آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, March 25, 2020

جنبش پرولتری زنان


این جنبش در ابتدا کار خود را با خواست حق کار و حق رای و همچنین خواست برخورداری از شرایط کاری مناسب آغاز کرد. در این راه مطالباتش را با بقیه جنبش های زنان به اشتراک گذاشت و در نتیجه بسیاری از زنان کارگر را به تشکل های مختلف زنان جذب کرد.
 
 اما با ظهور ارتجاع پس از سال 1848 جنبش بورژوایی زنان تمام این خواست‌ها را کنار گذاشت و به جدایی ضروری و تولد جنبش پرولتری زنان انجامید.

کلارا زتکین با آنکه احترام زیادی برای اولین مبارزان شجاع جنبش زنان کارگر قائل بود اما از آنها بخاطر عدم توانایی شکستن پیوندهای خود با سیستم بورژوازی انتقاد میکرد. این انتقاد خود را به روشنی در سال 1899 نشان داد، زمانیکه زنان بورژوا، احساس کردند که برتری خود را در جنبش از دست می دهند، برای ساکت کردن جنبش به همکاری با پلیس شتافتند. زنان بورژوا اغلب خود را به عنوان "خواهر فقیر" آنها در کارخانه ها نشان می دادند و بعضی موسسه های خیریه را برای وابستگی و گرفتن اختیار عمل زنان کارگر تاسیس کردند. کلارا زتکین به درستی می گوید: " محکوم کردن توده ها به نیروهای ارتجاع"

طبقه کارگر در قرن نوزدهم تنها از مردان تشکیل نمی شد و زنان را نیز شامل می گردید. به منظور کاهش هزینه و سطح دستمزدها بسیاری از سرمایه داران از زنان و کودکان استفاده می کردند. روز کاری یک زن کارگر از ساعات طولانی تر، محل کار کثیف و پر سروصدا، شرایط کاری خطرناک و آزار جنسی و تجاوز تشکیل میشد. بعد از کار نیز زنان مجبور به مراقبت از کودکان و انجام کارهای خانه بودند. سقط جنین ممنوع بود و بسیاری از زنان از عواقب سقط جنین غیرقانونی و یا عوارض زمان تولد جان خود را از دست می دادند. آنها حق دسترسی به تحصیل و به طبع آن توانایی رهایی از ایدئولوژی های مذهبی را نداشتند و این هر گونه تلاش فرار از این جهنم را تقریبا ناممکن میکرد. جنبش جوان طبقه کارگر اولین جنبشی بود که در راه تغییر سرنوشت زنان و مبارزه برای شرایط بهتر قدم برمیداشت

از اولین مطالبات سوسیال دموکرات ها کاهش ساعات کار زنان بود. با این حال، نگاه جنبش سوسیال دموکرات به مسئله زنان از نفوذ بورژوازی و نگاه های جنسیتی آزاد نبود. در سال 1866 بین الملل اول (تحت نفوذ پرودون) قطعنامه ای به منظور لغو همه نوع کار مزدی زنان، تصویب کرد، اگرچه مارکس و انگلس جدلهای سرسختانه ای حول این قطعنامه داشتند. پیروان لاسال (Lassalle) سعی داشتند با استدلال "نقش طبیعی زنان" آنها را از فرایند تولید اجتماعی خارج کنند و در واقع از رقابت بیشتر زنان در بازار کار می ترسیدند. مارکس در سال 1871 موفق شد قانونی را در بین الملل اول به تصویب برساند که به موجب آن حوزه‌های ویژه زنان تاسیس شد و به سرعت هزاران زن کارگر به این حوزه‌ها جذب شدند

همانطور که مشاهده می کنید تلاش برای سازماندهی زنان کارگر توسط هر کسی مورد استقبال قرار نمی گرفت. این جنبش تحت فشار افکار بورژوازی در قالب جناح رفرمیست بود. این همان لایه ی بیان ایده های عقب مانده ی نگاه جنسیتی بود که به عنوان مثال استدلال میکرد زنان به سمت ایده های ارتجاعی تمایل دارند و حق رای آنان می تواند باعث تقویت محافظه کاران میشود. برای مثال هنگامی که ایده سازماندهی زنان متاهل مطرح بود، دبیر حزب در اتریش فغان بر می آورد که : زنان متاهل نیازی به تشکل ندارند، من آنها را در خانه متشکل می کنم !"

انگلس زمانی گفته بود: " در خانواده مرد نماینده بورژوازی و زن نماینده پرولتاریاست" مارکسیست های داخل حزب مانند ببل، زتکین، لوکزامبورگ و لیبکنخت طرفدار نظریه آزادی فروش نیروی کار بودند که زنان را از انزوای خانگی رها میکرد و برای آنها نوعی استقلال را به ارمغان می آورد. در بحث های مربوط به جنسیت نیز، نقش های جنسیتی سنتی، خشونت خانگی و ... تابع بحث های اقتصادی و مبارزه طبقاتی بودند.



مارکسیست ها برای حقوق سیاسی و اجتماعی زنان مبارزه می کنند. اما در همین حال آنها کاملا می دانند که رهایی کامل زنان فقط در یک سیستم سوسیالیستی محقق می شود که در آن زنان کل پروسه تولید مثل (مانند نگهداری از کودکان، سالمندان و کارهای خانگی و ...) را مانند سیستم سرمایه داری رایگان انجام نخواهند داد.
بحث حول چگونگی سازماندهی زنان، به علت متمایز کردن وجه واقعی موقعیت سوسیال دموکراسی در آن زمان بود. در کنگره حزب کمونیست آلمان در سال 1891 در نهایت بیشترین خواستهایی که رای آورندند به ترتیب زیر بودند: حق رای برای زنان، ایجاد مدارس رایگان برای همه اعم از زن یا مرد، مراقبت های بهداشتی رایگان خصوصا برای زایمان. بعد از بحث در مورد چگونگی پیروزی در گرفتن حق رای برای زنان وظایف بین انقلابیون و رفرمیستها تقسیم شد. تحت نفوذ انقلاب 1905 روسیه، زتکین و لوکزامبورگ پیشنهاد اعتصاب عمومی برای رسیدن به خواستهای جنبش را مطرح کردند، اما رهبران جناح رفرمیست در برابر "شرایط روسی" هشدار دادند (در واقع آنها در برابر توسعه انقلاب هشدار دادند) و استدلال کردند که با این اعتصاب عمومی توده ها از کنترل خارج می شوند ! اعتصاب عمومی در واقع ابزار مبارزه طبقاتی است و رهبران رفرمیست راه انقلاب، که تنها راه تحقق سوسیالیسم است، را ترک گفتند و در نتیجه با رهایی حقیقی زنان خداحافظی کردند.
حزب سوسیال دموکرات اتریش به عنوان یک نمونه در بین الملل دوم در نظر گرفته شد. اما خواهیم دید که چطور به دور استحاله اصلاح طلبانه رفته بود. در سال 1905 آنها تصمیم گرفتند فقط می توانند برای حق رای مردان مبارزه کنند. لیدر این حزب که به شدت یک "تدریج گرا" بود رو به کنگره زنان گفت: "شما باید از خودتان بپرسید، که در حال حاضر چه شرایط اجتماعی و سیاسی وجود دارد که مبارزه برای حق رای زنان به بلوغ نرسیده است، ما قدم بعدی را بعد از برداشتن اولین قدم برمیداریم. و اولین قدم داشتن حق رای برای مردان است" در نتیجه با کمک فعالان زنان، این لیدر رفرمیست به "اولین" هدف خود برای مردان دست پیدا کرد و قدم بعدی را برنداشت تا انقلاب او را مجبور به حرکت کرد.
 
اولین کنگره بین المللی زنان در سال 1907 در اشتوتگارت برگزار شد. زتکین در این کنگره یک موضع کاملا سوسیالیستی را برای مبارزه کامل و برابر برای گرفتن حق رای زنان و مردان مطرح کرد. در برابر مقاومت بخشهای انگلستان و اتریش قطعنامه ای تصویب شد و به کنگره بین الملل دوم ارائه شد. تحت تاثیر لوکزامبورگ کنگره دوم زنان در سال 1910 نام "روزی علیه جنگ" را گرفت. این کنگره جنگ امپریالیستی را محکوم کرد و درخواست اتحاد طبقه کارگر در سطح جهان را مطرح کرد. رد شدن درخواست تجدید نظر که توسط بسیاری از رهبران احزاب سوسیال دموکرات مطرح شد، نشان می دهد که اغلب زنان نقش مترقی و پیشرویی را درون جنبش ایفا کرده اند
کلارا زتکین دوباره در سال 1915 بر علیه دستورات رهبران حزب، کنگره بین المللی زنان دیگری را برای نشان دادن همبستگی بین المللی سازمان داد. احزاب اتریشی دیگر دیده نمی شدند، آنها به شدت تحت تاثیر خط رسمی حزب بودند. با این وجود کنگره موفقیت بزرگی بود. نتیجه این کنگره کمپین بزرگی علیه جنگ بود. زتکین پس از آن دستگیر شد و جناح راست درون سوسیال دموکراسی موفق شد او را از هیات تحریریه پرتیراژترین روزنامه پرولتاریا برای زنان یعنی Die Gleichheit حذف کند. روزنامه ای که بنیان گذارش خود زتکین بود. انقلاب روسیه، بر پا شدن انترناسیونال کمونیستی (کمینترن) و ورشکستگی کامل سیاسی حزب سوسیال دموکرات آلمان منجر به شکل گیری USPD (حزب سوسیال دموکرات مستقل آلمان) و Spartakusbund (جناح چپ مارکسیست های انقلابی آلمان) و بعد از آن حزب کمونیست آلمان شد. جدا از زتکین و لوکزامبورگ بسیاری دیگر از زنان پیشروی طبقه کارگر در این پروسه نقش داشتند
جنگ جهانی اول شکست سنگینی ، به ویژه برای جنبش بین المللی طبقه کارگر، بود. رهبران آن تسلیم را در برابر شوونیسم و ناسیونالیسم و جنگ امپریالیستی پذیرفته اند. انقلاب روسیه انگیزه های جدید و امیدوارکننده ای به مبارزه طبقه کارگر و زنان داد. توده های زنان کارگر مشتاقانه به سوی حزب می آمدند و آنرا ابزاری برای مبارزه برای تحقق صلح و سوسیالیسم می دانستند. در اتریش و آلمان (و جاهای دیگر) زنان کارگر نیروهای پیشتاز انقلابی در کارخانه ها بودند، کشورهایی که بورژوازی در آن کشورها به زور به اصلاحاتی برای جلوگیری از یک انقلاب سوسیالیستی تن می داد. دادن حق رای زنان، کم شدن ساعات کاری روزانه، برپایی سیستم خدمات درمانی، تعطیلات و مزایای بیکاری، یک قدم بزرگ رو به جلو برای (زنان) کارگران بود. اما از آنجا که این اصلاحات بخشی از یک حرکت توسط بورژوازی بود، کمک کرد بورژوازی به همراه رهبران رفرمیست طبقه کارگر انقلاب را از ریل خارج کنند. به طور مشخص آنها یک گام بزرگ از مبارزه برای جامعه بدون طبقه و بدون هر گونه ظلم و رهایی کامل زنان دور شدند.
رزا لوکزامبورگ (و کارل لیبکنخت) با چشم پوشی رهبران جناح راست سوسیال دموکرات به قتل رسیدند و این منتج به جمع آوری نیرو برای فاشیسم در آلمان شد. طی چند سال طبقه کارگر همه دستاوردهایی که برایشان مبارزه کرده بود را از دست داد و زنان دوباره به خانه هایشان برگشتند و وحشیانه توسط ایدئولوژی فاشیستی سرکوب شدند.
 
 


No comments: