بانوان پر افتخار هراتی در برابر خشونت های خانواده گی، خیابان آزاری ،تبعیض در محیط کار و...
تا کنون سد شکنی نموده وبه انسان های مغرض و بی همه چیز موقع نمی دهند که به بهانه های مختلف جلورشد و توسعه شان را بگیرند و ازامور اجتماعع، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بدور سازند.
تا کنون سد شکنی نموده وبه انسان های مغرض و بی همه چیز موقع نمی دهند که به بهانه های مختلف جلورشد و توسعه شان را بگیرند و ازامور اجتماعع، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بدور سازند.
«جای تو پشت ماشین لباسشوییاست»، «زن ره چی به موتروانی؟»، «جلو خور هوش کن»، «ما را هم میرسانی خانم مقبول؟«، «تکر نکنی مقبولک.» اینها جملاتیاست آشنا برای زنان هراتییی که رانندگی میکنند.
جملاتی که روزانه چندینبار به عنوان پتکی محکم بر سرشان فرود میآید و گوشهایشان را میآزارد.
رانندگی ممکن است درظاهر امر کاری عادی به نظر برسد،اما زنان اینجا درهرات هنوز با این پدیده و دشواریهای آن دست و پنجه نرم میکنند و هر روز حدیثی نو و مشکلی تازهیی را از این ناحیه شاهد میباشند.
راضیه رضایی یکی از بانوانیاست که با تنگ شدن فضا برایش، دست از رانندگی کشیده و اکنون همانند سایر زنان مجبور است با پرداخت کرایه و صرف وقت بسیار، مسیرهای رفتوآمدش را بپیماید.
جملاتی که روزانه چندینبار به عنوان پتکی محکم بر سرشان فرود میآید و گوشهایشان را میآزارد.
رانندگی ممکن است درظاهر امر کاری عادی به نظر برسد،اما زنان اینجا درهرات هنوز با این پدیده و دشواریهای آن دست و پنجه نرم میکنند و هر روز حدیثی نو و مشکلی تازهیی را از این ناحیه شاهد میباشند.
راضیه رضایی یکی از بانوانیاست که با تنگ شدن فضا برایش، دست از رانندگی کشیده و اکنون همانند سایر زنان مجبور است با پرداخت کرایه و صرف وقت بسیار، مسیرهای رفتوآمدش را بپیماید.
رضایی میگوید: «دیری نگذشت که همین جامعه و رفتار ناشایست افراد آن، مرا هم از مقابله باز داشت. مدت یکسال در شهر با موتر شخصی خودم رانندگی میکردم، اما با موج حرفهای ناشایست و نگاههای هرزه روبه رو شدم. در اوایل بسیار تلاش کردم محکم باشم و اعمال و رفتارشان را جدی نگیرم، اما بعد از چند ماهی دیگر نتوانستم مقاومت کنم و مجبور شدم رانندگی را ترک کنم و موتر خود را بفروشم. همین جامعه باعث شد که حالا من هم همانند بسیاری از زنان، منفعل باشم.»
اما این پایان کار همگان نیست؛ خانم دیگری را در حال گشتوگذار در شهر میبینم که پشت فرمان موتر نشسته و بیتفاوت به نگاههای پرسشگر و سرزنش کنندهی دیگران، رانندگی میکند.
این بانو مرضیه عطایی نام دارد. او هم از گزند کنایههای نیشدار دیگران در امان نبوده است: «مدت یکونیم سال میشود که خودم با موتر شخصی خود به محیط کار و دانشگاه میروم. در این مدت بارها از طرف اقوام و اطرافیان خود ملامت شدهام و در محیط بیرون حرفهای زشت و رکیک فراوان شنیدهام، حتا زمانی که شوهرم در کنارم نشسته بود بازهم در امان نبودم و علاوه بر خودم، برای او هم برچسپهای فراوانی میزدند؛ کلماتی مانند: بی غیرت، ناموس فروش، زن ذلیل …»
اما این پایان کار همگان نیست؛ خانم دیگری را در حال گشتوگذار در شهر میبینم که پشت فرمان موتر نشسته و بیتفاوت به نگاههای پرسشگر و سرزنش کنندهی دیگران، رانندگی میکند.
این بانو مرضیه عطایی نام دارد. او هم از گزند کنایههای نیشدار دیگران در امان نبوده است: «مدت یکونیم سال میشود که خودم با موتر شخصی خود به محیط کار و دانشگاه میروم. در این مدت بارها از طرف اقوام و اطرافیان خود ملامت شدهام و در محیط بیرون حرفهای زشت و رکیک فراوان شنیدهام، حتا زمانی که شوهرم در کنارم نشسته بود بازهم در امان نبودم و علاوه بر خودم، برای او هم برچسپهای فراوانی میزدند؛ کلماتی مانند: بی غیرت، ناموس فروش، زن ذلیل …»
This email has been checked for viruses by Avast antivirus software.
www.avast.com |
No comments:
Post a Comment