آرمان شهر
عادله محسنی، حقوقدان و فعال حقوق بشر و حقوق زنان، هم در کودکی و جوانی طعم مهاجرت را چشیده وهماکنون،براثر تهدیدات طالبان، چارهای جز مهاجرت نداشته است. او میگوید: خیلی باید سادهلوح باشیم که فکر کنیم دموکراسی آمده و طالبان دیگر نمیتوانند مکاتب را ببندند و آدم بکشند. طالبان هنوز سنگسار میکنند، آدم میکشند، زندان دارند و خیلی راحت نه تنها مکاتب را میبندند که خراب هم میکنند. محسنی که چندان هم با خوشبینی به گذشته و آینده افغانستان نمینگرد، بین تحصیل و آگاهی، قایل به تفاوت است. او از ضروت تامین امنیت برای زنان میگوید و میافزاید: «بدون کارهای زیربنایی، دستآوردها شکننده است.»
خاطرهای را که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگیتان تاثیرگذار بوده، تعریف کنید.
نمیشود آدم در افغانستان زندگی کند و به حقوق بشریاش هم احترام شود، چون به هر حال دست کم مردان به خود حق میدهند حقوق زنان را پامال کنند. وقتی بهدلیل تهدیدهای مکرر از سوی بنیادگرایان (بهخاطر کار بر روی مسوده قانون خانواده)، پولیس تشخیص داد و گفت که من نباید در افغانستان باشم، من مجبور به ترک وطنم شدم ولی هیچ نهاد یا شخصی در جایی از من حمایت نکرد و کشور کانادا که من از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ با آنها کار کردم و زندگیام بهخاطر کار با آنها در خطر افتاد، با وجود همه تلاشهایی که انجام دادم و وکیلم در کانادا انجام داد، حمایتی از من نکرد.
سه دستآورد مهم این دوران (جدید) چه بوده است؟
نمیشود با وجود همه خرابکاریها، دستآوردها را ندیده گرفت. البته بعضی دستآوردها ظاهری هستند، یعنی شاید وقتی جامعه بینالمللی از افغاانستان برود، دیگر نشانی از آنها باقی نماند. ولی بعضیها واقعی هستند. در سطح بالاتر قانون اساسی افغانستان یک دستآورد کلان است و باید از ان پاسبانی شود.گرچه بعضی به خودشان اجازه میدهند که درباره تغییر و اصلاح آن حرف بزند یا به بعضی مواد آن تعرض کنند مثل ماده ۸۴ که سهمیه زنان در شوراهای ولایتی را از ۲۵درصد به ۲۰درصد کاهش دادهاند. امروز تعداد زیادی از دختران به مکتب میروند. همچنین قانون منع خشونت علیه زنان را که فعلا با توشیح رییسجمهور در محاکم اجرا میشود، نمیتوان ندیده گرفت. سهمیهای که برای زنان در قانون درج شده و بالاخره حق کار زنان نیز مهم هستند.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را بهعنوان یک ابتکار مثبت و خوب ارزیابی میکنید؟
داشتن قوانین جدید و چند مسودهای که وجود دارد؛ مثل قانون خانواده و قانون منع خشونت علیه زنان. در سایه این قوانین زنان میتوانند نفس تازهای بکشند و به آینده فکر کنند. قانون منع خشونت با توشیح رییسجمهور مریالاجرا است، ولی بقیه هنوز در حد مسوده است.
مهمترین ترس امروز شما چیست؟
کارهای جامعه جهانی در افغانستان بدون زیربنا است: از ساختن و آبادی شهرها بگیرید تا صحت و تحصیل و همه چیز. دولت افغانستان هم که میگوید بگذار بگذرد و به آینده هیچ کس فکر نمیکند. داشتن دیپلم، بدون سواد به چه درد میخورد؟ بزرگترین ترس من این است که جامعه بیسواد به کجا خواهد رفت؟
از نظر شما سه چالش بزرگ پیش روی افغانستان چیست؟
اولین چالش، بیسوادی مردم است و فقدان اگاهی. کشت مواد مخدر، اقتصاد مبتنی بر آن و رشد تساعدی معتادین این مملکت که کمکم در بین جوانان هم رخنه کرده و هماکنون طبق یک تحقیق ۶۵ هزار کودک افغان معتاد هستند. سوم: تابو های عرفی و فرهنگی و سوءاستفاده مذهبی برای حفظ این تابوها از دیگر چالشها است که نگرانکننده است و راه را برای رسیدن به حقوق بشر مسدود میکند.
فکر میکنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور احتماعی زنان تکرار شود؟
همین حالا هم در بعضی ولسوالیها و ولایات مکاتب بر روی دختران بسته است. اگر طالبان به قدرت برسند ممکن است که این کار را بکنند یا اینکه مکاتبی مثل مدارسی که در کندز درست کرده اند درست کنند و دختران را بگذارند آنجا درس بخوانند. این خیلی خطرناکتر از این است که دختران در خانه بمانند و درس نخوانند اگر آنها را طالبه بار بیاورند که طرح جدید بنیادگرایان است خود خطر دیگری برای زنان این مرز و بوم خواهد بود. خیلی باید سادهلوح باشیم که فکر کنیم دموکراسی آمده و طالبان دیگر نمیتوانند مکاتب را ببندند و آدم بکشند. طالبان هنوز سنگسار میکنند، آدم میکشند، زندان دارند و خیلی راحت نه تنها مکاتب را میبندند که خراب هم میکنند.
سه عامل بازدارنده در مقابل مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
اول، سوءاستفاده از شریعت و اعتقادات مردم. دوم، داشتن افکار مردسالار. مردسالارها از اول زندگی به برتری مرد و زبون بودن زن باورمندند. این مفکوره منشا تمام خشونتهاست علیه زنان است. سوم، وجود بنیادگرایان در پارلمان، کابینه و دولت و پستهای کلان بهخصوص در شورای عالی قضاست. وقتی که نبض قضا در دستان بنیادگرایان باشد و آنها در مورد تمامی قوانین کشور تصمیمگیرنده باشند، نخواهند گذاشت که شهروندان این کشور از مساوات و برابری برخوردار باشند.
سه مطالبه عمده زنان بهطور کلی چیست؟
اولین نیازی که خانمها دارند داشتن قانون خانواده است. که در سایه آن بتوانند به مطالبات انسانی خود بپردازند. مثل حق ارث، حق تملک، حق حضانت، حق ازدواج، ثبت ازدواج و طلاق، رضایت در ازدواج و… داشتن قانون منع خشونت که در سایه آن زنان اعتماد داشته باشند که دولت حامی حق آنهاست. زنان در امنترین جای دنیا یعنی خانه، سر بریده میشوند. اگر زنان اعتماد داشته باشند که از قاتل آنها پرسیده خواهد شد اعتماد بیشتری به زندگی پیدا میکنند. اشتراک زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی و قضایی؛ دادن سهم به زنان در قضا بسیار میتواند زنان را کمک کند که در زندگی به حقوق تلف شده خود برسند.
منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
فعلا فقط نهادهای جامعه مدنی و گاهی کمیسیون مستقل حقوق بشر، هرچند کمیسیون رسیدگی نمیکند و خیلی کم کار میکند، ولی حداقلش این است که شکایتها را ثبت میکند و جایی برای تخلیه روانی زنان است. سازمانهای غیردولتی در واقع بیشترین کار را میکنند.
لطفا خودتان را معرفی کنید.
عادله محسنی هستم. سال ۱۳۵۱ در کابل به دنیا آمدم. ۱۳۵۷ مهاجر شدیم و به ایران رفتیم. آنجا بزرگ شدم و تحصیل کردم. در دانشگاه تبریز موفق به اخذ لیسانس حقوق قضایی شدم و سال ۱۳۸۱ به کابل برگشتم. از همان ابتدا در ساحه حقوق زنان و کودکان به کارهای حقوق بشری پرداختم.
عادله محسنی هستم. سال ۱۳۵۱ در کابل به دنیا آمدم. ۱۳۵۷ مهاجر شدیم و به ایران رفتیم. آنجا بزرگ شدم و تحصیل کردم. در دانشگاه تبریز موفق به اخذ لیسانس حقوق قضایی شدم و سال ۱۳۸۱ به کابل برگشتم. از همان ابتدا در ساحه حقوق زنان و کودکان به کارهای حقوق بشری پرداختم.
خاطرهای را که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگیتان تاثیرگذار بوده، تعریف کنید.
نمیشود آدم در افغانستان زندگی کند و به حقوق بشریاش هم احترام شود، چون به هر حال دست کم مردان به خود حق میدهند حقوق زنان را پامال کنند. وقتی بهدلیل تهدیدهای مکرر از سوی بنیادگرایان (بهخاطر کار بر روی مسوده قانون خانواده)، پولیس تشخیص داد و گفت که من نباید در افغانستان باشم، من مجبور به ترک وطنم شدم ولی هیچ نهاد یا شخصی در جایی از من حمایت نکرد و کشور کانادا که من از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ با آنها کار کردم و زندگیام بهخاطر کار با آنها در خطر افتاد، با وجود همه تلاشهایی که انجام دادم و وکیلم در کانادا انجام داد، حمایتی از من نکرد.
سه دستآورد مهم این دوران (جدید) چه بوده است؟
نمیشود با وجود همه خرابکاریها، دستآوردها را ندیده گرفت. البته بعضی دستآوردها ظاهری هستند، یعنی شاید وقتی جامعه بینالمللی از افغاانستان برود، دیگر نشانی از آنها باقی نماند. ولی بعضیها واقعی هستند. در سطح بالاتر قانون اساسی افغانستان یک دستآورد کلان است و باید از ان پاسبانی شود.گرچه بعضی به خودشان اجازه میدهند که درباره تغییر و اصلاح آن حرف بزند یا به بعضی مواد آن تعرض کنند مثل ماده ۸۴ که سهمیه زنان در شوراهای ولایتی را از ۲۵درصد به ۲۰درصد کاهش دادهاند. امروز تعداد زیادی از دختران به مکتب میروند. همچنین قانون منع خشونت علیه زنان را که فعلا با توشیح رییسجمهور در محاکم اجرا میشود، نمیتوان ندیده گرفت. سهمیهای که برای زنان در قانون درج شده و بالاخره حق کار زنان نیز مهم هستند.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را بهعنوان یک ابتکار مثبت و خوب ارزیابی میکنید؟
داشتن قوانین جدید و چند مسودهای که وجود دارد؛ مثل قانون خانواده و قانون منع خشونت علیه زنان. در سایه این قوانین زنان میتوانند نفس تازهای بکشند و به آینده فکر کنند. قانون منع خشونت با توشیح رییسجمهور مریالاجرا است، ولی بقیه هنوز در حد مسوده است.
مهمترین ترس امروز شما چیست؟
کارهای جامعه جهانی در افغانستان بدون زیربنا است: از ساختن و آبادی شهرها بگیرید تا صحت و تحصیل و همه چیز. دولت افغانستان هم که میگوید بگذار بگذرد و به آینده هیچ کس فکر نمیکند. داشتن دیپلم، بدون سواد به چه درد میخورد؟ بزرگترین ترس من این است که جامعه بیسواد به کجا خواهد رفت؟
از نظر شما سه چالش بزرگ پیش روی افغانستان چیست؟
اولین چالش، بیسوادی مردم است و فقدان اگاهی. کشت مواد مخدر، اقتصاد مبتنی بر آن و رشد تساعدی معتادین این مملکت که کمکم در بین جوانان هم رخنه کرده و هماکنون طبق یک تحقیق ۶۵ هزار کودک افغان معتاد هستند. سوم: تابو های عرفی و فرهنگی و سوءاستفاده مذهبی برای حفظ این تابوها از دیگر چالشها است که نگرانکننده است و راه را برای رسیدن به حقوق بشر مسدود میکند.
فکر میکنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور احتماعی زنان تکرار شود؟
همین حالا هم در بعضی ولسوالیها و ولایات مکاتب بر روی دختران بسته است. اگر طالبان به قدرت برسند ممکن است که این کار را بکنند یا اینکه مکاتبی مثل مدارسی که در کندز درست کرده اند درست کنند و دختران را بگذارند آنجا درس بخوانند. این خیلی خطرناکتر از این است که دختران در خانه بمانند و درس نخوانند اگر آنها را طالبه بار بیاورند که طرح جدید بنیادگرایان است خود خطر دیگری برای زنان این مرز و بوم خواهد بود. خیلی باید سادهلوح باشیم که فکر کنیم دموکراسی آمده و طالبان دیگر نمیتوانند مکاتب را ببندند و آدم بکشند. طالبان هنوز سنگسار میکنند، آدم میکشند، زندان دارند و خیلی راحت نه تنها مکاتب را میبندند که خراب هم میکنند.
سه عامل بازدارنده در مقابل مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
اول، سوءاستفاده از شریعت و اعتقادات مردم. دوم، داشتن افکار مردسالار. مردسالارها از اول زندگی به برتری مرد و زبون بودن زن باورمندند. این مفکوره منشا تمام خشونتهاست علیه زنان است. سوم، وجود بنیادگرایان در پارلمان، کابینه و دولت و پستهای کلان بهخصوص در شورای عالی قضاست. وقتی که نبض قضا در دستان بنیادگرایان باشد و آنها در مورد تمامی قوانین کشور تصمیمگیرنده باشند، نخواهند گذاشت که شهروندان این کشور از مساوات و برابری برخوردار باشند.
سه مطالبه عمده زنان بهطور کلی چیست؟
اولین نیازی که خانمها دارند داشتن قانون خانواده است. که در سایه آن بتوانند به مطالبات انسانی خود بپردازند. مثل حق ارث، حق تملک، حق حضانت، حق ازدواج، ثبت ازدواج و طلاق، رضایت در ازدواج و… داشتن قانون منع خشونت که در سایه آن زنان اعتماد داشته باشند که دولت حامی حق آنهاست. زنان در امنترین جای دنیا یعنی خانه، سر بریده میشوند. اگر زنان اعتماد داشته باشند که از قاتل آنها پرسیده خواهد شد اعتماد بیشتری به زندگی پیدا میکنند. اشتراک زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی و قضایی؛ دادن سهم به زنان در قضا بسیار میتواند زنان را کمک کند که در زندگی به حقوق تلف شده خود برسند.
منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
فعلا فقط نهادهای جامعه مدنی و گاهی کمیسیون مستقل حقوق بشر، هرچند کمیسیون رسیدگی نمیکند و خیلی کم کار میکند، ولی حداقلش این است که شکایتها را ثبت میکند و جایی برای تخلیه روانی زنان است. سازمانهای غیردولتی در واقع بیشترین کار را میکنند.
در حوزه خصوصی یا عمومی، یعنی فعالیتهای مدنی و حرفهای خود، برای رفع موانع ذکر شده منجمله تبعیض چه کردهاید و چه میکنید؟
تلاش زیادی کردیم، ولی کارهای اجتماعی، آن هم در افغانستان، خیلی دیر نتیجه میدهد. من همراه دوستانم تلاش کردیم جنبش زنان ایجاد کنیم و اتحادی بین زنان بهوجود بیاوریم؛ به زنان گفتیم شما قبل از اینکه تاجیک، هزاره، پشتون یا هر چیز دیگری باشید، زن هستید و مشکلات همه ما یکی است. تلاش برای ایجاد بعضی نهادها با کمک دوستان مثل کمیته مشارکت سیاسی زنان و کمپاین ۵۰ درصد از کارهای دیگر ماست.
تلاش زیادی کردیم، ولی کارهای اجتماعی، آن هم در افغانستان، خیلی دیر نتیجه میدهد. من همراه دوستانم تلاش کردیم جنبش زنان ایجاد کنیم و اتحادی بین زنان بهوجود بیاوریم؛ به زنان گفتیم شما قبل از اینکه تاجیک، هزاره، پشتون یا هر چیز دیگری باشید، زن هستید و مشکلات همه ما یکی است. تلاش برای ایجاد بعضی نهادها با کمک دوستان مثل کمیته مشارکت سیاسی زنان و کمپاین ۵۰ درصد از کارهای دیگر ماست.
https://plus.google.com/u/0/112610024058402079714/posts
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008822536258
This email has been checked for viruses by Avast antivirus software.
www.avast.com |
No comments:
Post a Comment