آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, February 13, 2013

آیا او را دیده اید؟

برگرداننده: جميله پلوشه
زنـان و خـشونـت خـانـگی: تراسی چاپمن، آواز خوان شـناخـته شـده آمريکايی که ا‌ز سـال‌های هشـتاد به بعد به شـهرت ‌رسيـده، کنسـرت‌های متعـددی به نفع سـازمان عفو بين‌المللی اجراء کرده اسـت.


وی در يکی از آهنگهای های شـناخته شـده اش به نام "در عـقب ديوار" در سـال‌ ۱۹۸۸ ، چنين میخواند:
امشـب باز هم من فريادهـا را شـنيدم
داد کشـيدن‌های وحشـيانه را در عقب ديوا‌ر
باز يک شـب پر از کابوس برای من
صدا زدن بیهوده اسـت
پليس‌ها...
آنان همواره دير می‌رسـند
زمانی که آنان می‌آيند می‌گويند
چيزی از دست آنان سـاخته نيسـت
در باره مشـکل‌های خـانگی
ميان مرد و زنـش.
زمانی که آنان از آنـجا دور می‌شـوند
اشـک از چشـمان زن بيرون ميزند.
امشـب باز هم من فريادهـا را شـنيدم
زمانی که آرامش برقرار بود من خفه می‌شـدم
خيال کردم که خواب می‌بيـينم
زمانی آمبولانس را ديدم
و شـنيدم که پليس می‌گويد:
"من اينجا برای آرامش و نظم آمده ام
می توانـيد اينـجا را ترک کنيد؟
ما هم به اسـتراحت نياز داريم."
نمونه های بی‌شـماری از خشـونت خانگی  بر زنان می گذرد، به نمونه ايکه خانم لورينه به توضيح آن ميپردازد. توجه نمايد.
   خانم انگليسی بنام لورينه اظهار می‌دارد: "مـن واقـعاً نـمی‌دانـم در آن شـب بر من چه گذشـت که مرا واداشـت تا به پليس زنگ بزنم. اما چيزی را که به روشـنی تا هنوز بياد مياورم، آن خونی بود که از سر و صورتم جاری بود ومن می خواسـتم آنرا متوقف کنم". خانم لورينه قبل از آنکه به کسی در مورد خشـونـتـی که بروی تحميل می‌گرديد، سـخن گفته باشـد درطول هشـت سـال بطور پـي در پی به وسـيله همسـرش مورد ضرب و شتم قرار می‌‌گرفت. او می‌گويد: "افراد از من می‌پـرسـند برای چه من از چنگ اين مرد فرار نکردم؟ من بايد اذهان نمايم که همسـرم همه نوع تهديدهـایی را که به زبان می‌آورد، درعمل نيز پياده می‌کرد. من تا سـرحد مرگ از او می‌ترسـيدم. تو در اين چـنين فـضایی به تـدريج به اين نظر می ‌رسی که بايد بياموزی که با اين زندگی بسـازی و بعـد اين شـيوه به روش معـمول زندگی تو بدل می‌شـود. تو خود را با آن وفق ميدهی وخود را سـزاوار چنين زندگی مي‌دا‌نی و در نهايت تمام اين مسـائل را که بر تو می‌گذرد، از ديگران پنهان می‌داری."
اکثريت زنان در سـراسـر جهان در زندگی روزمره شـان بطور حتم گاهی و عده ديگر به کثرت خشـونت را به ويژه در درون چهار ديوارخـانه تجربه کرده اند. پژوهـش‌ و مطالعات قابل اعتماد که بصورت وسیع در برخی کشـورها صورت گرفته اسـت، آشـکار می‌سـازد که حدود ۱۰- ۵۰ درصد زنان به شـهادت خودشـان از جانب يکی از افراد نزديک خانواده (همسـر، پدر، برادر... و ديگران) مورد اذيت و آزار جسـمی واقع شـده‌اند. همچنين پژوهش‌های در سطح کشوری در عين حا‌ل نشـان می دهـند که بين ۱۰- ۱۲ در صد همه زنان در جريان زندگی خويش "سـعی برای تجاوز" از طرف افراد نزديک خانواده از جمله شـوهر قبلی خويش را، تجربه کرده اند.
سـازمان عفو بين‌المللی کارزار عليه اذيت و آزار جسـمی زنان در داخل خانواده را، به خصوص زمانی که حکومت‌ها در مبارزه با خشـونت خانگی ناتوانند، به پيش می‌برد. دولت‌ها وظيفه نظارت وبررسـی را به نوعی دارند که: بايستی آنها قوا‌نين ونظم مؤثر اتخاذ نمايند تا بتوانند از بروز خشونت در ميان انسـانها در زندگی خصوصی  جلوگيری کنند و موضوع جرم هم مورد قضاوت عادلانه قرار گيرد.
با تاسف آمار واقعی درباره خشـونت خانگی عليه زنان، همواره در پردهء ابهام باقی ‌مانده اسـت. خود زنان ا‌ز دادن گزارش در باره آن خـجالت می‌کشـند واز آن ترس دارنـد: زيرا در گام نخسـت با سـرزنـش، سـپس با ناباوری و در نهايت با خشـونت مجدد موا‌جه می‌گردند. به علاوه در تعريف خشـونت و شـکل‌های گوناگون آن، تفاوت‌های بزرگی در کشـورهای مختلف به ميان آمده اسـت و از جهت ديگر در بسـياری از ا‌ين کشـورها راه های عملی برای مبارزه مؤثر و کنترول کننده خشـونت، نسبت به زنان و جلوگيری ا‌ز توسـعه بعدی آن تا کنون نتوانسـته در عمل پياده شـود. به علاوه کمبود سـيسـتم تحقيقی که بتوا‌ند شـمار واقعی خشـونت خانگی را آشـکار سازد، محسوس است. مزيد بر آن اجتناب زنان از آشکار ساختن و اطلاع دهی در مورد خشونت امکان آن را برای دولت‌ها، خانواده هـا و جـوامـع، که ا‌ز مسـؤليت‌های خويش شانه خالی کنند، بوجود آورده است.
در هـلند در حدود ۲۰ در صد زنان گاهی قربانی يکی ا‌ز اشـکال خشـونت ا‌ز جانب همسـر و يا شـوهر قبلی واقع شـده اند؛ ۱۱ در صد آنان بطور حتم قربانی خشـونت سـطحی یا شـکل های شــديـد تـر آ‌ن ازنوع لگـد و ضربه زدن، بوده اند. در ايـن بین گفته میشود که اين نسبت در ميان زنان مهاجـر و از آن ميان تـرک‌ها و مـراکشی‌ها خيلی بیشتر اسـت. گفته می‌شـود که ·۵ در صد و شاید هم بيشـترزنان را در خانـه های" اسکان زنان فراری"، زنان مهاجر تشـکيل می‌دهند. ولی پژوهش اين موضوع را که زنان مهاجر نسبت بزنان "سفید پوست" بيشـتر قربانی خشونت میباشـند، تائيد نمی‌نمايد. تحـقيقی که (فن دا‌يک و ديگران در ۱۹۹۹) در باره ترک‌ها، مراکشی‌ها، سـورينامی‌ها و آنتيل‌ها انجام داده اسـت اشـکار ميسـازد که ۲۴ در صد از کسـانی که مورد سـوال قرار گرفتند، از ميان مردان وزنان، يک بار قربانی خشـونت در درون خانواده بوده اند. تحقيق کنندگان عقيده دارند که در ا‌ين زمينه احتمال پنهان کاری متصور اسـت زيرا هنوز بطوريـقـين خشـونت خانگی در ميان اين لايه‌هـای اجتماعی، بزرگـترين تابوپنداشـته می‌شـود تا در ميان هلـندی‌های "سـفيـد". ضمنا برداشت متفاوت بین این دو گروه در مورد اینکه چه چيزی نزد آنان خشـونت پـنداشـته می‌شـود و چه چيزی نه، نيز بايد در نظر گرفته شـود. اين هم ممکن اسـت پيش آمده باشـد که قربانيان خشـونت خانگی جسـارت ابراز و افشـای اين حقيقت را در برابر تحقيق کنندگان نداشـته اند و يا آنان خشـونت خانگی را آنطور که درپرسـش های تحقيق کنندگان ارائه گرديده، تجربه نکرده بودند. ولی اين امر غير قابل ترديد اسـت که خشـونت در ميان تمام لايه های اجتماعی پيش می‌آيد. به يقـين میتوان گفت که برای عده کثيری از زنان رنگين پوست، پناهندگان و مهاجران بيان حوادثی که از سر گذرانده اند، خيلی دشـوار اسـت. آنان جسـارت نمی‌کنند تا به پليس شـکايت نمايند زيرا از واکنش محيط اطراف و خودی در هر‌ا‌س اند. زيرا به او حالی می‌شـود: يا خشـونت بيشـتر را تحمل بکن ويا ترا ا‌ز ميان خود طرد میکنیم.براسـاس پژوهشی که نتیجه پنجاه تحقيق انجام شـده در سـراسـر جهان اسـت، ديده می‌شـود که از هرسـه زن در جريان زندگی خود يکی مورد ضرب وشتم قرار گرفته و به اجبار به معامله جنسی وادار گرديده و يا به شـيوه ديگری مورد آزار جسـمی واقع شده. غالباً اين ا‌ذيت و آزار جسـمی به وسـيله يکی از افراد نزديک خانواده او و يا يک فرد آشـنا صورت می‌گيرد.
شـورای اتحاديه اروپا تائيد میکند که خشـونت خانگی يکی از با اهميت‌ترين دليل مرگ وناقص شدن جسمی و فزيکی، برای زنان بين سـنين ۱۴ تا ۴۴ سـال را تشـکيل می‌دهد که بيشـتر از مرض سـرطان و حوادث ترافيکی به مرگ قربانيان خويش منتهی می‌گردد.
در ايالات متحده آمريکا، ۸۵ در صد قربانيان خشـونت خانگی را بر اسـاس آمار سـال ۱۹۹۹، زنان تشـکيل می‌دهند. (۶۷۱۰۰۰ زن و ۱۲۰۰۰۰ مرد در جريان يک ‌سـال).
حکومت روسـيه در سـال ۱۹۹۹ تخمين زد که ۱۴۰۰۰ زن در سـال  بدسـت شـوهران و يا نزديکان شـان به قتل می‌رسـند.
سـازمان بهداشت جهانی اعلام داشـت که ۷۰ در صد قربانيان را زنانی تشـکيل می‌دهند که توسـط مردان شـان به قتل رسـيده اند.
دولت کانادا تائيد نمود که زنان ۷ بار بيشـتر مورد اذيت و آزار جنسی واقع می‌شـوند تا مردان. و زنان سه بار بيشـتر آسـيب های فزيکی می‌شوند.
تحقـيق در اتريش نشـان می‌دهد که همسـر قبلی (زن قبلی) مسـؤليت يک در صد آزا‌ر جسـمی در برابر مردان و( شـوهر قبلی) مسـوليت ۳۳ در صد اذيت و آزار جسـمی در برابر زنان را به عهده دارند.
براسـاس اطلاعات داده شـده به وسـيله دفتر مرکزی آمار هلند در باره ارقام بدسـت آمده از آمار دادگاه ها در اين کشـور، در مدت زمان ۱۹۹۲- ۲۰۰۱ در مجموع ۴۷۴ واقعه "همسـرکشی" ثپت گرديده اسـت که در آن ميان ۱۰ در صد آن بوسـيله زنان انجام گرديده و ۳۰ در صد اين جنايات به وسـيله شـوهران قبلی. در آن ميان ۳ در صد آن انگيزه هم‌جنس گرايی داشـته، و در سـاير موارد رابطه عاشـقانه يا وجود یک رقیب عشقی، نقش داشـته اسـت. اگر  اعدا‌د ذکر شـده در بالا را به عبارت ديگری بيان نمايم، بايد بگويم که: در هر سـال به طور متوسـط ٥ تن مرد بدسـت خانم سـابقه اش کشـته می‌شـود در حاليکه اين رقم برای زنان ۳۰ تن را در سـال تشـکيل می‌دهد.
در اين ميان باید توضیح داد که چرا در مسئله خشـونت خانگی باید توجه بيشـتری به زنان معطوف شـود؟ مردان بطور حتم کمتر قربانی تمام اشـکال خشـونت (ا‌زجمله لگد زدن، سـيلی و یا مشـت کوبيدن) به وسـيله همسـر (زن) خويش واقع می‌شـوند. خانم انا ماری بوروخ هوس وکيل مدافع از شـهر دِن‌بوش (هلند)، به اين عقيده ‌اسـت که اگر تنها با زبان ارقام حرف زده شـود شـيما و نمونه کامل ارائه نگرديده اسـت. وی چنين اسـتدلال می‌نماييد:
"پژوهش‌های علمی اين امر را آشـکار نموده که خشـونت مرد در برابرخانمش از لحاظ ماهيت و يا طبعيت آن به مراتب شـديد تر وسـاختاری اسـت تا خشـونت خانم در برابر شـوهر. مرد آن زمانی به قتل زنش مبادرت می‌نمايد که زن تصميم می‌گيرد که اين مرد را که از سـاليان متمادی از جانب وی متحمل خشـونت، اذيت وتحقير بوده اسـت، رها نمايد. ولی زن به‌خصوص زمانی به قتل شـوهرش مبادرت می‌نمايد که کودکان و يا خودش به‌ طور جدی باخطر مواجه باشـند. از نتايج همه پژوهش‌ها آشـکار می گردد که تفاوت زیادی بین آمار زنان و مردان وجود دارند. ولی تذکر ا‌ين امر ابداً به اين مفهوم نيسـت که به مردان قربانی در اين ميان توجه مبذول نگردد و عدا‌لت در مورد آنان بطور کامل اجرا نشـود."
يک تحقيق در هلند (فن دايک و ديگران، ۱۹۹۷) ثابت می‌سـازد، زنانی که بيشـتر مورد خشـونت جسـمی و جنسـی قرار گرفته باشـند،‌ بیشتر ناراحتی های جسـمی دارند تا زنانی که دچارآن نبوده اند. زنان شـکنجه ‌شـده بيشـترمتحمل صدمات جسـمی از زمره زايمان‌های ناموفق، شـکسـته‌گی اسـتخوان‌ها و يا جراحات ديگر می‌گردند.
خشـونت در واقع پی‌آمدهای غير مسـتقيم جسـمی زیادی دارد: از جمله بی‌خوابی، وزن نا متناسـب، سـر درد و هيجانات. علاوه بر این، زنان به نسـبت زخم‌ها و نشـانه‌های خشـونت بر چهره و يا جسـمشـان خجا‌لت میکشند و خودرا از ديد ديگرا‌ن و زندگی اجتماعی کنار کشـيده و به انزوا پناه می‌برند. چنين زنانی امکانات موجود در محيط نزديک به خودشـان را بدين وسـيله ا‌ز دسـت میدهند. معمولا ديده شـده که احسـاس خشـم در نزد اين زنان زمانی بروز می‌کند که از نزد مردی که باعث اذيت و آزار او شده اند، دور شـوند. دليل چنين واکنشی شـايد اين باشـد که زنان بنا به وضع ناگوار و ترس، اولا امکان و سـپس توانايی اين را نداشـته اند که احسـاسـات خود را سـريعاً در همان زمان و بلافاصله بيان نمايند. بايسـتی از شـوهر و يا احيانا مردان ديگر فاصله می‌گرفتند تا جسـارت ابراز خشـم و نفرت خويش را پيدا نمايند. زنان شـکنجه شـده سـعی دارند تا تمام شـيوه های ممکن را به کار ببرند تا اثرات بازدارنده عکس العمل در برابر خشـونت را از سـر دور نمايند. بسـيار ديده شـده اسـت که آ‌نان در گام نخسـت در جريان حوادث، گناه را به گردن گرفته و به ملامت کردن خويش می‌پردازند و در نتيجه انواع تصورات، آنان به تدريج شـکنجه را برای خودشـان قابل تحمل می‌گردانند. عموماً آنان سـعی می‌نمايند خشـونت را کوچک جلوه دهند. مثلا زير لب زمزمه کردن اين جمله‌ها که "چيزی با اهميتی نبود"، "چيزی که ا‌ز هم نپاشـيده و نريخته"، این در ميان زنان خيلی معمول ا‌سـت. به اين شـيوه وضع برای قربانی قابل تحمل می‌گردد. پناه بردن به اعتياد (اضافه خوری،استعمال دارو، سـيگار و قهوه) بسـيار پيش می‌آيد. مانند زمان بیماری، ناله و شـکوه کردن نيز از راه‌های اساسی ابراز واقعيت خشـونت اسـت. از این طریق مشکل نه به شـيوه سـريع و روشـن بلکه به شـيوه "مصؤن" يا پوشـيده تر بيان می‌شـود.
در سـيسـتم حقوقی کشـور هلند وسـايل کافی برای دنبال کردن متهم، تعقيب و سـپردن وی به قانون وجود دارد. در اين کشـور خشـونت نسبت به زنان (از جمله تجاوز، شـکنجه، زدن وکشــتن) جرم به حسـاب می‌آيد. جامعه حقوقی جهانی از دولت‌ها تقاضا ‌دارد که سـياسـت شـان در جهتی بايد سـير نمايد تا از خشـونت در برابر زنان بتوان جلو‌گيری نمود. و بعلاوه در مورد تعقيب و سـپس مورد مؤاخذه قرار دادن مرتکبين اين جرایم، پيش‌بينی لازم شـده باشـد. خيلی مهم و به مورد خواهد بود اگر دراين سـياسـت ها به اعاده حقوق و حيثيت قربانيان توجه گردد.
در هلند پايان دا‌دن به خشـونت در برابر زنان، دقيقاً يک خواسـت سـياسی اسـت. در سـال ۲۰۰۰ براسـاس پیشنهاد وزارت کار و امور اجتماعی پژوهشی زير عنوان" جلو گيری و مبارزه با خشـونت در برابر زنان "انتشـار يافت. اين پژوهش سـياسـت دولت هلند را در پانزده سـال اخير در رابطه با وظايفی که از منشـورهای سـازمان ملل در باره زنان، سـر چشـمه گرفته، مورد بررسی و تحقيق قرار داده اسـت. از نتيجه گيری های با اهميت آن در را‌بطه با برنامه حکومت هلند در مورد خشـونت خانگی اين بود که اين تحقیق، خشـونت خانگی را در اجزای کوچکتر مورد مطالعه و بحث قرار می‌دهد و نتیجه میگیرد که خشـونت در مناسـبات کاملا فردی به خصوص خشـونت در مناسـبات قبلی (باشوهرقبلی) در مقایسه با خشـونت در ملاء عام توجه کمتری را به خود معطوف داشـته است. سـپس در طرح برنامه اقدامات " جلو گيری و مبارزه با خشـونت در برابر زنان " برای سـال‌های ۲۰۰۰- ۲۰۰۲، حکومت هلند اعلام نمود که خشـونت خانگی يک معضل اجتماعی اسـت. با اين ترتيب با انجام وظايف در اين عرصه کارهای با اهميتی به عهده دولت هلند خواهد بود.



No comments: