گاهی آدمها فکر میکنند ازدواجهای ماندگار یک راز عجیب دارند، اما حقیقتش این است که ماجرا خیلی سادهتر از چیزیست که تصور میکنیم. در یک رابطهٔ ماندگار، دو نفر یاد گرفتهاند حرف دلشان را بزنند؛
بدون ترس، بدون قایمکاری.
بلدند وقتی ناراحتاند توضیح بدهند و وقتی طرف مقابل ناراحت است گوش کنند. انگار یکجور امنیت نانوشته بین شان است. این حس که «تو را دارم، حتا وقتی دنیا حسابی سخت میشود.»
اما در رابطههای ناپایدار، همین سادگیها گم میشود. حرفها گفته نمیشود، یا اگر گفته شود با دعوا و دلگیری همراه است. آدمها احساس میکنند تنها استند، حتا وقتی کنار هماند. کوچکترین مشکل تبدیل میشود به کوه؛ چون کسی بلد نیست آرام حرف بزند، یا شاید بلد است اما خستهتر از آن است که تلاش کند.
در ازدواجهای ماندگار، احترام مثل یک ستون محکم همهجا است؛ حتا وسط دعوا. کسی تحقیر نمیشود، کسی کوچک نمیشود. محبت هم فقط یک حس نیست؛ در کارهای کوچک هرروزه خودش را نشان میدهد، یک لبخند، یک پیام کوتاه، یک آغوش بیبهانه. همین چیزهای کوچکاند که رابطه را نگه میدارند.
اما وقتی رابطه دوام ندارد، این مهربانیها آرامآرام کم میشود. قهرها طولانی میشود، فاصلهها عمیقتر. انگار آدمها یادشان میرود چرا روز اول دلشان برای هم تندتر زده بود.
در یک رابطهٔ سالم، هرکس برای خودش هویت و زندگی دارد؛ کسی قرار نیست فدای دیگری شود. اما قرار هم نیست که آنقدر دور شوند که همدیگر را گم کنند. یک تعادل نرم و دوستداشتنی بین دو جهان… که درست همانجاست عشق آرام و ماندگار نفس میکشد.
در نهایت فرق یک ازدواج ماندگار با یک ازدواج ناپایدار شاید در همین است:
در اولی، دو نفر هر روز کمی برای هم میجنگند، کمی برای هم میمانند و کمی بیشتر همدیگر را میفهمند.
در دومی، آدمها کمکم از تلاش دست میکشند و رابطه مثل یک گل بیآب خودش را میسپارد به باد.
شیرین مبارز
No comments:
Post a Comment