وطنم ترا شناسم دل پر‌غمت شناسم
درعزای‌بیکسی ها،رنگ‌ماتمت شناسم
سالها شد مادرمن،وطنم که‌اشک‌ریزی
همه‌عاملان اشک ودردهردَمَت شناسم...
آنکه گفت‌برزخمایت ،زود‌مرحمی گذارد
نمکی کرد‌‌زخمهایت،دشمن تنت شناسم
بوَد‌همدم عدویت ،همه همجوار هایت
بادآتشینی اندر ،گل‌وگلشنت شناسم
نا خلف اولاد‌هایت،که‌کشند‌مادر‌خود
به‌غلامی‌حلقه‌در‌گوش،پیش دشمنت‌‌شناسم
نه‌تراست‌دولتی‌کان،بسرش‌هوای‌ملت
من‌این آتش‌فروزان، تهٔ دامنت شناسم
چون‌نشسته‌اند بقدرت،به‌مقام‌وجاه‌وعزت
به دفاع‌میش گرگان،سر‌مسندت‌شناسم
بسی‌تن برهنه گان‌وبسی پا‌برهنه گانت
با هزار بی نوایی، دور‌گلخن ات شناسم
خائنان‌و دزد نانت ،چه بعزت‌اند‌‌وعزت
صاحبان قصر هارا،عامل‌غمت شناسم
کاش آه بینویان ،شود آتشی فروزان
سوزد دستگاهِ ظلم‌و، آنکه‌دشمنت شناسم
 |
This email is free from viruses and malware because avast! Antivirus protection is active.
|
No comments:
Post a Comment