آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Monday, January 14, 2019

بتول ناصری یکی زنان الهام بخش افغانستان دردیارهجرت


“من از این لذت می‌بردم که بعد از آن همه دعوا و شکنجه روحی، بالاخره مادرم پشتیبان من شد. قبل از این که برنامه ثبت شود، وقتی گاهی برای ثبت آن تا ۴ صبح تلویزیون بودم، مادرم همیشه از این وضعیت ناراحت بوده و مرا به خانه راه نمی‌داد و ساعت‌ها پشت در می‌ماندم، تا این‌که خواهر کوچکم پنهانی از مادرم، در را باز می‌کرد.

 
یادم نمی‌رود یک شب برای ثبت برنامه در تلویزیون ماندم و برای برگشت، فقط کلید در حویلی را داشتم و کلید ساختمان اصلی پیشم نبود و در حویلی ماندم، هوا به شدت سرد بود و کسی در را برایم باز نمی‌کرد و می‌گفتند که ما این دختر را نمی‌خواهیم، با آب‌ گرم پاهای سردم را می‌شستم تا گرم شود! خیلی سرد بود، جان‌پاک‌هایی که روی طناب لباس در حویلی بود را گرفته به دور خودم پیچیدم تا سرما اذیتم نکند، سه ساعت در حویلی در هوای سرد ماندم تا خواهرم در را برایم باز کرد و پنهانی به اتاق رفتم”.
زندگی هیچ وقت آسان نبوده است و برای کسانی که می‌خواهند با آن مبارزه کنند، روی خشن‌تر آن بیشتر جلوه می‌کند. این درست موردی است که در مورد سرنوشت «بتول ناصری»؛ دختری سخنور که با همه مشکلات زندگی مبارزه کرده و دست‌آورد‌های زیادی را به دست آورده، صدق می‌کند.

بتول ناصری
بتول در خانواده‌ای کاملا مذهبی و بسته به دنیا آمده است که کار کردن دختران را ننگ می‌داند. او پنجمین فرزند از بین خانواده ی ۱۰ نفره خود است. در صنف دوازده از رشته مربی کودک فارغ شده و سند چهارده خود را از رشته علوم و معارف اسلامی کسب کرده است. بانو ناصری کارشناسی خود را از رشته کلام اسلامی از دانشگاه جامعه‌الزهرا شهر قم به دست آورده است.
پدر او یک نویسنده، پژوهشگر و سخنران بودو برای همه زنان و مردان سخنرانی می‌کرده، اما اکنون در قید حیات نیست.

بتول اکنون با مادر و دو خواهرش در قم زندگی می‌کند. او مجبور است هفته ۵ روز در تهران و ۲ روز دیگر در قم باشد. مادر او مریض بوده و از بیماری دیابت، فشار خون، چربی خون، کبد و کلیه خراب رنج می‌برد که نیاز به دیالیز دارد.
این دختر ۲۶ ساله که هنوز ازدواج نکرده، در این مورد به خبرنامه گفت: “در این راه اگر کسی پیدا شود که ‌نظر و فکرش با من نزدیک باشد و بتواند در رسیدن به اهدافم مرا کمک کند، زندگی مشترکم را تشکیل می‌دهم، اما باید کسی باشد که یک چیز به من اضافه کند، نه این‌که چیزهایی را که دارم از من بگیرد.”
جرقه تغییر
او در نوجوانی یک دختر خجالتی و به شدت گوشه‌گیر بوده تا حدی که از سلام دادن به دیگران نیز خجالت می‌کشیده است.
بتول ناصری که در سال ۹۱ بزرگترین حامی‌اش، یعنی پدر را از دست داده است، به خبرنامه گفت: “سالی که پدرم از دنیا رفت، به شدت افسرده شده و این افسردگی و وضعیت روحی روی درس‌هایم نیز تاثیر گذاشته و نمرات کمتری را در صنف می‌توانستم بگیرم.”
او بعد از این دوره سخت به خاطر از بین بردن حس خجالت و وارد شدن به دنیای بیرون، در پی یافتن راه‌حلی شد و همچنان از سن ۱۸ سالگی برای استقلالیت مالی شروع به کار کرد، اما با ممانعت پدر روبه‌رو شد، ولی او با اصرار و صحبت با پدر، توانست او را راضی کند، ولی در این میان، اطرفیان نارضایتی خود را از این موضوع ابراز کردند که بتول چندان بهایی به این ناراحتی‌ها نداد.”
بتول سال ۹۴ را سالی متفاوت از سال‌های زندگی‌اش می‌داند، که جرقه شانسش با دیدن یک آگهی در کانال تلگرام با نام “کانال همدل دانشجویی” زده شد.
او در ادامه صحبت خود گفت: “در ابتدا فکر کردم این کانال باید برای ناشنوایان و مهارت صحبت برای آنان باشد. اما در جلسه اول که روز معرفی و شرح برنامه‌های صنف‌ها بودم، فهمیدم که من کاملا اشتباه درک کرده‌ام و این صنف گویندگی، سخنرانی و فن بیان است. استاد خیلی زیبا صحبت می‌کرد و من با خود گفتم شاید من نتوانم مثل او صحبت کنم، اما همین که بتوان احساس خجالت را از خود دور کنم، برای من کافی خواهد بود و تصمیم گرفتم در این صنف شرکت کنم.”
بتول از جریان اشتراک در این برنامه یادآور شد که: “دو ماه از صنف گذشته بود که یک روز استاد به من گفت چرا به این صنف شرکت کردی، خیلی ضعیف هستی، این صنف برای تو نیست و به درد تو نمی‌خورد.” با این‌که از این حرف ناراحت شدم، اما دست از تلاش برنداشتم وسعی کردم تغییری در خود ایجاد نمایم؛
“قرار بود برای یک مسابقه که به نام «سازه ماکارانی» یاد می‌شود، شاگردان دکلمه شعر و مجری‌گری آماده کنند، همه امتحان دادند و در این بین استاد از من امتحان نگرفت، چون به این باور بود که من نمی‌توانم، برای این‌که به استاد ثابت کنم می‌توانم، یک هفته در هر مکان و زمانی تمرین سخنرانی می‌کردم تا بتوانم سخنوری خود را تقویت کنم. در جلسه بعدی هم به همین منوال استاد اجازه شرکت به من نداد، تا این‌که همه شاگردان گفتند بگذارید ناصری هم امتحان بدهد و با اصرار شاگردان رو به روی صنف رفته و سخنرانی امتحانی خود را پشت سرگذاشتم. آن لحظه چیزی که برایم مهم بود، شناساندن خودم به عنوان یک فرد توانا برای استاد بود و همین تلاش سبب شد در پایان صحبت‌هایم استاد از جا برخیزد و برایم دست بزند، در کنار استاد، ۴۰ شاگرد حاضر صنف نیز مرا تشویق کردند.”
هیچ وقت یادم نمی‌رود که استاد گفت: “باورم نمی‌شود، خیلی عالی بودی”، و من اولین سخنرانی خود را برای دانشجویان دانشگاه آزاد قابلگی قم ایراد کردم.
مسیر فعالیت‌های بتول ناصری
بتول ناصری سخنرانی دوم خود را در رودهن تهران، و بعد از آن، ۲ سال متوالی سخنرانی‌های خود را در جشنواره‌های افغانستان‌شناسی داشته است. او سال ۹۴ دوره های فن بیان و سخنرانی، دوره تئاتر و مجری‌گری ـ گویندگی را پشت سر گذاشته است.
استاد سخنرانی او استاد «ارشاد احراری» بود، کسی که برای سخنرانی هرچه زیباتر، او را تشویق می‌کرد. او با شناختن توانمندی و مهارتش، تصمیم به یادگیری جدی‌تر این حرفه کرده و زیر نظر اساتید ماهر ایرانی، کار کرده و کسب مقام کرد. به گفته او، زمانی که دوره‌های فن بیان را تمام کرده است، خیلی به رشد و هدفمند شدنش کمک کرده است.
با این‌که او چالش‌های زیادی را متحمل شده است، اما مشوقین این بانوی جوان در این راه استاد ارشاد احراری، مهدی صادقلو، حسین عابدینی، مرتضی شاه تروابی، و معصومه احمدی، بانوی برادر بزرگ او استند.
او در ادامه دوره‌های سخنرانی برای نوجوانان و جوانان افغانستانی را برگزار کرد؛ دو باشگاه سخنرانی که اولی با اشتراک ۷۰ نفر در تهران و دومی با اشتراک ۱۵۰ نفر در دانشگاه مفید قم برگزار شد.

بتول در مکاتب خودگردان “سفیران مهر آسمان” در شهر ری تهران به اطفال صنف اول تا نهم مهارت سخنرانی و صحبت کردن را می‌آموزاند. همچنین بانو ناصری مجری برنامه ۹۰ قسمتی کودک و نوجوان شبکه جهانی هد هد است.
بتول در صحبت‌هایش به این‌که در کنار همه این برنامه‌ها، دوره‌های دستیاری دندان‌پزشکی برای مهاجرین افغانستان را نیز برگزار می‌کند، اشاره کرد و گفت: “نزدیک ۶ سال است دستیار دندان‌پزشک استم. ۴ دوره دستیاری دندان پزشکی در تهران، قم و کرج برگزار کردم.”
سختی‌هایی که بتول از میان برداشت
بتول گفت: “یکی از چالش‌هایی که اکنون نیز من با آن روبه‌رو استم، عقاید اطرافیان من است که فکر می‌کنند من با نامحرمان و پیش‌روی آنان صحبت می‌کنم. تا حدی که اطرافیانم مرا ترک کرده و مرا یک تارک دین می‌دانند که بی پروا با این همه مرد سرکار دارم و هرگز مرا تشویق نکردند. بلکه مادرم که نزدیک‌ترین فرد به من بود، مرا لعنت کرده می‌گفت: «چرا روضه خوان نشدی»، من کار آنان را ستایش می‌کنم و در ابتدا خود نیز یک مداح و روضه‌خوان بودم، ولی دیدم این رسالت من نیست، من برای یک گروه کوچک نه، بلکه برای رسیدن به اهداف بزرگ در کشور و جهان خلق شده‌ام.”
بتول زمانی که از مشکلاتش حرف می‌زد، گفت: “مشکل این جامعه این است که صحبت زنان برای مردان را خطا می‌دانند؛ در حالی که حضرت زینب(س) این خطابه را انجام داد و امروز من به تمام دنیا و جهانیان با صدای خودم می‌فهمانم که زنان باید در تمام عرصه‌ها بدرخشند و هیچ محدودیتی وجود ندارد”.
وی خاطرنشان کرد: “با این‌که خانواده به شدت مخالف فعالیت‌ها و کارهای من بودند، اما هرگز مخالفت‌ها و شکنجه‌های آنان مرا تسلیم نکرد.”
یکی دیگر از چالش‌های فراروی این سخنور جوان در عالم مهاجرت که اکثر جوانان فعال با آن رو به رو استند و برای پیشرفت خود به آن نیاز دارند، دریافت جواز فعالیت در تمام بخش‌های کاری است.
بتول نیز از این امر مستثنا نبوده، بلکه برای دایر کردن صنف‌های یادگیری سخنرانی و فن بیان به جواز نیاز داشت، اما هرگز به مردم مهاجر این فرصت داده نشده است. بتول ناصری برای برگزاری این برنامه‌ها، باشگاه اول خود را با همکاری سینما تئاتر “مام میهن” برگزار کرد و همچنین باشگاه دوم خود را به کمک دانشگاه به پایان رسانید.

بتول گفت: “خوبی این برنامه این است که من به سراغ دانشگاه‌ها رفته با توافق آنان و به دست آوردن مجوز توسط آنان، برنامه‌های خود را برگزار می‌کنم.”
آینده‌ای که زیبا است
این سخنور جوان تصمیم دارد باشگاه سوم و چهارم خود را در ماه دلو سال جاری در شهرهای تهران و اصفهان برگزار نماید. بتول به این باور است که اگر پدرش بود، در همه این ماجرا‌ها حامی او بوده و او را کمک می‌کرد تا زودتر به سکوی موفقیت برسد، اما اکنون نیز او راضی است و خوشحال از این‌که مادرش به او ایمان آورده و یقین دارد که دخترش بتول می‌تواند پیشرفت نماید و این برای بتول کافی است.
بتول زمانی موفق به جلب توجه مادرش شد که برای اولین‌بار در تلویزیون ایران دیده شده و در برنامه پلاک ۱۶ به عنوان “قصه‌خوان برتر” معرفی شد. او با این کار توانست فامیل و مادرش را قانع کند که می‌تواند، ولی این کار هنوز هم برای آنان جا نیافتاده بود، تا در نهایت، رضایت‌مندی کامل آنان با نشر برنامه ۹۰ قسمتی ثبت شده در تلویزیون جهانی هدهد ـ که در آن بتول به عنوان مجری ظاهر شد ـ به دست آمد.
او در ابتدا ۳ هزار و ۵۰۰ افغانی درآمد داشت که اکنون به تقریبا ۴۰ هزار افغانی می‌رسد. بتول افزود: “هدف من از این کارها این است که آموزش بین مهاجرین افغان فراگیر شده و جوانان کشور بیاموزند که مسیر و هدف خود را پیدا نمایند.”
بتول دوست دارد به کودکان و نوجوانان کشورش مهارت سخنوری و خوب صحبت کردن را بیاموزاند. در اصل بتول با این ایده زیبا، در پی تغییر بزرگ هرچند مقطعی برای هم‌نسلان‌اش است.
به گفته وی، “مهاجرت محدودیت نیست، بلکه به من کمک کرد رشد کنم و به خود واقعی‌ام برسم”.

  فرشته فرهنگ ـ خبرنامه

No comments: