محمدحسین نیکخواه
در سن ۱۵ سالهگی وقتی در ایران مهاجر بود، ازدواج کرد و شاید تصور هم نمیکرد روزی غم هجرت تمام شود و به کشورش برگردد.سرنوشت بیشتردختران جوانی که زیرسن ازدواج میکنند ،غمبار است و جز محصور شدن در چهاردیواری خانه و بزرگ کردن کودکان قدونیمقد، کار دیگری از پیش نمیبرند
در سن ۱۵ سالهگی وقتی در ایران مهاجر بود، ازدواج کرد و شاید تصور هم نمیکرد روزی غم هجرت تمام شود و به کشورش برگردد.سرنوشت بیشتردختران جوانی که زیرسن ازدواج میکنند ،غمبار است و جز محصور شدن در چهاردیواری خانه و بزرگ کردن کودکان قدونیمقد، کار دیگری از پیش نمیبرند
معصومه عادل وقتی در ایران
بود، به این فکر میکرد که روزی بتواند وارد دانشگاه شود و تحصیلات عالی در رشتهی
مورد علاقهاش داشته باشد، اما برای مهاجران افغان که از بسیاری حقوق ابتدایی
شهروندی محروم بودند، ورود به دانشگاه تقریباً غیرممکن بود
پس از آمدن به افغانستان،
صفحهی تازهای در زندهگیاش باز و دروازههای پیشرفت و رسیدن به
آرزوها برایش گشوده شد. او همراه دخترش رقیه، روی چوکی دانشجویی نشست و با همهی
مشکلاتی که سد راهش بود، چهار سال دورهی لیسانس را در رشتهی روانشناسی در یکی
از دانشگاههای غیردولتی هرات تمام کرد
همسر خانم عادل در ایران
است و برای تأمین مخارج خانواده و فراهم شدن زمینهی پیشرفت آنها، کارگری میکند؛
اما هدف معصومه و دخترش رقیه این است که تحصیلات عالی را تا سطح دکترا ادامه دهند
و روزی در هرات یک درمانگاه مدرن و بزرگ تأسیس کنند
حضور در افغانستان فرصت
خوبی برای پیشرفت فرزندان خانم عادل فراهم کرد و هرکدام آنها راه رسیدن به رؤیاهایشان
را پیش گرفتند و یکی از دخترانش عضو تیم ملی «تکواندوی» شد و در مسابقات جهانی کوریای
جنوبی برای افغانستان مدال کسب کرد
ازدواج زیر سن و روزگار
سخت مهاجرت
در کودکی برای آینده
آرزوهای زیادی در ذهن مجسم میکرد تا بتواند روزی قلههای موفقیت را فتح کند و برای
جامعه فردی مفید شود. آرزوهای بلندوبالا درست زمانی در ذهن معصومهی کوچک نقش میبست
که در ایران مهاجر بود و مشکلات مهاجران را زیاد حس نمیکرد.
وقتی به سن ۱۵ سالهگی رسید، اتفاق مهمی
افتاد که زندهگی بیشتر دختران افغان را متحول میکند، معصومه ازدواج کرد و حالا
میتوانست درک بهتری از دشواریهای سد راه جامعهی مهاجران افغان در ایران داشته
باشد
افرادی که از بد روزگار و
در امان ماندن از آتش جنگ به ایران پناه برده بودند و غم دوری وطن، طعنهها و
گاه توهینهای شهروندان و مسوولان ایرانی را برای نفس کشیدن و گذران زندهگی دور از
سایهی جنگ به جان خریده بودند
خانم عادل خاطرات تلخی از
دوران مکتب در ایران دارد و برخورد نادرست همصنفیهای ایرانی و اینکه همیشه میگفتند
«جای افغانیها آخر صنف است و افغانی نمیتواند در چوکی اول بنشیند» هیچگاهی از
ذهنش پاک نمیشود
او از معدود زنانی است که
ازدواج زیر سن مانع رسیدن به آرزوهایش نشد. او چند سال پس از ازدواج وقتی که صاحب
چندین فرزند شده بود، برای رقم زدن آیندهی بهتر و روشن برای خود و فرزندانش تصمیم
مهمی گرفت و ایران را ترک کرد
حس خوب همصنفی شدن مادر
و دختر
معصومه عادل، وقتی صنف
هشتم مکتب ازدواج کرد، مجبور شد درس و مشق مکتب را نیمهکاره رها کند، اما پس از
گذشت چند سال وقتی دو دختر داشت، باری دیگر تصمیم گرفت به مکتب برود و درسش را
ادامه دهد
او در سال ۱۳۸۴ خورشیدی زمانی که صاحب
چهار فرزند بود، موفق شد دورهی مکتب را به پایان برساند. گام بعدی ورود به
دانشگاه بود، اما در ایران مهاجرهای افغان نمیتوانستند وارد دانشگاه شوند
مشکلات مهاجران افغان در
ایران باعث شد که خانم عادل برای رسیدن فرزندانش به آرزوهایشان ایران را ترک کند
و به وطن باز گردد، اما تصویری که از افغانستان در رسانههای ایرانی انعکاس داده میشد،
چیزی جز جنگ، ویرانی و تباهی نبود
با این همه او همراه چهار
فرزندش دل به دریا زد و ایران را به مقصد افغانستان برای همیشه ترک کرد. واقعیت
جامعهی افغانستان خیلی متفاوتتر از تصویری بود که در رسانههای ایرانی نشان داده
شده بودند
خانم عادل در افغانستان
سرگرم کار شد و فرزندانش مصروف درس خواندن و تلاش برای رسیدن به آرزوهایی که در
ذهن داشتند. وی افزون بر سابقهی کار در چندین نهاد غیردولتی، مدتی به عنوان «گریمور
چهره» در تلویزیون طلوع کار کرد و فعالیتهای فرهنگی هنری هم داشت
وقتی دختر بزرگش رقیه در
هرات وارد دانشگاه شد و رشتهی روانشناسی را در یکی از دانشگاههای غیردولتی آغاز
کرد، علاقهمند ادامه تحصیل شد. در آغاز بیشتر همصنفیها گمان میکردند که این
دو، خواهر یا دوست نزدیک هستند، اما وقتی متوجه شدند که معصومه و رقیه مادر و دختر
هستند، برایشان جالب و شگفتیآور بود
برخی استادان دانشگاه در
روزهای امتحان اجازه نمیدانند آنها کنار هم بنشینند و با شوخی میگفتند: «امکان
ندارد مادر و دختر کنار هم بنشینند و به همدیگر نقل ندهند.» روزهای تحصیل در
دانشگاه خوشترین خاطرات زندهگی معصومه و دخترش بود و حالا آنان گاهی دلتنگ روزگار
تحصیل میشوند
رقیه دختر معصومه عادل،
باور دارد خیلی کم پیش میآید که مادر و دختر باهم صنفی شوند و این حس بسیار خوبی
است. این مادر و دختر افزون بر رابطهی عاطفی میانشان، در صنف باهم رقابت داشتند
و برای گرفتن نمرات بیشتر تلاش میکردند.
دستفروشی پسران و کارگری
شوهر
معصومه عادل و دخترش رقیه
پس از چهار سال تحصیل چند روز پیش فراغتشان از دورهی لیسانس را جشن گرفتند و
حالا میخواهند برای ادامه تحصیل در سطح ماستری خود را آماده کنند
جواد حسینزاده، استاد
دانشگاه، که چند سمستر مدرس معصومه و رقیه بوده است، باور دارد که برخی افراد در
افغانستان تنها به فکر کسب مدرک دانشگاهی هستند و به یادگیری علاقهی چندانی
ندارند
او تأکید میکند افرادی
که با سنوسال بالا وارد دانشگاهها و مراکز آموزشی میشوند، انگیزه و علاقهی بیشتری به
یادگیری دارند و میزان درک و تجربهشان در مقایسه با دانشجویان جوان زیادتر است
افزون بر استادان همصنفیها،
اعضای خانوادهی خانم عادل پشتیبان و مشوق او برای ادامه تحصیل بودند و هرکدام از
آنها در کنار رسیدهگی به کارهای شخصیشان به مادر کمک میکردند تا چهار سال
دوران لیسانس را تمام کند.
آمدن به افغانستان برای
آنها فرصتهای جدید را مهیا کرد تا بتوانند در کشور خود آزادانه برای طی کردن پلههای
ترقی گام بردارند. سمیه، دختر کوچک خانم عادل، عضو تیم ملی تکواندوی زنان
افغانستان است و در مسابقات جهانی کشور کوریای جنوبی برای کشور مدال کسب کرده است
او به زبان کوریایی تسلط
کامل دارد و در کنار تدریس تکواندو به دختران در هرات زبان کوریایی را نیز تدریس میکند.
علی و وحید، پسران معصومه، هم در رشتههای رزمی فعالیت دارند و در پهلوی فراگیری
درسهای مکتب برای کمک به خانواده دستفروشی میکنند
محمدطاهر، پدر خانواده،
هم در ایران کارگری میکند تا بتواند با تأمین بخشی از مصارف خانوادهاش، راه پیشرفت
آنها را هموار کند. در پایان گفتوگو با خانم عادل از او پرسیدم که اوضاع سیاسی
کشور فعلاً بسیار پیچیده است، برای آینده امیدی دارید؟ پاسخش این بود که اگر فرد دید
مثبت داشته باشد، آیندهاش حتماً خوب میشود و من نسبت به فردای بهتر خوشبین هستم.
ازدواجهای زیر سن غالباً
مسیر زندهگی دختران جوان افغان را کاملاً دگرگون میکند و آب سردی بر خاکستر
آرزوهایشان میپاشد، اما این داستان همهی زنان نیست و برخی در برابر مشکلات پس
از ازدواج مبارزه کرده راه رسیدن به رؤیاهایشان را ادامه میدهند و معصومه عادل، یکی
از همان زنان است. هشت صبح
No comments:
Post a Comment