جشن سوری یکی ازجشن های باستانی باشکوه است که درکشورهای پارسی زبان بویژه افغانستان وایران جایگاه بلندِداشته و مردم این جشن نوروزی رادرشب واپسین چهارشنبهٔ سال (از غروب سهشنبه) آخرین چهارشنبه ماه حوت "اسفندماه"برگزار می کردند.
درشاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای درنزدیکی نوروزوجود دارد که نشان دهندهٔ کهن بودن این جشن است.
مراسم سنتی وابسته به این جشن،ازدیرباز درفرهنگ سنتی مردمان این سرزمین وجود داشته است. واژهٔ(چهارشنبهسوری)ازدو واژهٔ چهارشنبه نام یکی از روزهای هفته وسور به معنای عیش وعشرت ساخته شده است ویاهم سوردرزبان پارسی دری وپهلوی،جشن،خوشی، سرور ونیزسرخ معنامی دهد.این واژه به معنایی حقیقی وگاه مجازی آن دربرگه های نظم ونثرادبیات مابسیار کاربردداشته است.بدون شک درخشش این واژه،درآسمان چکامه ونثرسرودگرونویسندۀ مادرواقعیت یادگارواره ایست ازنگارین عروس بنام جشن سوری درتاریخ هزاران ساله ای فرهنگ وآیین کشورهای پارسی زبان.
طبق آیین باستان دراین روزآتش بزرگی بر افروخته وتادم صبح وبرآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود.
این آتش بصورت عموم درپس ازظهرزمانی که مردم آتش روشن میکنندوازروی آن می پرند آغازمیشود و درزمان پریدن میخوانند:«زردی من ازتو،سرخی توازمن».این جمله بیانگر مراسمی برای پاک سازی است.
واژه«سوری» به معنای «سرخ» به آن اشاره دارد.به بیان دیگرمردم خواهان آن هستند که آتش تمام رنگ پریده گی وزردی،بیماری ومشکلات شان رابگیردوبجای آن سرخی وگرمی ونیروبه آنها ببخشد.
چهارشنبهسوری جشنی نیست که وابسته به دین یاقومیت افرادباشد.این جشن درمیان بیشترمردمان رواج دارد.
پس ازتجاوزاعراب برنواميس فرهنگی مااين بزرگ روزبه اتهام اين که افروختن آتش نشانه ازآتش پرستی است،این جشن را منع نمودند.امادرزمان سامانيان دوباره تجليل گرديد.درتاريخ بخاراتاليف ابوجعفر نرشخی که توسط ابونصرالقيادی درسال ۵۷۲ هجری ازعربی به پارسی ترجمه شده،درباره چهارشنبه سوری چنين می گويد:چون امير منصوربن نوح سامانی بملک ... بنشست اندرماه شوال ۳۵۰ به جوی موليان فرمود: تاسراي هاديگربارعمارت کردندوهرچه هلاک وضايع شده بودبهتر زآن کردند. آنگاه اميربسرای نشست هنوزسال تمام نشده بود، که چون شب سوری،چنان که عادت قديم است،آتش بزرگ افروختند.
جشن سوری و
آیینهایش در گفتگو با فریدون جنیدی
- شب آخرین چهارشنبه
سال برای بیشتر ایرانیان، شبی خاطرهانگیز است. شبی که ایرانیان با افروختن آتش
در بامها و صحن خانهها، کوچهها، خیابانها و بیابانها به نبرد با تیرگیها و
تاریکیها میروند
چهارشنبه
سوری میآید تا بگوید امسال نیز به مانند هزاران سال پیش “نوروز پیروز” به دیدن
ایرانزمین خواهد شتافت و با یادآوری اینکه فرهنگ ملّی ایران در تاریخ هزاران
سالهی سرزمینشان که آکنده از پیروزیها و شکستها، فرازها و فرودهاست، سیاوشوار،
پیروزمندانه از دلِ آتشها و سختیها بیرون خواهد آمد تا روزگاری نوین را نوید
دهد؛ چراکه
دائماً یکسان نباشد
در این شب به نشانهی سه پند بزرگ زرتشت “اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک” سه کُپهی آتش میافروزند و با پریدن از روی آتشی که در ادب پارسی به عشق مانندشده، میخوانند:
زردی و رنجوری من از تو
سرخی و خرمی تو از من
دائماً یکسان نباشد
در این شب به نشانهی سه پند بزرگ زرتشت “اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک” سه کُپهی آتش میافروزند و با پریدن از روی آتشی که در ادب پارسی به عشق مانندشده، میخوانند:
زردی و رنجوری من از تو
سرخی و خرمی تو از من
با آیینهایی
چون فالگوشایستادن، فال کوزه، کوزهشکستن، کجاوهبازی، شالاندازی، قاشقزنی،
حلواپختن، دادن آش نذری و پخش آجیل مشکلگشا همراه است.
استاد فریدون جنیدی، شاهنامهپژوه و پژوهشگر برجسته تاریخ و فرهنگ ایران، درباره جشن سوری و آیا اینکه سوری درست است یا چهارشنبه سوری، به ما چنین گفتند:
«ما جشنی به نام سوری نداریم. سور در اوستا از واژه “سَئورَ” (Saora) گرفته شدهاست، یعنی خوراک هنگام روشنایی یا مهمانی روز و هیچ ارتباطی به این جشنِ پایان سال ندارد ولی بعدها ارتباط داده شد. داستان از این قرار است که ما در ایران باستان 12 ماه 30 روزه داشتیم که میشود 360 روز و پنج روز پایانی سال. این پنج روز پایانی _ از 365 روز _ گَهَنبار روان و فروهر درگذشتگان بود و در این پنج روز خانهها را تمیز میکردند، شبها آتش روشن میکردند، جشن میگرفتند و در این پنج شبانهروز بهیاد روان درگذشتگان شاد بودند و باور بر این بود که روانهای درگذشتگان در پنج روز پایان سال از جهان مینوی میآیند و به خانه و کاشانه خود سر میزنند و ما با پوشیدن لباسهای نو و خانهای تمیز و اجاق و تنوری روشن، روان آنان را شاد نگه میداریم.
ما ماجرای چهارشنبهسوری این است که گروهی در شهری مسلمان شدند و مطابق آیین خودشان در این پنج روز پایان سال، آغاز کردند به برپایی جشن و آتش روشنکردن. شحنه یا کارگزاران خلیفه آمدند و از این کار جلوگیری کردند و گفتند: چرا شما هنوز جشنهای دوران پیشین را میگیرید؟ و مردم گفتند: این جشن نیست بلکه سور است. پرسیدند، نام این سور چیست؟ چون شبِ چهارشنبه بود، پاسخ دادند که چهارشنبه سوری است. گفتند: اگر این چهارشنبه سوری است، پس چرا شما آتش روشن کردهاید؟ گفتند: چون هوا سرد است. گفتند: آتش را زیر پا بگیرید. و آنان از روی آتش پریدند. گفتند: به آتش دشنام دهید! و ایرانی که همواره آتش نیایش داشته و آتش را ستایش میکردهاست، چطور به آتش دشنام دهد! حداکثر گفتند: “زردی من از تو، سرخی تو از من” که در واقع به سرخی آتش اشاره دارد. این داستان در آن سال در شب چهارشنبه اتفاق افتاد. سال دیگر که مردم میخواستند در زمان گهنبار آتش روشن کنند، مثلاً چون سهشنبه شده بود نتوانستند که روز آن را تغییر دهند، چون پارسال گفته بودند که چهارشنبه سوری است پس نمیشد و یک شب پس از آن، آتش روشن کردند و جشن گرفتند و همچنین سال به سال گهنبار عقب میافتاد. خاصیت آن این بود که از هفت روز که یک هفته است، پنج بار این جشنها در زمان گهنبار بود. پس در هر هفت سال، پنج سال، این آیین در گهنبار میافتاد. تا اینکه مردم عادت کردند که این جشن باید در شب چهارشنبه پایان سال باشد.».:.
استاد فریدون جنیدی، شاهنامهپژوه و پژوهشگر برجسته تاریخ و فرهنگ ایران، درباره جشن سوری و آیا اینکه سوری درست است یا چهارشنبه سوری، به ما چنین گفتند:
«ما جشنی به نام سوری نداریم. سور در اوستا از واژه “سَئورَ” (Saora) گرفته شدهاست، یعنی خوراک هنگام روشنایی یا مهمانی روز و هیچ ارتباطی به این جشنِ پایان سال ندارد ولی بعدها ارتباط داده شد. داستان از این قرار است که ما در ایران باستان 12 ماه 30 روزه داشتیم که میشود 360 روز و پنج روز پایانی سال. این پنج روز پایانی _ از 365 روز _ گَهَنبار روان و فروهر درگذشتگان بود و در این پنج روز خانهها را تمیز میکردند، شبها آتش روشن میکردند، جشن میگرفتند و در این پنج شبانهروز بهیاد روان درگذشتگان شاد بودند و باور بر این بود که روانهای درگذشتگان در پنج روز پایان سال از جهان مینوی میآیند و به خانه و کاشانه خود سر میزنند و ما با پوشیدن لباسهای نو و خانهای تمیز و اجاق و تنوری روشن، روان آنان را شاد نگه میداریم.
ما ماجرای چهارشنبهسوری این است که گروهی در شهری مسلمان شدند و مطابق آیین خودشان در این پنج روز پایان سال، آغاز کردند به برپایی جشن و آتش روشنکردن. شحنه یا کارگزاران خلیفه آمدند و از این کار جلوگیری کردند و گفتند: چرا شما هنوز جشنهای دوران پیشین را میگیرید؟ و مردم گفتند: این جشن نیست بلکه سور است. پرسیدند، نام این سور چیست؟ چون شبِ چهارشنبه بود، پاسخ دادند که چهارشنبه سوری است. گفتند: اگر این چهارشنبه سوری است، پس چرا شما آتش روشن کردهاید؟ گفتند: چون هوا سرد است. گفتند: آتش را زیر پا بگیرید. و آنان از روی آتش پریدند. گفتند: به آتش دشنام دهید! و ایرانی که همواره آتش نیایش داشته و آتش را ستایش میکردهاست، چطور به آتش دشنام دهد! حداکثر گفتند: “زردی من از تو، سرخی تو از من” که در واقع به سرخی آتش اشاره دارد. این داستان در آن سال در شب چهارشنبه اتفاق افتاد. سال دیگر که مردم میخواستند در زمان گهنبار آتش روشن کنند، مثلاً چون سهشنبه شده بود نتوانستند که روز آن را تغییر دهند، چون پارسال گفته بودند که چهارشنبه سوری است پس نمیشد و یک شب پس از آن، آتش روشن کردند و جشن گرفتند و همچنین سال به سال گهنبار عقب میافتاد. خاصیت آن این بود که از هفت روز که یک هفته است، پنج بار این جشنها در زمان گهنبار بود. پس در هر هفت سال، پنج سال، این آیین در گهنبار میافتاد. تا اینکه مردم عادت کردند که این جشن باید در شب چهارشنبه پایان سال باشد.».:.
نسخه برداشتن ویا روبرداری کردن، با نام نویسنده مجاز است.
No comments:
Post a Comment