کاوون خموش
شاه امانالله در چهاردهم ژانویه ۱۹۲۹ (۲۵ جدی/دی ۱۳۰۷) پس از ده سال حکومت سرانجام با موجی از مخالفت های قبایل سنتی افغانستان روبرو شد واز روی اجبار کشور را ترک کرد وبه ایتالیا رفت.
امانالله سومین فرزند حبیبالله خان، از معدود حکمرانان افغانستان شناخته میشود که دست به اصلاحات بنیادی در لایههای اجتماعی زد و آزادی زنان را رسما اعلام کرد. ملکه ثریا همسر امانالله خان نخستین زنی بود که برای سایر زنان آن دوره الگوی آزادی شد و در بسیاری از سفرها شوهرش را تا هند،مصر،ایتالیا،فرانسه، سویس، آلمان،انگلیس، لهستان، روسیه، ترکیه وایران همراهی کرد.
در مورد زندگی اعضای خانواده شاه امانالله روایات متفاوتی وجود دارد اما شاهدخت هندیه تنها دختر امان الله شاه در افغانستان، از قصه های شیرین و تلخ زندگی خانواده یک شاه حرف میزند.
در مورد زندگی اعضای خانواده شاه امانالله روایات متفاوتی وجود دارد اما شاهدخت هندیه تنها دختر امان الله شاه در افغانستان، از قصه های شیرین و تلخ زندگی خانواده یک شاه حرف میزند.
خاطرات شیرین
شاهدخت هندیه شاید تنها عضو خانواده امان الله است که بسیار به راحتی قصههای خانوادگی و خاطرات مادر و پدر خود را بازگو میکند.
او در صحبتی با من ناگفته های زندگی خانوادگیاش را در میان گذاشت. هندیه گفت: "مادرم وقتی ۸ سال داشت در خانه امیرحبیبالله خان، پسری جوان نشسته بود و امیرصاحب از مادرم پرسید که ثریا جان! بزرگ که شدی دوست داری با پسرم عروسی کنی؟"
شاهدخت هندیه: آرزو دارم که بچه ها درسالروز هشتادوچهار سالگیام مرا برای هواخوری سواربالون کنند.
او میگوید که ملکه ثریا خیلی رُک حرف میزد و در پاسخ گفته که "این پسر خوشم نمیآید و با او عروسی نمی کنم." هندیه میگوید که نام این پسر امانالله بود و مادرم در شانزده سالگی همسری او را قبول کرد.
شاهدخت هندیه میگوید که ملکه ثریا یکی از چهار دختر "بی بی عربی" یا اسمارسمیه همسر محمود طرزی بود. خانم رسمیه پنج دختر و پنج پسر داشت و از شام(سوریه کنونی) بود.
هندیه حالا مشغول نوشتن خاطرات مادرش است. او در ماه ژوئن امسال ۸۴ ساله میشود و آرزو دارد که فرزندانش در سالروز تولدش او را برای گردش، سوار بالون کنند.
هندیه عکس هایی از پدر و مادر خود را در دیوارهای اتاق هتلی که زندگی میکند نصب کرده و با افتخار میگوید که "پدر و مادرم فکر مدرن" داشتند.
شاهدخت هندیه میگوید که از او همیشه در مورد پدر و مادرش و آزادی هایی که در افغانستان رایج کردند می پرسند. اینکه آیا شاه امان الله خان به زور چادر را از سر زن ها کنار میزد؟
شاهدخت هندیه: "هیچ وقتی پدر و مادرم این کار را نکردند و این کار هیچ وقتی نشده است اما من شخصا باور دارم که بهتر است چادری/برقع را به زور از سر زن ها بیرون کنیم تا اینکه به زور بپوشانیم."
هندیه بیاد می آورد که مادرش در موضوعات خانوادگی صلاحیت بیشتری داشته است و زنهاى خانواده آنها همه همینطور بودند. او میگوید که شاه امانالله و ملکه ثریا روی آینده فرزندان شان اختلاف نظر داشتند. پدر میخواست پسرانش علوم نظامی بخوانند و مادر به علوم طبیعی علاقه داشت. اما سرانجام هرکه راه خود را گرفت.
او در صحبتی با من ناگفته های زندگی خانوادگیاش را در میان گذاشت. هندیه گفت: "مادرم وقتی ۸ سال داشت در خانه امیرحبیبالله خان، پسری جوان نشسته بود و امیرصاحب از مادرم پرسید که ثریا جان! بزرگ که شدی دوست داری با پسرم عروسی کنی؟"
شاهدخت هندیه: آرزو دارم که بچه ها درسالروز هشتادوچهار سالگیام مرا برای هواخوری سواربالون کنند.
او میگوید که ملکه ثریا خیلی رُک حرف میزد و در پاسخ گفته که "این پسر خوشم نمیآید و با او عروسی نمی کنم." هندیه میگوید که نام این پسر امانالله بود و مادرم در شانزده سالگی همسری او را قبول کرد.
شاهدخت هندیه میگوید که ملکه ثریا یکی از چهار دختر "بی بی عربی" یا اسمارسمیه همسر محمود طرزی بود. خانم رسمیه پنج دختر و پنج پسر داشت و از شام(سوریه کنونی) بود.
هندیه حالا مشغول نوشتن خاطرات مادرش است. او در ماه ژوئن امسال ۸۴ ساله میشود و آرزو دارد که فرزندانش در سالروز تولدش او را برای گردش، سوار بالون کنند.
هندیه عکس هایی از پدر و مادر خود را در دیوارهای اتاق هتلی که زندگی میکند نصب کرده و با افتخار میگوید که "پدر و مادرم فکر مدرن" داشتند.
شاهدخت هندیه میگوید که از او همیشه در مورد پدر و مادرش و آزادی هایی که در افغانستان رایج کردند می پرسند. اینکه آیا شاه امان الله خان به زور چادر را از سر زن ها کنار میزد؟
شاهدخت هندیه: "هیچ وقتی پدر و مادرم این کار را نکردند و این کار هیچ وقتی نشده است اما من شخصا باور دارم که بهتر است چادری/برقع را به زور از سر زن ها بیرون کنیم تا اینکه به زور بپوشانیم."
هندیه بیاد می آورد که مادرش در موضوعات خانوادگی صلاحیت بیشتری داشته است و زنهاى خانواده آنها همه همینطور بودند. او میگوید که شاه امانالله و ملکه ثریا روی آینده فرزندان شان اختلاف نظر داشتند. پدر میخواست پسرانش علوم نظامی بخوانند و مادر به علوم طبیعی علاقه داشت. اما سرانجام هرکه راه خود را گرفت.
خاطرات تلخ
وقتی بانو هندیه به دنیا آمد، حکومت پدرش شاه امانالله وضعیت خوبی نداشت و به دنبال مخالفت حبیبالله کلکانی و قبایل سنتی افغانستان تمام شده بود.
شاهدخت هندیه میگوید باوجودی که دختر یک شاه بود اما روزگار سختی را پشت سر گذاشته است.
او وقتی که از کودکیاش قصه میکند گلویش را بغض میگیرد: "زیاد به یادم نمیآید اما وقتی جنگ شد وضعیت ما خیلی خراب شد، مادرم برایم میگفت که من چهل روزه بودم که به ایتالیا رسیدیم، من خیلی مُردنی بودم چون در کشتی برایم شیر خراب داده بودند، در ایتالیا دکتران گفتند که میمیرم اما حالا میبینید که نمردهام."
شاهدخت هندیه دختر ملکه ثریا از زنان شناخته شده افغانستان است، دختر کسی که برای تشویق زنان چادرش را دور انداخت.
"برای خوردن اول چیزهایی داشتیم اما آهسته آهسته کم شد چون ما ۹ نفر بودیم، مادرم هرچند ملکه هم بود اما میرفت به بازار سیاه رُم و برای ما نان آماده میکرد، ولی نانی کم و غریبانه."
هندیه در ایتالیا بزرگ شده و در آنجا درس خوانده است. او میگوید که روزهای رُم را که به یاد میآورد یاد گرسنگی ها میافتد، زمانی که ۹ نفر بودند و یک سفره خالی.
شاهدخت هندیه میگوید باوجودی که دختر یک شاه بود اما روزگار سختی را پشت سر گذاشته است.
او وقتی که از کودکیاش قصه میکند گلویش را بغض میگیرد: "زیاد به یادم نمیآید اما وقتی جنگ شد وضعیت ما خیلی خراب شد، مادرم برایم میگفت که من چهل روزه بودم که به ایتالیا رسیدیم، من خیلی مُردنی بودم چون در کشتی برایم شیر خراب داده بودند، در ایتالیا دکتران گفتند که میمیرم اما حالا میبینید که نمردهام."
شاهدخت هندیه دختر ملکه ثریا از زنان شناخته شده افغانستان است، دختر کسی که برای تشویق زنان چادرش را دور انداخت.
"برای خوردن اول چیزهایی داشتیم اما آهسته آهسته کم شد چون ما ۹ نفر بودیم، مادرم هرچند ملکه هم بود اما میرفت به بازار سیاه رُم و برای ما نان آماده میکرد، ولی نانی کم و غریبانه."
هندیه در ایتالیا بزرگ شده و در آنجا درس خوانده است. او میگوید که روزهای رُم را که به یاد میآورد یاد گرسنگی ها میافتد، زمانی که ۹ نفر بودند و یک سفره خالی.
شاهدخت هندیه دختر امانالله خان: "برای خوردن اول چیزهایی داشتیم اما آهسته آهسته کم شد چون ما ۹ نفر بودیم، مادرم هرچند ملکه هم بود اما میرفت به بازار سیاه رُم و برای ما نان آماده میکرد، ولی نانی کم و غریبانه."
پس از روزهای دشوار، هندیه میگوید که در رم مدتی آرام بودند اما مرگ پدر و مادر روزگار را برای او و پنج خواهر و سه برادرش تلخ کرد.
هندیه که ۳۹ سال تمام با مادرش بود میگوید که ملکه ثریا از وضعیت افغانستان خیلی میرنجید و همیشه افغانستان را با کشورهای اروپایی مقایسه میکرد.
او میگوید که مادرش ملکه ثریا، هشت سال پس از مرگ پدرش دنیا را ترک گفت و او این دو واقعه را هیچگاهی فراموش نمیکند.
هندیه قصه میکند که مادرش را بیماری سرطان و دوری از وطن کشت، او از شب هایی حرف میزند که تا صبح برای مادرش بیدار میمانده است و از این روزها به عنوان بهترین دوره زندگی خود تعریف میکند که توانسته به مادرش خدمتی کند.
شاهدخت هندیه در سال ۱۹۶۸ به همراه جنازه مادر خود به افغانستان آمد و ملکه ثریا را در ولایت شرقی ننگرهار به خاک سپرد.
او میگوید که: "بار اول که افغانستان آمدم در کنار جنازه مادرم در هواپیما بودم، ساعت ۴ صبح که شد خلبان گفت وارد خاک وطن شدیم، من خیلی گریه کردم، هنوز که یادم می آید گریه میکنم."
شاهدخت هندیه حالا به تنهایی در هتلی در کابل زندگی میکند و برای اسب سواری، موتور سواری و سخنرانی و گاهی فراهمآوری کمک به مردم بی بضاعت افغانستان در داخل و خارج کشور سفر میکند.
پس از روزهای دشوار، هندیه میگوید که در رم مدتی آرام بودند اما مرگ پدر و مادر روزگار را برای او و پنج خواهر و سه برادرش تلخ کرد.
هندیه که ۳۹ سال تمام با مادرش بود میگوید که ملکه ثریا از وضعیت افغانستان خیلی میرنجید و همیشه افغانستان را با کشورهای اروپایی مقایسه میکرد.
او میگوید که مادرش ملکه ثریا، هشت سال پس از مرگ پدرش دنیا را ترک گفت و او این دو واقعه را هیچگاهی فراموش نمیکند.
هندیه قصه میکند که مادرش را بیماری سرطان و دوری از وطن کشت، او از شب هایی حرف میزند که تا صبح برای مادرش بیدار میمانده است و از این روزها به عنوان بهترین دوره زندگی خود تعریف میکند که توانسته به مادرش خدمتی کند.
شاهدخت هندیه در سال ۱۹۶۸ به همراه جنازه مادر خود به افغانستان آمد و ملکه ثریا را در ولایت شرقی ننگرهار به خاک سپرد.
او میگوید که: "بار اول که افغانستان آمدم در کنار جنازه مادرم در هواپیما بودم، ساعت ۴ صبح که شد خلبان گفت وارد خاک وطن شدیم، من خیلی گریه کردم، هنوز که یادم می آید گریه میکنم."
شاهدخت هندیه حالا به تنهایی در هتلی در کابل زندگی میکند و برای اسب سواری، موتور سواری و سخنرانی و گاهی فراهمآوری کمک به مردم بی بضاعت افغانستان در داخل و خارج کشور سفر میکند.
No comments:
Post a Comment