادخواهیِ زنان و مطالبۀ مصونیتبخشی به آنها در حیطۀ قانونگذاری و اجرای قوانینی که سختترین کیفر و مجازات را برای عاملانِ جنایتهایی از ایندست پیشبینی میکند. آیا وقتِ آن نرسیده که زنان و مردانِ جامعۀ ما نفرتِ خود را از یکچنین جنایتهایی اعلام کنند و مسوولان را تحت فشار قرار داده و سختترین مجازات که اعدام است را برای عاملانِ تجاوزِ اخیر بخواهند؟ آیا وقتِ آن نرسیده که زنانِ ما جایگاه شایستۀ اسلامی و انسانیِ خود را در جامعه پیدا کنند و بدون ترس از تجاوز و خشونت، زندهگی کنند؟
رسانهها و مردم باید اینبار مجریانِ قانون و دستگاههای عدلی و قضایی را تحتِ فشار قرار دهند و از آنها بخواهند که برای نقطۀ پایان گذاشتن به فجایعی از این دست، قاطعانه اقدام کنند و با اعدامِ عاملانِ این نوع جنایتها کوچکترین قدم را در جهتِ مصونیتبخشی به نیم پیکرِ جامعه که زنان باشند، بردارند
تاریخِ پُر فراز و نشیبِ افغانستان آکنده است از تجربههای تلخ و تکاندهندهیی که زنان را متأثر ساخته و خبر از پایمال شدنِ حقوقِ آنها و نادیده گرفته شدنِ پتانسیل و ظرفیتِ این بخش از جامعۀ انسانی برای تکامل و ترقی داده است. اما باید پرسید که امروز وضعیتِ زنانِ افغانستان چه تفاوتی با گذشته کرده است؟
دوران طالبان بهنوعی زنان را آزردهخاطر ساخته و کم نیست داستانهایی که در آن نگاه غیرانسانیِ این گروه را نسبت به زن روایت میکند. کم نیست داستانهایی رقتانگیز که از تجاوز به زنان توسط شورشیان، جنگجویان و یا نظامیان و زورمدارانِ هر منطقه از این دیار حکایت میکند. اما چرا گاهی بعضی از این داستانها و حکایتها و روایتها، حتا بدون اینکه در واقعیت داشتنِ آنها رد پای صد در صد یقین و باور وجود داشته باشد، بزرگ میشوند و حتا به نام زن، داغِ ننگی برای یک جریان فکری ساخته میشود، و گاهی هم این روایتها آنچنان پیش پا افتاده رخ مینمایند که بهراحتی مورد انکار قرار میگیرند؟
برخوردهای دوگانه و پارادوکسیکال با مقولۀ حقوقِ زن و جایگاهِ او در جامعه حیرتانگیز شده است. تا جایی که بهجرأت میتوان ادعا کرد که داستان تحقیر و تجاوز به زنان در هر برهه از تاریخ افغانستان، بهنوعی بازتابِ سیاستگذاریهاییست که به نام زن اهداف از پیش تعیین شدهیی را دنبال میکرده است. مثالهای زیادی در تاریخ افغانستان برای اثباتِ این مدعا میتوان یافت. کمتر کسیست که داستان دختری که از ترس تجاوزِ یکی از مجاهدان در خیرخانۀ کابل، خود را از بامِ خانه به پایین پرتاب کرد را نشنیده باشد. اما جدای از اینکه درونمایۀ تجاوز در آن واقعیت بوده یا نه؛ دختری که خود را از شدتِ ترس به پایین پرتاب کرده، واقعاً با تهدید تجاوز مواجه بوده یا نه؛ هر چه بود، نتیجه این شد که از حوادثی اینچنینی یک خط فکری و یک حرکتِ بزرگ که جهاد و مجاهدت بود، مورد سوال قرار گرفت و بر دامن جهاد و مجاهدین لکۀ ننگی نشست و اینگونه نفرت و انزجار عمومی علیه آنها تحریک گردید.تحقیر زن به هر وسیله و عنوان که باشد، محکوم است. بدون شک هر کسی که از زن به عنوان ابزاری برای عقدهگشایی و یا انتقام استفاده میکند و به روان و جسمِ او آسیب میزند، محکوم است. اما پرسش اینجاست که چرا در دورۀ بعد از طالبان که زنان آغوش بازِ جامعه و دادخواهی و حمایتی همهجانبه را دستکم در شعارها و برنامههای داخلی و بینالمللی شاهد بودند، نتوانستیم آنان را به جایگاهی که شایستۀشان است، برسانیم؟ چرا هنوز زنان در خطر تحقیر، تجاوز و تعدی و خشونت هستند؟
هیچ تفاوتی در سرنوشتِ زنانِ ما حاصل نشده، مگر اینکه داستانها و حوادثی از ایندست دیگر یا شانسِ روایت شدن پیدا نمیکنند و یا آنقدر پیش پا افتاده و عام و تکراری شدهاند که اصلاً حساسیتزا نیستند و فقط در سرخط اخبار عنوان میشود که به زنی یا دختری در فلان ولایت تجاوز شده و دیگر هیچ!همین چند روز پیش، چند زن در پغمان مورد تجاوزِ وحشیانۀ عدهیی راهزن قرار گرفتند و یکی از آنها نیز دو روز پیش جانِ خود را از دست داد. گفته میشود که عاملانِ این رویدادِ وحشتناک دستگیر شدهاند؛ اما چرا حوادثی اینچنین تکاندهنده به یک بسیجِ عمومی منجر نمیشود و اعلام نفرت و انزجار جمعی را در پی نمیآورد؟ چه اتفاقی برای جامعۀ ما و مردمِ آن افتاده است که دیگر با مسایلی از ایندست، اینچنین بیتفاوت برخورد میکنند و حتا برای پیگیری عاملانِ چنین جنایتهایی کاری صورت نمیدهند؟
دختری که در هند در یک اتوبوس مورد تجاوز قرار گرفت و جان باخت، یک موج ابراز نفرت عمومی ایجاد کرد و سرانجام مسیری و آغازی شد برای دادخواهیِ زنان و مطالبۀ مصونیتبخشی به آنها در حیطۀ قانونگذاری و اجرای قوانینی که سختترین کیفر و مجازات را برای عاملانِ جنایتهایی از ایندست پیشبینی میکند. آیا وقتِ آن نرسیده که زنان و مردانِ جامعۀ ما نفرتِ خود را از یکچنین جنایتهایی اعلام کنند و مسوولان را تحت فشار قرار داده و سختترین مجازات که اعدام است را برای عاملانِ تجاوزِ اخیر بخواهند؟ آیا وقتِ آن نرسیده که زنانِ ما جایگاه شایستۀ اسلامی و انسانیِ خود را در جامعه پیدا کنند و بدون ترس از تجاوز و خشونت، زندهگی کنند؟
رسانهها و مردم باید اینبار مجریانِ قانون و دستگاههای عدلی و قضایی را تحتِ فشار قرار دهند و از آنها بخواهند که برای نقطۀ پایان گذاشتن به فجایعی از این دست، قاطعانه اقدام کنند و با اعدامِ عاملانِ این نوع جنایتها کوچکترین قدم را در جهتِ مصونیتبخشی به نیم پیکرِ جامعه که زنان باشند، بردارند
This email is free from viruses and malware because avast! Antivirus protection is active.
|
No comments:
Post a Comment