نویسنده: رزم آرا حواش
در شرایطی که افغانستان زیر بار یکی از تاریکترین دورههای تاریخیاش دست و پا میزند، صدها هزار زن و مرد افغان در تبعید، سرگردان و بیسرنوشت در کشورهای همسایه و فراتر از آن زندگی میکنند.
در میان این فضا، حضور برخی زنان لابیگر ،چه در داخل و چه در نهادهای بینالمللی ، که از طالبان دفاع میکنند و سعی در مشروعیتبخشی به این گروه دارند، نه تنها زننده بلکه توهینآمیز به نظر میرسد. این دفاع، در واقع تلاش برای پنهان کردن چهره واقعی سرکوب، حذف و آپارتاید جنسیتی است.
زندان، شلاق، تجاوز؛ واقعیت تلخ زندگی زنان در افغانستان
طبق گزارشهای مستند از رسانهها و سازمانهای حقوق بشری:
دستکم ده زن تنها در چند ماه اخیر در زندانهای طالبان گزارش دادهاند که مورد تجاوز، ضربوشتم و تحقیر قرار گرفتهاند.
ویدیوهایی از شلاقزدن زنان در محضر عام منتشر شدهاند؛ جرم؟ صحبت با یک مرد، پوشیدن لباس متفاوت، یا دفاع از حقوقشان.
ده ها از زنان معترض به طرز وحشیانهای بازداشت شدند و هنوز از سرنوشت بسیاری از آنان خبری نیست.
طالبان به وضوح آپارتاید جنسیتی را اعمال کردهاند؛ دختران از تحصیل، زنان از کار، و جامعه از مشارکت آنان محروم شدهاند.
تبعید، خودکشی، و دفن زندهگان زیر آوار
صدها هزار زن و مرد افغان پس از سقوط کابل، مجبور به فرار شدهاند. بسیاری هنوز در کمپهای موقت در پاکستان، ایران، ترکیه، و حتی اندونزی زندگی میکنند.
جوانانی که آرزوها و آیندهشان به باد رفته، دست به خودکشی میزنند؛ این خودکشیها، نوعی اعتراض خاموش به جهانی است که افغانستان را رها کرده است.
در زلزله کنر و بدخشان، گزارشهایی منتشر شد که طالبان اجازه ورود کمکهای فوری به مناطق آسیبدیده را ندادند. دهها زن زیر آوارها جان دادند، بیآنکه صدایشان به جایی برسد.
زنان لابیگر طالبان؛ توجیهگران ظلم
در حالی که این فجایع در جریان است، شماری از زنان در رسانهها، نهادهای بینالمللی، نشستهای سازمان ملل و کنفرانسهای خارجی از طالبان دفاع میکنند. این دفاعها غالباً در قالب عباراتی مانند "طالبان تغییر کردهاند"، "حقوق زنان در چارچوب شریعت محفوظ است"، یا "باید به گفتوگو فرصت داد" مطرح میشود.
اما این سخنان در عمل چیزی نیست جز سفیدشویی یک رژیم سرکوبگر.
سؤالات جدی در این زمینه مطرح است:
این افراد با چه هدفی از طالبان دفاع میکنند؟
کدام تغییر واقعی در سیاستهای طالبان نسبت به زنان رخ داده است که ارزش دفاع داشته باشد؟
آیا این چهرههای لابیگر، خود حاضرند در شرایط زنان افغانستان زندگی کنند؟
وجدان جامعه جهانی و سکوت مرگبار
سکوت سازمانهای جهانی در برابر این شرایط بهنوعی همدستی با ظالم تعبیر میشود.
حمایت یا حتی بیعملی در قبال وضعیت زنان افغان، فقط به تداوم یک سیستم تبعیض و خشونت مشروعیت میبخشد.
طالبان از هر نوع مشروعیت بینالمللی به عنوان ابزاری برای تحکیم قدرت داخلی خود استفاده میکنند، در حالی که حقوق ابتدایی میلیونها زن را پایمال میکنند.
و دفاع از طالبان، بهویژه از سوی زنانی که خود باید نماد مقاومت، آگاهی و وجدان بیدار جامعه باشند، نهتنها بیاخلاقی است بلکه دفاع از ظلم سیستماتیک، سرکوب زنان، تحقیر انسانی، و نابودی آینده یک نسل است.
این نوع لابیگری، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، دقیقاً همان چیزی است که طالبان برای سفیدسازی چهره خود در سطح بینالمللی نیاز دارد. آنان با استفاده از این چهرهها، میکوشند جهان را فریب دهند و به ظاهر مشروعیت سیاسی و حقوقی کسب کنند؛ در حالی که در واقعیت، زنان در افغانستان شلاق میخورند، زندانی میشوند، تجاوز میشوند، از تحصیل و کار محروماند، و حتی اجازه سوگواری و کمک در زلزله را ندارند.
از سوی دیگر، صدها هزار مرد و زن تحصیلکرده و فعال افغان در تبعید بهسر میبرند؛ بدون سرنوشت، بدون حق بازگشت، بدون آینده مشخص. جوانانی که در سکوت و فراموشی، در غربت جان میدهند یا خود را حلقآویز میکنند، محصول همین سیاستها و همین چهرهسازیها هستند.
سکوت در برابر این وضعیت، یک همدستی خاموش با سرکوبگران است.
و دفاع از طالبان، خیانت به خون دختران جوانی است که برای حق تحصیل ایستادند و امروز در زندان یا در گور خفتهاند. خیانت به مادرانیست که فرزندانشان را در آوار زلزله از دست دادند چون طالبان اجازه کمکرسانی نداد.
خیانت به صدای زنانیست که دیگر فریاد نمیزنند، چون میترسند، چون سرکوب شدهاند، چون تنها ماندهاند.
جهان نباید فریب چهرهسازیهای دروغین را بخورد.
طالبان تغییر نکردهاند. فقط شکل سرکوبشان را حرفهایتر کردهاند، و حالا ابزار جدیدشان، زبانهایی است که از جنس همان مردمی است که سرکوبشان میکنند.
در پایان باید گفت:
اگر روزی، تاریخ خواست قضاوت کند که ما ،و جهانیان ، در برابر این جنایت چه کردیم، پاسخ این نباشد که برخی، برای منافع شخصی یا بازیهای سیاسی، دروغ را به جای حقیقت فروختند و لبخند را به چهره دژخیم آویختند.
اکنون وقت ایستادن است، نه توجیه کردن.
وقت گفتن حقیقت است، نه پنهان کردن درد
No comments:
Post a Comment