رفیعزاده: این وضعیت پایدار نخواهد ماند و کسی نمیتواند جلو گسترش آگاهی را بگیرد
ترتيب كننده مصاحبه: خالد قادریدکتر سرو رسا رفیعزاده متولد ۱۹۷۹ در شهر کابل است. وی دارای مدرک لیسانس ادبیات دری از دانشگاه کابل بوده و دورههای ماستری و دکترای ادبیات فارسی را در دانشگاه فردوسی مشهد گذرانده است. از دکتر رفیعزاده، دهها مقاله در مجلات علمی خارجی و داخلی به چاپ رسیده و در کنفرانسهای ملی و بینالمللی ارائه شده است. عضویت بورد سکرتریت مجمع دانشمندان و متخصصان افغانستان، مسئول مرکز تحقیقات علمی و پژوهشی دانشگاه رنا، تدریس در دانشگاه کابل، دانشگاه فردوسی، دانشگاه خوارزمی، دانشگاه رنا و دانشگاه افغانستان از دیگر فعالیتهای ایشان است.خانم رفیعزاده در کتاب «تحلیل گفتمان انتقادیِ تصویر زن در ادبیات داستانی افغانستان» سه دهه ادبیات داستانی افغانستان را با دیدگاهی انتقادی بررسی کرده و به تبیین جایگاه زن در دوران پرالتهاب جنگ و اختلافات داخلی و خارجی پرداخته است. «راوی زن» پیرامون این کتاب، گفتوگویی ترتیب داده است با دکتر سرو رسا رفیعزاده که اکنون ساکن آمریکا است.راوی زن: بازتاب دیدگاه زنانه در نوشتههای زنان، چه تأثیری بر بیان روایت امروزی جامعهی افغانستان میگذارد؟رفیعزاده: بعد از تحولات پرشتابی که طی چندین دهه در افغانستان اتفاق افتاده، زنان این کشور بیشتر از قبل در خلق آثار ادبی نقشآفرینی کردهاند. آنان سعی کردهاند واقعیتهای جامعه را از چشماندازی زنانه بازنمایی کنند و خلأهای موجود را پر کنند. منظورم این است که اموری را که مردانه تلقی میشوند، به چالش کشیدهاند و تلاش کردهاند زنان را در آثارشان بهعنوان سوژه مطرح کنند. این نوع نگاه به خصوص در سه دهۀ پسین بازتولید شده و در آثار بیشتر نویسندگان زن تسری پیدا کرده است. در چنین روایتهایی ما شاهد درهمریختن روابط قدرت در متن هستیم و این میتواند در فضای کنونی، وضعیت موجود را به چالش بکشد.راوی زن: براساس بیانیهی معروف سیمون دوبووار «هیچ زنی، زن زاده نمیشود؛ بلکه تبدیل به زن میشود.» در داستانهای معاصر ما، این روند تبدیل شدن به زن [زنِ افغانستانی] چطور پردازش شده و بر سیرِ داستانها و رمانها چه اثری بهجا گذاشته است؟رفیعزاده: تلاش بووار این است که نشان دهد چگونه جامعهی مردسالار مقولهی زن را میسازند تا آن را مرد دوم (جنس دوم) تعریف کند. وی نقش ایدئولوژی پدرسالاری و مناسبات قدرت را در پدیدآمدن گفتمانی که زن در آن جنس دوم میشود، واضح میسازد. بنابراین، در جامعهی بهشدت مردسالار افغانستان این روند به شدت و حدت بیشتر رخ نموده، طبیعی است که در ادبیات و زبان نیز بازتاب یافته است. داستانها و رمانهایی که با موضوع زن توسط مردان نوشته شده، به سمت طبیعیشدگی این روند گرایش داشته است. ولی در اکثر داستانهایی که توسط زنان نوشته شده است، نگاه انسانی به زن بهعنوان سوژۀ گفتمان مورد توجه قرار گرفته است.راوی زن: تفسیر درستی از «زن» و جنسیت در داستانها و رمانهای افغانستان، آیا میتواند ترسیم درستی از وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور نشان بدهد؟رفیعزاده: به نظر من تلاشهای چند دههی اخیر زنان در آثار آفرینشی ادبی به سمت زدودن طبیعیشدگی ایدئولوژیهای جنسی و به چالش بردن کلیشههای جنسیتی پیش رفته است. اما واقعیتهای موجود در جامعی افغانستان نشان میدهد که این صداها قادر به تغییر وضعیت زنان نبوده و منجر به تحولی در جامعه نشده است. به نظر من راه درازی در پیش است تا توازن میان دوطرف (واقعیتهای موجود در مورد زن در جامعه / بازنمایی آن در آثار ادبی) برقرار شود.راوی زن: وضعیت حاکم بر خانواده، جامعه و کشور، چه موانعی را سر راه زنان نویسنده قرار داده است؟ آیا زنان بر اساس جو حاکم، کمتر به ابراز خود و زنانگیشان در آثار پرداختهاند؟رفیعزاده: در جامعهی افغانستان، زن بهعنوان ابژهی متعلق به مرد، با موانع مختلفی روبهرو است. بیان بسیاری از امور متعلق به زنان در جامعه تابو تلقی میشود و این مسئله منجر به خودسانسوری در آثار ادبی زنان میگردد. اما علیرغم همهی این موانع، زنان زیادی موفق شدهاند تا به بیان احساسات و عواطف زنان در آثار خود بپردازند و دست به تابوشکنی بزنند.راوی زن: آیا زنان داستاننویس در افغانستان به تفسیر متفاوتتری از اوضاع و احوال نسبت به مردان نویسنده پرداختهاند؟ خودابرازگری زنان چه تأثیری بر تحلیل زندگی زنان در این جغرافیا خواهد داشت؟رفیعزاده: به نظر من در آثار ادبی افغانستان تفاوت چشمگیری در بازنمایی زن و امور متعلق به وی، میان نویسندگان زن و مرد وجود دارد. زنان نویسنده در ارائه و طرح مسائل مختلف زنان در جامعه مطابق با تحولات سیاسی-اجتماعی همهجانبه نگاه کردهاند و موضوعات مختلف مرتبط با زن را به تصویر کشیدهاند. اما این ویژگی در آثار نویسندگان مرد -که با محوریت زن نوشتهاند- کمتر است. در آثاری که به دست نویسندگان زن خلق شده، شخصیت زن از ویژگیها و کلیشههایی که جامعه و بهخصوص نگاه مردسالار از وی انتظار دارد، فاصله میگیرد. نویسندگان از بازنمایی کلیشهای و سنتی زن بهعنوان موجودی منفعل اجتناب میکنند و سعی دارند زنانی کنشگر، عصیانگر، آگاه و بامسئولیت را بازنمایی کنند. حضور زن در اجتماع، سیاست، اعتراض و فریاد علیه ستم، بیداد، استبداد و استثمار از ویژگیهای دیگر آثار زنان است. نویسندگان زن در پی یافتن پاسخ به کیستیِ زن و به دنبال احقاق حقوق و بیان مسئولیتهای او بهعنوان شهروند و انساناند. این روایت پیام خودآگاهی زنان را در دل خود دارد و به نظر من باعث بیداری زنان در جامعه شده و تأثیر آن در آینده نیز مثبت خواهد بود.راوی زن: در داستانهای نویسندگان مرد به مسئله «زن افغانستانی» چگونه پرداخته شده است؟رفیعزاده: پیشتر از این نیز اشاره کردم که زن در جامعهی مرد سالار، ابژهای است متعلق به مرد؛ بنابراین، نویسندگان مرد در افغانستان در بستر چنین جامعهای بالیدهاند و طبیعی است که هر قدر هم با نگاهی متفاوت دربارۀ زن بنویسند، باز هم برخی از کلیشههای جنسیتی را میپذیریند و برخی از اموری را که توسط ایدئولوژی جنسی نهادینه شدهاند، طبیعی میانگارند.راوی زن: وجوه لزوم روایات فردی و زنانه در دورهای که زنان در خط اول مقابله با محدود شدن و حذف شدن قرار دارند، را چگونه ارزیابی میکنید؟رفیعزاده: من فکر میکنم که حذف زنان از سپهر عمومی تنها به زمان حال بر نمیگردد. در تاریخ افغانستان، مسئلۀ زن همواره عرصۀ جدالهای سیاسی و ایدئولوژیک میان نیروهای رقیب بوده است و نگاه اکثریت مشعر بر حذف یا دست کم محدودیت زن بوده است. در حال حاضر، زنان از حضور در عرصهی اجتماع منع شدهاند ولی از لحاظ حضور در دنیای مجازی و ارتباط با جهان همچنان فعالاند. شاید مدتی جسم زن در پسِ دیوارهای خانه و در چارچوبهای سنتی محبوس بماند، اما با اندیشۀ زن چهکار میتوانند بکنند؟ اندیشهاش را نیز میتوانند حذف کنند؟ خیر!زنان امروز رساتر از دیروز اندیشههای آزادیخواهانه و برابریطلبانهشان را بر سر تاریخ فریاد میزنند. من باور دارم که زنان افغانستان تاریخسازی خواهند کرد و آینده را رقم خواهند زد.راوی زن: وضعیت ادبیات داستانی در دورهٔ کنونی طالبانی و پساطالبانی چگونه خواهد بود؟ با نوشتن و روایت چه خلأهایی را پر میتوانیم؟رفیعزاده: برمبنای ادعای “وایت”؛ اگر حقیقتی وجود داشته باشد و اگر راهی برای اندیشیدن به گذشته باشد، آن را باید در ادبیات و در فرمهای ادبی جستجو کرد. بنابراین، خلأهای موجود در جامعه را که نه در رسانهها بازتاب مییابد و نه تاریخنگار بدانها میپردازد، در روایت ادبی بازتاب خواهد یافت.راوی زن: با ادبیات چه کمکی میتوانیم به نسل جدید افغانستان که از رفتن به مکاتب و دانشگاهها محروم هستند، انجام بدهیم؟رفیعزاده: به نظر من این وضعیت پایدار نخواهد ماند. هر قدر هم تلاش کنند تا جلو پخش و گسترش آگاهی را بگیرند، در پایان ناگزیر از تسلیم خواهند بود. امروز مثل سالهای پایانی قرن بیستم نیست که دروازۀ افغانستان به روی همه دنیا بسته بود یا به عبارتی دروازۀ جهان به روی افغانستان بسته بود و میان افغانستان و جهان دیوارهای بزرگی کشیده شده بود. اکنون به مدد فنآوری و وسایل ارتباط جمعی نسل جوان هر لحظه در معرض اطلاعات و آگاهیهای جدید از جهان و در مورد جهان است. من فکر میکنم که امروز در هر گوشۀ جهان، هر سطری که خطاب به مردم افغانستان نوشته شود، بیتردید به دست عدۀ زیادی خواهد رسید و به گسترش آگاهی، ایستادگی و رهایی خواهد انجامید.٧ دلو ١٤٠٢ راوى زن
آوای زنان افغانستان
Tuesday, January 30, 2024
مصاحبه با دکتر سرو رسا رفیع زاده
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment