آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, October 21, 2018

مهاجر بی وطن


عادله ادیم   

امروز صبح پس ازآنکه آفتاب اشعهٔ زرینش را سخاوتمندانه هرسو نثار کرد، با صداى پرندگان، چشمانم را گشودم. به آسمان نگاه کردم آسمان نیمه آفتابی و هوای دل انگیز و یک آرامش کامل همه جا را فرا گرفته بود.

احساس کردم اینهمه مال منست. آسمان، زمین، آفتاب، هوا. اما متوجه شدم که در کنار اینهمه، دلم امروز بیشتر از هرروز دیگر احساس غربت مي كند، درد و اندوه مهاجرت روی قلبم سنگینی دارد و مانند مرغ اسير، برای چمنهای سرسبز و خوشرنگ وطنم گریه دارد.دلبستگی ام را به یک قسمت کوچک این دنیا که افغانستان نام دارد بیش از پیش احساس کردم.
بیادم آمد که امروز در وطنم انتخابات است. ومن یک مهاجر بی وطن برای تعیین سرنوشت وطنم حتی حق رأی دادن را هم ندارم. از اینکه در این روز سرنوشت ساز، من درین گوشهٔ دنیا تنها و در سرزمینم چه جریان دارد خیلی اندوهگین و شرمسار شدم، قلمم را بر داشتم تا چیزی بنویسم و اما حیران شدم زودتر از چه بنویسم:
در این فصل زیبای خزان به جای توصیف خش خش برگ های طلایی پاییزی، از دشمنی ها، کینه و ‌فساد بنویسم یا از زخم های عمیق و از درد های بیشمار مردمم که با دود و بوی باروت و ساچمه آغشته است؟ از ناله های استخوان سوز واز اشک های داغ یتیمان بنویسم یا از زندگی کودکان بی سر و بی سرپناه درین هوای سرد؟ از فقر و گرسنکی تهي دستان بنویسم یا از ندا ى قلب هاى خستهٔ هموطنان دور از وطن؟ ویا
از فطرت نا پاک قدرتمندان بنویسم یا از درد دل مادران داغدار؟ از شهید قهرمان عبدالرازق و شهادت نابهنگام و ترور ناجوانمردانه اش بنویسم یا از دیدن تصویرسراسیمهٔ مادر داغدار آن ابر مرد که به خاطر دیدن پیکر خوان آلود فرزند جوان شهید خود شتابان می‌ دوید؟
با یادآوری اینهمه، فریاد دلم از هفت آسمان گذشت. قلم برداشتم تا با دست های لرزان از لرزش عرش خدا بنویسم:
از سوز دلم فریاد بکشم به بیدادگران ودشمنان وطن نفرین بفرستم ،از آفریدگار جهانیان التجا کنم تا مردمم را در پناه خود نگه دارد، انتخابات شفاف در فضای امن و آرامش و بدون خونریزی صورت گیرد. نمایندگان واقعی مردم به پارلمان راه بیابند و برای آبادی و آرامی در کشور سعی و تلاش نمایند
تا مردم میهنم که جسماً فرسخها از ایشان فاصله دارم ولی روحاً هر لحظه در کنار شان هستم و نفس های دردآلود و گرم یکایک شانرا می شنوم، از زندگی امیدبخش و مسعود برخوردار گردند. به آرزوی آیندهٔ روشن و خوشبخت برای کشورم
.

No comments: