دختر نوجوانی که در نتیجۀ موشک‌های نیروهای دولتی در قندوز به سختی زخم برداشته است از رییس جمهور کمک می خواهد. این دختر می گوید که در نتیجه برخورد یک موشک به خانه شان سه عضو خانواده اش جان باختند .
و یک پای خودش نیز قطع شده است و اکنون در بی سرنوشتی به سر می برد.
چهارده ساله است، پزشکان یک پایش را قطع کرده اند، پای دیگرش نیز به سختی زخم برداشته است. او می گوید که بیست و پنج روز پیش در منطقۀ چرخاب قندوز هنگامی که یک موشک بر خانۀ شان فرود امد، مادر و برادرش جان باختند، و خودش با یک خواهرش به سختی زخمی شدند.
نگینه، زخمی، گفت: «صنف هشت مکتب بودم... استاد هایم زنگ می زننند که چی وقت مکتب می ایی... پایم قطع شد، زنده گیم تباه شد.»
نگینه می گوید که مادرش در انتظار آمدن، برادر بزرگش بود که پس از چهار سال از ایران بر گشت، اما نتوانست وی را ببیند. نگینه می گوید که خانۀ شان و یران شده است و اعضای خانواده اش نیز به هر سو پراگنده شده اند، وی نگران برادران ده ماهه و سه ساله اش است.
نگینه، زخمی، گفت: «این پایم را دوخته اند، بسیار درد می کند، دوای خواب م یخورم فایده نمی کند پانسمان که می کنند، انقدر درد می کند و من فریاد می زنم امنا صدایم را تنها خدا می شنود، با خودم می گویم کاشکی من هم با مادرم شهید می شدم.»
به گفتۀ نگینه پدرش در حالت بد روانی به سر می برد.
پدر، نگینه، گفت: «همسرم و اولاد هایم کشته شدند.»
خالۀ نگینه گفت: «این دختر هنوز بسیار جوان است. مکتب می رفت، اینده اش خراب شد. رییس صاحب این را کمک کند باید.»
چهارده ساله است، پزشکان یک پایش را قطع کرده اند، پای دیگرش نیز به سختی زخم برداشته است. او می گوید که بیست و پنج روز پیش در منطقۀ چرخاب قندوز هنگامی که یک موشک بر خانۀ شان فرود امد، مادر و برادرش جان باختند، و خودش با یک خواهرش به سختی زخمی شدند.
نگینه، زخمی، گفت: «صنف هشت مکتب بودم... استاد هایم زنگ می زننند که چی وقت مکتب می ایی... پایم قطع شد، زنده گیم تباه شد.»
نگینه می گوید که مادرش در انتظار آمدن، برادر بزرگش بود که پس از چهار سال از ایران بر گشت، اما نتوانست وی را ببیند. نگینه می گوید که خانۀ شان و یران شده است و اعضای خانواده اش نیز به هر سو پراگنده شده اند، وی نگران برادران ده ماهه و سه ساله اش است.
نگینه، زخمی، گفت: «این پایم را دوخته اند، بسیار درد می کند، دوای خواب م یخورم فایده نمی کند پانسمان که می کنند، انقدر درد می کند و من فریاد می زنم امنا صدایم را تنها خدا می شنود، با خودم می گویم کاشکی من هم با مادرم شهید می شدم.»
به گفتۀ نگینه پدرش در حالت بد روانی به سر می برد.
پدر، نگینه، گفت: «همسرم و اولاد هایم کشته شدند.»
خالۀ نگینه گفت: «این دختر هنوز بسیار جوان است. مکتب می رفت، اینده اش خراب شد. رییس صاحب این را کمک کند باید.»
کد مطلب :58950
https://plus.google.com/u/0/112610024058402079714/posts
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
 |
This email has been checked for viruses by Avast antivirus software.
www.avast.com |
No comments:
Post a Comment