نویسنده:بهار سهیلی
افغانستان هیچگاه درتحولات ورویدادهای سیاسی نقش،خواست، مطالبات وگفتمان زنان رابه عنوان جنسیتی که همسان وبرابر درحال افزایش اند جدی نگرفته وتمام دولتهای گذشته بر اساس خواست وآرای مردانه برای میلیونها انسان ازجنس "زن"حکم صادر کرده وسرنوشتی موردپسندشان را به ملت زنانه تحمیل کرده اند .
این نظامها همیشه مردانه و غیر قابل نفوذ برای زنان بوده که شکستن این طلسم تابو شکنی و مبارزات منسجم و هدفمند زنان را با سیاستی واضح و قابل اجرا که حمایت همه زنان را برای رسیدن به پیروزی می طلبد به خود فرا می خواند .
من این مقاله را با تعریف چند اصطلاح شروع می کنم تا بحث را ادامه دهیم. .
جمهوری پارلمانی/صدارتی:"نوعی از حکومت جمهوری است که درآن حکومت با نظام پارلمانی(مجلسمحوری) اداره میشود البته رئیس حکومت در این نظام از طرف پارلمان انتخاب میشود و پارلمان قادر است کنترل زیادی را بر کابینه از طریق رای اعتماد و استیضاح و سؤال از وزیران اعمال کند، پارلمان مهمترین منبع قدرت در این حکومت محسوب میشود. این به این معناست که بین قوهٔ مجریه و قوهٔ مقننه جدایی مشخصی وجود ندارد و تفکیک قوا انجام نشده است."
نظام ریاستی: "یک نظام حکومتی است که در نتیجهی تفکیک کامل قواست. در رژیمهای ریاستی قوه مجریه در استقلال از پارلمان (قوه مقننه) فعالیت میکند.
در این سیستم رئیسجمهور که ریاست قوه مجریه و ریاست کشور را بر عهده دارد برای مدت محدودی با رأی مردم انتخاب میشود
انتخاب رئیسجمهور با رأی مردم به او اعتبار فوقالعاده و قدرت قابل توجهی میبخشد و آزادی عمل و اختیار بیشتر او در انتخاب وزیران و همکاران و سیاستهای کشور را موجب میشود
از آنجا که تعیین وزیران در این نظام برعهده رئیس کشور است و پارلمان در آن دخالتی ندارد، وزیران در برابر پارلمان مسئولیت سیاسی ندارند و نمایندگان نمیتوانند آنها را استیضاح کرده یا با رأی عدم اعتماد برکنار کنند
سکولاریسم و سکولاریزاسیون/جدایی دین از سیاست
"جدا شدن نهاد دین و دولت در طی سکولاریزاسیون بدین معناست که مؤسسات خاص سیاسی – که به درجات مختلف تحت کنترل دولت هستند- از سیطره مستقیم یا غیر مستقیم دین رها میشوند. این بدان معنا نیست که پس از سکولاریزاسیون نهادهای دینی دیگر نمیتوانند در مورد مسائل عمومی و سیاسی حرفی بزنند، بلکه بدین معناست که دیدگاههای نهادهای دینی دیگر نباید بر جامعه تحمیل شوند، و یا مبنای سیاستگذاریهای عمومی قرار گیرند. در عمل، دولت باید تا حد امکان نسبت به عقاید گوناگون و متفاوت دینی بیطرف بماند؛ نه مانع آنها باشد و نه مجری خواستههایشان"
عبدالکریم سروش سکولاریسم را به طور کلی به دو دسته تقسیم کرده است، «سکولاریسم سیاسی» و «سکولاریسم فلسفی» و آنها را تشریح کرده است: سکولاریسم سیاسی یا حکومت فرادینی: سکولاریسم سیاسی یعنی انسان، نهاد دین را از نهاد دولت جدا کند و حکومت نسبت به تمام فرقهها و مذاهب نگاهی یکسان داشته باشد و تکثر آنها را به رسمیت بشناسد و نسبت به همه آنها بیطرف باشد. وی سکولاریسم سیاسی را به معنای جدا کردن حکومت از دین میداند و نه جدا کردن دین از سیاست.» به گفته او، اگرچه یک معنی سکولاریسم نفی دخالت روحانیت در امور تعریف میشود ولی این به معنی نفی دخالت دین نیست. با سکولاریسم سیاسی فرا دینی کسی هم که مومن است، خاطر جمع میشود که دین و ایمانش محفوظ خواهد ماند و حکومت به اعتقاد و عمل او تعرضی نخواهد کرد. وی معتقد است با آمدن دموکراسی و سکولاریسم سیاسی، به دین و به عمل دینداران لطمهای نخواهد خورد.که از طرف دیگر با آمدن دینداران دموکرات، مشی سیاسی غیردینداران هم آسیبی نخواهد دید؛ یعنی همزیستی مسالمت آمیزی در سایه یک نظام دموکراتیک تحقق خواهد یافت. «سکولاریسم دیگری داریم با نام سکولاریسم فلسفی که معادل با بی دینی و بی اعتقادی به دیانت است و نوعی ماتریالیسم(مادهگرایی) است. این نوع سکولاریسم با اندیشه دینی غیر قابل جمع است.
https://plus.google.com/u/0/112610024058402079714/posts
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
This email has been checked for viruses by Avast antivirus software.
www.avast.com |
No comments:
Post a Comment