آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, January 25, 2015

صدايي رسايي آناهيتا الفت ،صداي عفت وعظمت

(استاد صباح)
من لاله ی آزادم خود رویم وخود بویم
دردشت مکان دارم هم فطرت آهویم
آبم نم باران است فارغ زلب جویم
                                            تنگ است محیط آنجا درباغ نمی رویم


ازسعی کسی منت برخود نپزیرم من
قید چمن وگلشن برخویش نگیرم من
برفطرت خود نازم وارسته ضمیرم من
آزاده برون  آیم  آزاده  بمیرم  من.
جان استیونس ميگويد:هرگزبه فکرم خطورنکرده بود که موسیقی واندیشیدن چقدر به هم شباهت دارند. درواقع می‌توان گفت موسیقی یک شیوه دیگری برای اندیشیدن است، یا شاید اندیشیدن شیوه دیگری ازموسیقی است.
موسیقی رنگ زندگي ونغمه آزاده گي است! شادی نهفته درزیروبمی دارد که گاه روح به نغمه آن به وجد می آید وگاهي دیگررنج را می چشد ونهانی بدان گریستن آغاز می کند.
مولانا عقیده داشت که هیچ زبانی توان تعریف عشق را ندارد، مگر نوا و موسیقی:
هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم، خجل گردم از آن‏
گر چه تفسیر زبان روشن‏گر است
لیـک عشـق بی‏زبان روشـن‏تر اسـت‏
چون قلم اندر نوشتن می‏شتافت
چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت‏
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت‏
.
نی حدیث راه پرخون می‌کند
قصه‌های عشق مجنون می‌کند
مولانا بلخ ازناله نی، حدیث عشق را می شنود:
هیچ می‌دانی چه می‌گوید رباب؟
زاشک چشم وازجگرهای کباب؟
پوستی ام دور مانده من ز گوشت
چون نـنالـم در فـراق و درعـذاب؟
ما غریـبـان فراقــیـم، ای شــهــان!
بشـنـوید از مـا، «الی الله المـآب».
موسيقي زبان آرزوها، انتظارها وعواطف بشري است وهرقوم وملتي برحسب ويژگي هاي عاطفي وفرهنگي خود، موسيقي خاصي دارد. با درك موسيقي، عواطف زيبا، همدردي و تفاهم بيشترقلبي ميسرخواهد شد.
موسيقي درميان تمامي شاخه هاي فرهنگ وادبيات دراستفاده فراوان مردم قرار دارد، و با فاصله ي شگفت انگيزبا ساير بخشهاي ادبيات وهنرمثل خواندن كتاب، نقاشي، تئاتر، وحتي سينما پرمصرف ترين بخش است. استفاده ازموسيقي درشبكه‌هاي راديويي و تلويزيوني دردنيا،هشتادوپنج درصدعلاقمند وشنوينده رابخوداختصاص ميدهد، مويداين ادعا است كه موسيقي بيشترين تقاضا ومصرف رادرميان ادبيات وفرهنگ دارد. موسيقي كه بي هيچ واسطه ي درهرانسان با هرزبان وبياني نفوذورسوخ مي كندوازجانب ديگرفطرت وطبيعت انسان كه باموسيقي انس والفت افزونتر دارد.
اينجامنظورم ازاين حرف وسخن، نگاهي است به بانوآناهيتا الفت. آناهيتا الفت ، يکي ازمنابع ذيـقـيمت موسيقي هـر کشورآهـنگ هـا،نغـمات وترانه هايي است که درنقاط مختـلف کشور، بخصوص دردهـات وقريه ها به وسيله مردم خوانده مي شود وچون اين نوع موسيقي کـمتـرتحـت تاثـيرافـکارمردم شهـر نـشـين واقع شده، طبـيعي تروبه موسيقي حقيقي واصيل وقديمي کشورنزديکـتراست.
به قول شبکه ی سراسری مردم هزاره بانوآناهيتا الفت ازغزنی است اما عمرش را درمهاجرت درایران و پاکستان گذرانده است. الفت دریک خانواده‌ی هنرپرور وروشن ضميرديده به جهان گشوده و درایام شیرین کودکی، طعم تلخ مهاجرت را چشیده است. الفت مکتب را درمهاجرت به‌پایان رسانده و پس ازگذرانیدن تلخی‌های طاقت‌فرسای غربت، شوق وطن کرد وتصمیم گرفت تا به افغانستان بازگردد. درپاییزسال سيزده نود سه - خورشيدي پس ازسپری کردن نوزده سال ازبهار زندگی‌اش، به افغانستان بازگشت تا درکناردیگرهم‌وطنانش درآبادي وطن وخدمت به وطندارانش وهمچنان درراستای شکوفایی استعدادهایش تلاش نماید. اناهیتا می‏گوید که اودرشش سالگی به ورزش روی آورده، نخست دررشته‌ جمناستیک. سپس دررشته‌ هنررزمی کونگ فوروی آورده، اکنون نیزدررشته‌ ووشوفعالیت دارد.
الفت گفته است- شش سالم بود که به ورزش شروع کردم. اول در رشته‌ی جمناستیک تمرین می‌کردم، بعد ازمدتها به‌دلیل مهاجرت، اندکی ازورزش فاصله گرفتم. ولی دوباره دررشته‌ی هنر رزمی کونگ فوشروع به‌کار کردم، این بار به‌خاطر مشکلاتی، تغییررشته دادم. اکنون دررشته‌ی ووشو فعالیت دارم. بخاطرکه ووشو را دوست دارم و کوشش می‌کنم در رقابت‌های ملی و بین‌المللی شرکت کنم. امید وارم بتوانم توسط ورزش وهنرموسیقی برای کشورم افتخار کسب کنم ومدال بیاورم. آرزودارم ازطریق هنروورزش برای صلح وامنیت کشورم تلاش کنم وپیام صلح‌خواهی مردمم را به جهانیان برسانم. می‌خواهم درآینده مجتمع هاي آموزشی داشته باشم وبرای پیشرفت زنان ودختران کشورم کمک کرده باشم تا هرکدام بتوانند برای خود و مردم‌ خود افتخارآفرین باشند.
آغی جان دختری قومو موشی تو
بدرد دل مه درمو موشی تو
دوسه روزه که سرگردو میگردی
چیکه غدر تیلو بولو موشی تو
دلم تاوه و عشقت قوغ گشته
بلی دل مه بریو بریو موشی تو
ترا تاییز کیدوم زدوم دموی خو
بلی چیمیم اوزو اوزو موشی تو.
محرومیت که درطول تاریخ بر زن افغانستان وارد آمده است ، زنان درکشورما ازمحروم ترین و مظلوم ترین اقشار جامعه است ، بی مهری های مضاعف صورت می گیرد واین بخش ازجامعه همواره درمعرض تهدیدهای گوناگون قراردارد. زنان در جامعه به شدت سنتی ماهمواره یکی ازآسیب پذیرترین اقشارجامعه بوده وهستند، میزان خشونت علیه زنان نسبت به سایر جوامع دربالا ترین سطح خود قرار دارد.
امروز نتایج اسف بارآن خود نمایی می‌کند. زن افغانستان امروزکم‌ترجرئت می‌کند دربرنامه هاي زنده موسيقي وکارهاي اجتماعي دوشادوش مردان شرکت کند،‌ وبرابربا مردان هم نوعش قدم به جاده‌های موفقیت بگذارند.
زنان مانند گذشته، غايب بزرگ زندگى اجتماعى وسياسى ‌جامعه هستند وهم اكنون تعداد كمى ازآنان دراداره‌هاى دولتى ، نهادهاى غيردولتى وسايرساختاراجتماعى حضور دارند. زنان درنهادهايى مانند اردو ملى و پوليس ملى به علت جامعه سنتى به چشم نميخورد وعلاوه برآن خشونت‌هاى خانوادگى نيزبيداد مي‌كند. تنبيه بدني، راندن ازمنزل، توهين و تحقير، طلاق وگرفتن فرزندان ازجمله ظلم وستم برزنان کشوراست.
اما اناهیتا به مثابه بانوي باشهامت ،خارج ازهمه قيدوبندهاي سنتي جامعه وخانوادگي وارد عرصه ورزشي وهنرموسيقي گرديد وبا جرئت وارد میدان رقابت گرديد.
شرکت دربرنامه ستاره افغان برای اناهیتا شروع کاربود،‌ اواين برنامه را به حیث یک خيزش به سوی موفقیت‌های بعدی انتخاب کرد ، آناهيتا الفت ميگويد- من به مردم خود قول می‌دهم که نه تنها درکشوربلکه درهمه جهان نام اناهیتا را می‌شنوید. صدای اناهیتا الفت صدای محرومیت زنانی است که سالها به دلایل متنوع ومتفاوت نتوانسته خود را تبارزدهند. اناهیتا یک فرد نیست، او صدای همه زنان هنرمند است که بنیاد‌گرای وبسته بودن جامعه نگذاشته است که بصورت منظم دوشادوش مردان درفعاليتهاي اجتماعي ، سياسي ، هنري ، فرهنگي  واقتصادي سهيم گردند. اوصدای کسانی است که تیغ تفنگداران جنگ سالارهرروز به بهانه‌های متفاوت آنان را قربانی مي کند.
بايورش قوتهاي غربي بنیادگرا یان نه تنها ازتیررس حساب ومحاسبه به دورماندند وبلکه دوباره به آنان ميدان داده شد تابرسرنوشت کشورومردم کشورحاکم باشند وبرزنان ستم روادارند. نهادهاي حقوقي ومدافع حقوق زنان درغرب نيزتوجه چندانی به خشکاندن ریشه های فکري بنیادگرایی نشان ندادند وبرای توسعه فکری وفرهنگی جامعه وتزریق مفاهیم مدرن به بدنه فرهنگی کشورتلاشی صورت نگرفت، وبلکه به اشکال مختلف به عناصروگروه های بنیادگراقدرت وپول داده شد تا گلوي مردم رابيشترازگذشته فشاربدهند. جنگ سالاران با خونین نمودن تضاد های ملیتی، مذهبی، سمتی، لسانی و تخم نفاق کاشتن بین ملیت های باهم برادرکشور، مهاجرت بیش ازیک میلیون نفروبیجا کردن ده ها هزارفامیل درداخل کشور،غصب زمین، املاک و دارایی های اقلیت هایی که درساحه نفوذ بنيادگرايان حاکم قراردارندوچپاول دارایی های شخصي ودولتي ودستبردبه ناموس مردم، پاتک اندازی درجاده های عمومی واخذ جریمه، زور پولی، عشرذکات ، زرع وقاچاق مواد مخدر، ازدواجهاي اجباري ومانع شدن زنان ازادارات فرهنگي ونهادهاي هنري درموجوديت قواي پنجاه کشورغربي شهکارتفنگداران جنگ سالاراست.
درکشورتفنگ وزورودالرمسلط است ومافياي هيروئين وبنيادگرايي دست بازدارد، صحبت ازوجود آزادي ودموکرا سي وحقوق زنان واطفال فريب بزرگ ، دروغ شاخدار، خاک به چشم ملت زدن ، رسوايي بي پايان ومسخره گي بيش نيست.
عبدرب رسول سياف ، برادران مسعود، يونس قانوني ، صلاح الدين رباني ،امرالله صالح ،دبل عبدالله،سيد حسين انوري، گل آقاي شيرزي،مسلم يار، ملا بصيرمعنوي ، ملا وکيل احمد متوکل ، حضرت صبغت الله مجددي ،پيرسيداحمد گيلاني ، شيخ آصف محسني ، ملا بسم الله محمدي ، ملا عبدالسلام ضعيف ،مولوي وکيل احمد متوکل،  خليفه عطا محمد نور، مولوي دين محمد ، مولوي شينواري ، مولوي تره خيل ، حاجي سليمان ياري،اميرمحمد اسماعيل ،ارسلا رحماني ، مولوي پيرمحمد روحاني ، حاجي محمد نعيم کوچى ، ملا تاج محمد مجاهد ، مولوي محمدشاه عادل ، مولوي قيام الدين کشاف ، مولوي شفيع الله ، څارنوال محمود دقيق ،مولوي عبدالحکيم مجاهد، قاضي محمد امين وقاد، حجت السلام والمسلمين محمد اکبري، سيد منصورنادري، مولوي قلم الدين، مولوي سالک زاده ... ازقدرت وصلاحيت بي پاياني برخوردارند، ايا امکان دارد که با اين چهره ها بتوان ،افغانستان رابطرف دموکراسي وزنان رابسوي تامين حقوق معنوي شان هدايت نمود؟؟؟.
بلي، جنگ سالاران هنوزجزوقدرتمندترین نیروهای كشوربه شمار می‌روند. آنها درشهروشهرك‌های کشورسنگر گرفته اند، مهمات جمع آوری می‌كنند، به قاچاق تریاك می‌پردازند وبه نیروهای پولیس ضربه می‌زنند، زنان ودختران رااذيت ميکنند.  درچنين يک وضعيت بانوالفت براي زنان افغان دلاورانه وبي باکانه سرود:
آینه قد نمای خورشید منم
گهواره مخمل امید منم
گیسوهای من ازپرچم آزادی
درکوچه شب صدای ناهید منم
بازکن در که منم هم نفسم هم وطنم،
من زنم مشت به دیوار سیاهی میزنم
روح پرواز منم، آیت آغاز منم
موج احساس منم ،جزیره راز منم
تا خاموشی شکند، زمزمه و راز منم
باز کن درکه منم هم نفسم، هم وطنم،
من زنم،مشت به دیوار سیاهی میزنم.
آناهیتا الفت دخترجوان ازطریق برنامه رقابتی تلویزیون طلوع ( درطلوع به هيچ صورت استعداد مطرح نيست وزدوبندها وروابط ها، بزنس وهدايت تحميل کننده هاي بيروني  ... درنظرگرفته ميشود) درعرصه‏ هنرآوازخوانی شهرت یافته است. اوسال‏های اول عمرش را درعالم مهاجرت سپری کرده و بابرگشت به وطن به تعلیم وتحصیل درکشور خود پرداخته است.
این هنرمند جوان وتازه‏کارمی‏گوید- آوازخوان شدن عشق من است. دوست دارم درآینده یک آوازخوان وهنرمند محبوبی در کشورم باشم. موسیقی چیزی است که برایم آرامش می‌دهد، برایم راحتی می‌آورد. احساس می‌کنم این رشته‌ هنری می‌تواند مرا به هدفی که آروزیش را دارم، برساند.
موسیقی می‌تواند ابرازی برای بیان دردها، آرزوها و احساسات مردمم باشد. من می‌خواهم با تلاش و تحصیل در رشته‌ موسیقی، نماینده‌ مردم خودم و به خصوص زنان دردمند کشورم باشم. این دوشیزه‏ جوان معتقد است که هنر موسیقی را نباید به تمسخر گرفت و بدون آموزش و تمرین دست به فعالیت‏های هنری زد.
تکیه کیدوم گوشِه قَلایِ دیده
گردونِ کیلُ وچیم دَ رایِ دیده
موره مِیه یکریز،ازپیشِ چیم مه
خندایِ ناب، گلِ سیمایِ دیده.
اوآهنگ‏های محلی هزار‏گی را بیشتر می‏خواند،چون خودش به این لهجه صحبت می‏کند وخود را در این سبک راحت‏تر احساس می‏کند .  برنامه ستاره افغان در تلویزیون‏ خصوصی طلوع اجرا می‏شود که سالانه ازمیان جوانان علاقمند به گونه‏ آماتوردرهنرموسیقی اشخاصی را گزینش کرده ومیان آن‏ها رقابت ایجاد می‏کند. دراین برنامه نقش اساسی را رأی مردم ازطریق موبایل ایفا می‏کند. اناهیتا الفت که دررقابت سال نودودوخورشيدي دراین برنامه اشتراک کرده بود، خودش می‏گوید- این برنامه می‌تواند برای رسیدن به خواسته‌هایم مؤثرباشد ومن هم برای این که زودتر به هدفم برسم، در این رقابت اشتراک کردم. اناهیتا الفت آرزو دارد روزی داوود سرخوش را از نزدیک ملاقات کند ودوست دارد با داوود سرخوش به‌گونه‌ مشترک آواز بخواند.
اناهیتا الفت ازمشکلاتی که درمقابل زنان وجود دارد هیچ باکی ندارد. اومی‏گوید که فرهنگ و سنت‏هایی که پسران و دختران را در جامعه ازهم جدا می‏پندارد، برایش قابل تحمل نیست ونمی‏پذیرد. استقبال مردم ازآوازخوانی این خانم باعث شده که اوتبعیض میان مرد و زن را فراموش کند. اناهیتا الفت می‏گوید که یک جوان هدفمند بوده وهمیشه با امید زندگی می‏کند. اومی‏گوید که انسان باید تلاش کند تا به هدفی که دارد برسد. به نظر او زندگی بدون هدف اصلاً معنی ندارد. او زندگی کردن دررویا و خیال را دوست ندارد.
الی دوخترکلو نخره مو کونی
دانی درگه دسمال بخیه موکونی
مرا ازدوردیده کی مایم درو
بانی ایلمگ چادرایله موکونی
درگه ماکم کدی تو مارا کشتی
که وادی خو منه شیله مو کونی
خانه اردیم الی گل روی درویه
مجالس خودسری زینه موکونی
عیدا دورا دوسه چارماه منده
دیستای خورا کلوخینه موکونی
جان خوشوشته امدی ده پیش کلکین
موی سیای خورا شانه موکونی
الی گمان ازمه قد عاشقی خو
ابرویم را ده خاک ماله موکونی.
الفت ميگويد- آوازخوان شدن عشق من است. دوست دارم درآینده یک آوازخوان شوم واین احساس را دارم که اگر تلاش کنم، می‌توانم یک آوازخوان خوب باشم. هدف من این است که درآینده آوازخوان وهنرمند محبوبی درکشورم باشم. موسیقی چیزی است که برایم آرامش می‌دهد، برایم راحتی می‌آورد، وبا شنیدن آن خود را راحت و سبک احساس می‌کنم. درضمن، احساس می‌کنم این رشته‌ی هنری می‌تواند مرا به هدفی که آروزیش را دارم، برساند.موسیقی می‌تواند ابرازی برای بیان دردها، آرزوها و احساسات مردمم باشد. من می‌خواهم با تلاش و تحصیل در رشته‌ی موسیقی، نماینده‌ی مردم خود وبه خصوص زنان دردمند کشورم باشم. زمانی که آوازخوان شدم، یک معنا برای زندگی خود پیدا می‌کنم وبرای مردم خود قول می‌دهم که آهنگ‌های مفید و پیام‌داری خواهم خواند. امید وارم درآینده با موسیقی بتوانم دردهای هموطنانم را فریاد کنم. وآهنگی را نمی‌خوانم که روی هنر را سیاه کنم.
من بیشتر آهنگ‌های هزارگی را دوست دارم و می‌خوانم و به این سبک نزدیک هستم. می‌خواهم سبک و لهجه‌ی هزارگی را بیشتر بخوانم و بیشتر روی این سبک کار کنم. با این سبک خود را راحت احساس می‌کنم. فکر می‌کنم با سبک هزارگی اُنس گرفته‌ام، برای همین است که با خواندن ترانه‌های هزارگی نوعی آرامش پیدا می‌کنم.
دیده بیه چیم مه ده رایی تو منده
ده راه بلدی قدو بالای تو منده
مه ره گفتی مییوم وخت جوانی
ده ای گوشا فقط تورایی تو منده
تو که رافتی آغیل خالی یه خالی
ای قول وده پور از یادایی تو منده
بیگا صوبا که ده آغیل میگردوم
اینجه کم کم جای پایای تو منده
خدا خودشی موفامه یار جانی 
ده ای دیل مه تنا وادایی تومنده...
ازنظرمن بانوالفت مانند ديگرزنان ودختراني که برضد افراطيون قدبرافراشته است ، يک قهرمان واقعي ويک اسطوره مقاومت وشرافت است، درکشورمامتاسفانه زنان شديدآ ازموقعيت پايين اجتماعی، اقتصادی وسياسی رنج می برند.
زنان ودختران بخاطر کارکردن با مشکلات ودرگشت وگذاربا قيودات روبرو اند، طورمثال زنان بدون يک مرد همراه و يا برقع نمی تواند مسافرت کنند. با آنکه بعد ازسقوط طالبان شماردختران شامل مکتب سريعا افزايش يافت، تنها فقط ۳۵ % دخترانی که سن وسال متناسب با مکتب دارند به آموزش مصروفند. خشونت های که متوجه مکاتب است، مدارس دخترانه را شديدآ آسيب رسانده است. آنعده زنانی که درامورات اجتماعی و سياسی فعال اند با خشونت و تهديد مواجهه اند که اکثرا اين تهديدات از طريق شبنامه ها پخش می شوند. صوفيه عمه جان، معلم برجسته، فعال حقوق زن و چندين زن خدمتگار درکندهار وباقي ولايات ديگرکشته شد.
ملالی جويا، يکی ازاعضای پارلمان از ولايت فراه، بعد ازانتقاد ازاعضای پارلمان که درنقض حقوق بشر درگذشته وامروز دست دارند، مورد حمله فيزيکی درداخل پارلمان قرارگرفت. وسرانجام کرسي اش درپارلمان بحالت تعليق درآمد ، ولي ادارات حقوقي ، قضايي ودولت خم به ابرونياورد.
خشونت عليه زنان يک پديده عام است و کمتر مجرای قانونی برای رسيدگی به آن وجود دارد. بيش از نصف دختران کمتر از۱۶ سال داشته اند که سن قانونی ازدواج بحساب می آيد.نزديک به يک دهه است‌ كه‌ امريكا و متحد ين‌ درکشور‌حضوردارند اما هنوزهيچ‌ نشاني‌ از ثبات‌ و صلح‌ وامنيت‌ دركشور سراغ‌ نداريم ، زيرا پس‌ ازسقوط‌ طالبان‌ ، بايد بدون درنگ به جمع آوري اسلحه اقدا م ميگرديد نه تنها اقدامي نشد بلکه دست‌ تفنگدارا ن ‌ درنقض‌ حقوق‌ بشر، حقوق‌ زنان‌، دامن‌ زدن‌ اختلافات‌ قومي‌ ومذهبي‌، چور و چپاول‌ با زگذاشته شد.
حال‌ نه تنها برمردم‌ ما بلكه‌ براكثرمردم‌ دنيا آشكارگشته‌ است‌ كه‌ با وصف‌ حضور نيروهاي‌ آيساف‌ وادعاهاي‌ بلند بالاي‌  كرزي‌، هنوزهم‌ افغانستان‌ به‌ عنوان‌ يكي‌ ازمراكزفجايع‌ حقوق‌ بشرباقي‌ مانده‌ است وادامه‌ خشونت‌ عليه‌ زنان‌، حوادث‌ بيشمار تجاوز، تهد يد وازدواج‌ اجباري‌ توسط‌ افراد مسلح‌ ‌، افزايش‌ بي‌سابقه‌ خود كشي‌ وخو د سوزي‌ زنان‌، تهديد فاميل‌ها تا دختران‌ خود را به‌ مكتب‌ نفرستند، سوزاند ن‌ مكاتب‌ دخترانه‌، احساس‌ ناامني‌ زنان‌ دركار بيرون‌ از خانه‌، ممنوعيت‌ ظاهر شدن‌ آوازخوانان‌ زن‌ درراديووتلويزيون‌، افزايش‌ زنان‌ و بيوه‌هايي‌ كه‌ چاره‌اي‌ جز گدايي‌ و روي‌ آوردن‌ به‌ فحشا ندارند. حتی مقابل چشم نیروهای ایالات متحده ،ناتووایساف.
تفنگداران به فاطمه چهارده ساله ومادرش ورحیمه يازده ساله ومادرکلان شصت ساله اش تجاوزکردند. این کشوری است که درآن امینه سي ساله را سنگسار کردند، نادیه انجمن به آسانی قربانی خشونت شوهرجنگ سالارش شد، زیرا شوهرش مطمئن بود که جنگ سالاران زن ستیزازاوحمایت می کنند.
دوشيزه الفت در گفت وگوي باکليد ميگويد:
آوازخوان شدن عشق من است. دوست دارم در آینده یک آوازخوان و هنرمند محبوبی در کشورم باشم. موسیقی چیزی است که برایم آرامش می‌دهد، برایم راحتی می‌آورد. احساس می‌کنم این رشته‌ هنری می‌تواند مرا به هدفی که آروزیش را دارم، برساند. موسیقی می‌تواند ابرازی برای بیان دردها، آرزوها و احساسات مردمم باشد. من می‌خواهم با تلاش و تحصیل در رشته‌ موسیقی، نماینده‌ مردم خودم و به خصوص زنان دردمند کشورم باشم. هنر موسیقی را نباید به تمسخر گرفت و بدون آموزش و تمرین دست به فعالیت‏های هنری زد (آهنگی را نمی‌خوانم که روی هنر را سیاه کنم.) با وجودی که خانم‏ها از سوی خانواده‏های خود در افغانستان اجازه آوازخوانی را کمتر به دست می‏آورند، اما این دختر جوان افغان به این مشکل مواجه نمی‏باشد.
خانم اناهیتا می‏گوید که اودرشش سالگی به ورزش روی آورده، نخست در رشته‌ جمناستیک. سپس در رشته‌ هنر رزمی «کونگ فو» روی آورده، اکنون نیزدر رشته‌ «ووشو» فعالیت دارد. آرزو دارم روزی او را از نزدیک ملاقات کنم. دوست دارم با داوود سرخوش به‌گونه‌ مشترک آواز بخوانم." فرهنگ و سنت‏هایی که پسران و دختران را در جامعه از هم جدا می‏پندارد، برایش قابل تحمل نیست و نمی‏پذیرد. استقبال مردم از آوازخوانی این خانم باعث شده که او تبعیض میان مرد و زن را فراموش کند. یک جوان هدفمند بوده و همیشه با امید زندگی می‏کند. انسان باید تلاش کند تا به هدفی که دارد برسد. به نظر او زندگی بدون هدف اصلاً معنی ندارد. اوزندگی کردن دررویا وخیال را دوست ندارد.
 
 
 
 
 
 



This email is free from viruses and malware because avast! Antivirus protection is active.

No comments: