آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, February 20, 2013

در شناختی بنيادينه های ستم بر زنان

سليمان راوش
و چنان ابن سينای بلخی فرياد زدند که :
با اين دو سه نا د ان که چـنان می دانـنـد ـــ از جـهـل که د ا نـای جهـا ن آنـنـد
خر باش که اين جماعت از فـرط خری ــــ هرکو نه خر است، کافرش می خوانند
 

برگرفته شده از کتاب سیطرّ 1400 سالۀ اعراب بر افغانستان     
 اما برای يک محقق در سوره  نورغير قابل قبول قسمتی از آيه 33 است که بهيچوجه نمی تواند انسان عاقل جرأت نمايد بيانديشد که چنين حرفی شامل يک دين باشد . آيه چنين است : « . . .  ولا تکرهوا فيتکم علی البغا ان اردن تحصنالبغوا عرض الحيوة الدنيا و من يکرههن فان الله من بعد اکرههن غفور  رحيم » ترجمه اين آيه در قرآن که بهاء الدين خرمشاهی ترجمه نموده چنين است :{ و کنيزان تان را اگر عزم پاک دامنی دارند ،به فحشا وادار مکنيد  که بهره دنيوی بدست آوريد ؛ و هر کس ايشان را اجبار کند ، بداند که خداوند با توجه به اکراهشان ، آمرزگار ومهر بان است. }و در قرآن که ابوالقاسم پاينده مترجم تاريخ طبری  با مقدمه ی بلند آنرا ترجمه نموده با اندکی تفاوت چنين است : { کنيزان تان را به طلب مال دنيا بزنا کاری وادار مکنيد  و چون وادار شدند خدا [ نسبت بايشان ] آمرزگار و رحيم است }» 36
داکتر رضا آيرملو استاد  دانشگاه کوتنبرگ  در رابط به اين آيت می نويسد :« زنان برده { کنيزان } عمومأ به عنوان ابزار کار جنسی شناخته می شوند . صاحبان زنان برده می توانند و حق دارند که زنان برده را به اندازه مردان برده مورد بهره کشی قرار بدهند : بخرند ، بفروشند ، اجاره دهند ، بکسی ببخشند ، يا آزاد سازند  و از حق ولايت انان بهرمند شوند . اضافه بر آن ، صاحبان برده حق دارند از جنسيت زنان برده نيز هرگونه که خواستند بهره ببرند ، يا حتی بهره مندی جنسی آنان را به ديگران ببخشند . آنان حق دارند که هروقت خواستند با زنان بره رابطه ی جنسی بر قرار کنند و همخوابگی داشته با شند . در اين صورت ، نه مراسمی لازم است  ، نه جلب موافقتی  و نه حتی پرسشی . البته در قرآن مجبور کردن آن بخش از زنان برده که عزم پاکدامنی دارند به فحشا و خود فروشی ممنوع شده است :
 . . . و کنيزانتان را ، اگر عزم پاکدامنی دارند ، به فحشا وادار نکنيد که بهره ی دنيوی بدست آوريد ، و هرکس ايشان را { برای اين کار } اجبار کند ، بداند که خداوند با توجه به اکراه شان ، آمرزگار مهربان است . » 37
  نزد يک محقق روشن است که در طول چند دهه جهاد درافغانستان  گروه مجاهدين هزارها تن از دختران و زنان را در پاکستان به عرب ها و پاکستانی  و ديگر دلالان زن  دلالی نموده بفروش رسانده اند ، و تا به امروز  دختران را می ربايند و بفروش می رسانند . چنانچه که رسانه از برخی اين زن ربايی ها خبر داده اند .چيزيکه مسلم است اينست که اين کاررا در ايران افغانستان و پاکستان و يا مثلأ اندونيزا و ديگر کشور های اسلامی ، کافران انجام نمی دهند ، دختران که در دوران جهاد به عربها و پاکستانی ها فروخته می شد از سوی کافران فروخته نمی شد . ازسوی  کسانی می شد که مدعی  تامين اسلام و مسلمانی در افغانستان بودند ،و آنها اين امر را مطابق آيه 33 سوره نور گناه هم نمی شمردند . زيرا از روال اين آيه بر می آيد که دلالی زنان گناه کبيره نيست و هيچ جزا ولعنتی هم در پی ندارد و مانند ديگر موارد نه از آتش جهنم و نه از آب جوش خبری است ، بلکه در اين کار گفته شده {نکنيد} ، و اگر کسی به جبر بالای انها اين کاررا می قبولاند ،الله در مورد{ آنها } آمرزگار و رحيم است . سوال اينست که چه گناه آنها کرده اند که الله  گناه انها را بيامرزد؟ گناه بزرگی از لحاظ دين انجام دادند و آن (اکراه) است . اکراه در لغت به معنی است که کسی  خلاف ميل او به کاری مجبور شود و او انکار کند. بدين لحاظ اگر زنان خلاف ميل و امر ارباب خويش سر پيچی کنند ،با توجه به اکراه شان  الله امرزگار است ، و شايد ببخشد . چنان که می گويد : {هر کسی ايشان را اجبار کند بداند که الله با توجه به اکراه شان رحيم است }فاعل از سوال و جواب  الله فارغ است، مفعول است که با وجود انجام  مجبرانه ء فعل باليش  طرف آمرزش الله قرار می گیرد . و از طرف ديگر زن  در اسلام چنانکه قبلأ بسيار نمونه آورده شد برده است ، به ويژه کنيز حق انکار از امر ارباب  را ندارد . سراسر تاريخ اسلام پر است از ظلم بر زنان که چگونه کنيز گرفته می شدند . بهر حال بحث کنيز گيری در اسلام و ستم بر آنها بحث ديگری است . اما حرف اينست که در هر حال زن در اديان سامی در اثر تحقيق که محقق به عمل می آورد فاقد همه ارزش های انسانی است . اگر جا جای هم از زن به نيکويی ياد شده { آلولويی} پيش نيست .
در اينجا مسلۀ که مطرح می شود انيست که زنان خود از بنياد های ستم بر خويش آگاهی ندارند .و اگر برای شان گفته شود، نیز چنان  از عقوبت های که برای شان در عدم فرمانبرداری ذکرشده  بیم می کنند که هرگز حاضر به شنيدن آن نمی شوند . زيرا ترساندن يا { بيم رسانی} سنگ پايه اسلام را تشکيل داده و  ميدهد. در زمينه ترساندن زنان ، شجاع الدين شفا مطلبی دارد بدين شرح : « ترساندن ( ضيعفه)  از عواقب اخروی عدم اطاعت هميشه از مؤثر ترين ابزار مکتب آخوند بوده ، و در اين زمينه آنقدر احاديث موثق است که مجموع آنها به تنهايی از چندين  برابر گنجايش کتاب حاضر [ کتاب توضيح المسايل شامل 960 صفحه] تجاوز می کند . به عنوان نمونه ، فقط از آنها يکی را برايتان نقل می کنيم که امتياز خاص آن ، روايت حديث توسط آية الله فقيد ، دستغيب شيرازی ، شهيد محراب ، از بزرگترين شخصيتهای جمهوری اسلامی . { روایت است از امير المومنين  عليه السلام که فرمود : يک روز من و فاطمه زهرا  ( عليها السلام) وارد شديم بر حبيب خدا  محمد ( ص ) و رسول الله را گريان ديديم  ، فاطمه زهرا ( ع ) از پدرش علت گريه را سوال کرد . حضرت فرمود متأثر شدم  آنچه را که در ليلة المعراج از عذاب زن ها نشانم دادند . حضرت زهرا (ع) به پدر عرض کرد مگر راجع به عذاب زن ها چه ديدی ؟
 خلاصه روايت شريفه آنکه حضرت فرمود : ديدم زنی را که به مويش آويزانش کرده اند در حاليکه مغزش می جوشد و ديدم زنی را که به زبانش آويزان شده و در حلقـش حميم جهنم می ريزند . و ديدم زنی را که دست و پايش را بسته و مار ها بدان می پيچند . و ديدم زنی را که سرش خنزير ( خوک ) و بدنش شکل الاغ است . حضرت زهرا  منقلب شد و عرض کرد مگر چه کار کرده اند که چنين می شوند؟  حضرت فرمود : اما آن زنی که به مويش آويزان کرده اند و مغزش می جوشد زنی است که مويش را نامحرم ببيند . { توضيح آيت الله دست غيب : جای که حرام است پيدا بودن موی زن ، پس وای اگر برجستگی های محرک شهوت را نپوشاند } و فرمود : اما آن زنی را که به زبانش آويزان کرده بودند و در گلوی او از حميم جهنم می ريختند ، زنی است که به شوهرش جسارت کند و بی ادبی کند { تذکر آيت الله دستغيب : پس شما متوجه باشيد هر کدام دختر داريد سفارش کنيد زبانش را نگهدارد ، و الا اگر کلمه ء درشتی بگويد اينست عقوبتش } و فرمود : اما آنکه به پستانش آويزان کرده بودند زنی است که بدون علت شوهرش را از همبستری خود مانع شود و بهانه بياورد . و فرمود : اما آن زنی به پا هايش آويزان شده بود ، زنی است که بدون اجازه  شوهرش از خانه بيرون رود .
ونيز حضرت رسول اکرم ( ص ) فرمودند : زنی را ديدم که گوشت های بدنش را با مقراض می چکيدند و مجبورش می کردند که بخورد . و اين زنی است که برای بيرون رفتن از خانه آرايش کند { تذکر آيت الله دستغيب : بی حيايی بی شرم ! معلوم نيست کجا خواهد برود . لباسی را که برای شوهرش بايد ببوشد ، زينتی را که برای شوهرش بايد بنمايد برای مردم می کند. غيرت کجا رفته است ؟ حيثيت چه شده  ؟ مثلی اينکه رکی بوده خشک شده است ! } و نيز آن حضرت ( ص ) فرمود : زنی را ديدم که سر تا پايش شکل سگ بود و آتش از مقـعدش داخل و از حلقش خارج می شد . اين زن آوازه خوان است . { کتاب معراج ، فصل اول } .
 تصور می کنيد اين طرز فکر در بارۀ « مقام والای زن » منحصر به دوره های گذشته  مکتب ريا بوده است ؟ خير !  در يک مکتب اصيل ، ممکن است فروع تغيیر کند ، و لی اصول تغیير نمی کند . استدلال های فلسفی و الهی بزرگان مکتب نيز ، چون غالبأ از « الهامات غيبی) مايه می گيرد ، امروز همان قدر محکم و ايراد ناپذير است که در گذشته بوده است . و نمونه های از اين استدلال  ها در همين عصر « مقام والای زن » در همين جمهوری روحانيت مبارز ، نقل از طرف بزرگان همين روحانيت چنين ا ست . . .  * » 38
و با چنين تهديد ها و تخويف ها است که زن  نمی تواند جرأت نمايد که از آزادی و حقوق خويش حرفی به ميان بياورد و امروز هم اگر عده از زنان که جرأت می کنند و آزادی از اسارت مرد را طلب می نمايند در تأکيد به اصول اسلام می خواهند چيزيکه بهيچوجه مبين ازادی شان از اسارت نيست  بدست آورند. در حقيقت زنان درس خوانده و آشنای نسبی به مدنيت امروزی وقتی حقوق خويش را با حفظ معتقدات مذهبی مطرح می نمايند در حقيقت در پی آزاديهای بنيادی خويش نيستند بلکه درپی حداقل { رهايی} خويش اند ، زيرا رهايی چيزی و آزادی چيزی ديگری است  راهايی قسمتی از آزادی است نه کل آزادی . مثلأ برای زن اجازه داده می شود که از خانه بيرون رود . در حقيقت امر رهايیش بخشيده شده است و او در اثر مجادله های بسيار  امر رهايی از زندانی بودن در خانه را بدست آورده است و اجازه يافته که ميتواند بدون محرم شرعی از خانه برآيد، آيا او با اين اجازت يافتن  آزادی خويش را بدست اورده است ؟. مثلأ: بسيار ساده آيا او ميتواند آنگونه که ميخواهد لباس ببوشد و برآيد و يا  روايات اسلامی را در پوشيدن لباس بايد مدنظر داشته باشد؟. اگر گفته می شود که چون در يک جامعه اسلامی زندگی می کند ، بايد مراعات نمايد ، پس آزاد نيست ، تنها رهايی حاصل يافته است . دراين مورد مثال های فراوان وجود دارد ، که اينجا از ساده ترين آن ياد شد. همين  نکته است  که زن را به خود اساراتی می کشاند ، زيرا او در طی هزار و چند سال  قبول نموده است که مرد به اوحاکم است و زن بايد فرمانبردار مرد باشد.  ، اين امر اکنون ايمان اورا تشکيل می دهد. و از طرف ديگر سيل از احکام تخويفی و تهديدی که در قرآن که او آن را قبول نموده است که از آسمان آمده است و خروار ها حديث و جوال جوال روايات امامان  و فقها و منافقين ، آنهم در طی هزار و چند صد سال باعث شده است که تن بر خواری و ذلت بدهد . مهمتر از آن که در طی پس از استيلا اسلام به زن ديگر مجال آن داده نشد که به خود بيانديشد جز اينکه دست بين و دست نگر مرد باشد . و مرد هم انقدر بر سرش کوفت که ديگر به آن عادت نموده است و آنرا داروی رفتن به بهشت در آخرت می داند .
  اينجاست که يک محقق به پاسخ خيلی ها بغرنج در برابر پرسش چه بايد کرد؟ مواجه می شود.
   زيرا بنياد هايی اسارت و ستم بر زن ، باور و عقيده ء زن را تشکيل می دهد و زن به آيه آيه آن ايمان دارد .
در جامعه ایکه 95 %  آن را بطور کل بيسواد تشکيل می دهد ، و زن که نصف از نفوس اين جامعه است بر علاوۀ بيسوادی عام جامعه ، اين جنس  از قرنها به اين طرف در چهار ديواری خانه و تفکرات ظالمانۀ باور حاکم بر جامعه زندانی بوده است و از هرگونه تماس و مباشرت های اجتماعی دور نگهداشته شده است ، چگونه باید نخست در امر رهايی و بعد آزادی او اقدام به عمل آيد؟ .
 از اين آيا ها و چگونه ها بسيار موجود است که يکی پشت ديگر صف می بندد . اما يک نکته برای حل اين مصائب الويت پيدا می نمايد ، و آن اينکه در پی تغیير تفکر جامعه از باور به خرافات بر آمد . و هر چه که زن و يا مرد را در بند و زنجير و معاد انديشی نگهداشته و نگهميدار آزاد نمود . و مقولات  ستمگرانه را افشا و از هاله  تقدس کاذب بيرون کشيد   و سعی نکرد که بخاطر حفظ موقف در چراگاه مصلحت انديشی چريد و دم را غنيمت شمرد. و از باز گويی حقيقت انکار نمود ، قول معروف است که « اگر کسی حقيقتی را نداند نادان است ؛ اما اگر کسی بداند و دانايی خود را انکار کند  جنايتکار است ».
 بهر حال انچه که بنياد ستم بر زنان شمرده می شود در جوامع مانند افغانستان اسلامی ، باور های دينی است و ربطی به مسايل اقتصادی و سياسی ندارد ،  مسا يل سياسی و اقتصادی در يک جامعه شامل عام می شود و تفريق جنسيتی را شامل نمی شود، در تمام برنامه مای سياسی و اقتصادی در تمام جهان زن و مرد نفع و ضرر مشترک دارند ، جز در ممالک اسلامی که تابع قوانين اسلام اند و تفريق بين زن و مرد در دين اسلام موجود است .    ، و قتی در يک جامعه قانون دين و شريعت حاکم باشد هرگز نمی شود که از تساوی حقوق زن و مرد حرفی به ميان آورد . به همين خاطر است که مذهبيون سعی می دارند جامعه را با وجود فشار های لازم با نام اسلامی نگهدارند . مثلی که در افغانستان  همين حالا دو قانون برقرار است . يکی قانون قرآن است که  محاکم قضايی از آن پيرويی می کند و دوم قوانين به اصطلاح مدنی  انهم با محتوای اسلامی . مطابق قانون قرانی مرد بر زن حاکم است ،حق طلاق دارد ، حق زدن و کشتن و سنگسار دارد و بسیار حق های ديگر که بخشی از ان گفته شد . مثلأ همين چندی پيش  شما تصویر ار شلاق زدن یک زن را در سوات از سوی پیروان سنت غرای محمدی دیدید و از سنگشار کردن و سر بریدن زن به وسیلۀ مرد ها هر روز اطلاع می یابد . کی می تواند بر ضد اين سنگسار اقامه ی دعوا کند ، اگر کند ، بر ضد اسلام عمل نموده و ملحد است. و يا کی می تواند بگويد که ميانه زن و مرد بايد برابر باشد ، اگر بگويد پس کفر گفته است  و بسیار چيز های ديگر .
 بنا بر این در برابر يک محقق يک مشکل ديگر نيز قد بر می افرازد ، و آن اينکه که افشای ناروايی ها در متون دينی به سبب باور های مردم قهر ها و غضب های کوزه يی را بر می انگيزد ، البته اين قهر های کوزه يی از سوی رهبران آگاه دين نيست حرف آنها روشن است و در دفاع ازهر آنچه در متون دينی می باشد  شمشير هم می کشند . پس محرقه در کجاست ؟ محرقه در وجود کسانی است که هم به نعل ميزنند و هم به ميخ . نه حاضرند که بدی دين را قبول نمايند نه حاضر اند که تبطبيق احکام  دين را بالای خود و بالای ديگران بپذيرند به نسبت ظالمانه بودنش . اينان آنچه را که از دين ميدانند بنا برمصلحت های ذهنی خويش انکار می کنند بی خبر از آن که با اين کار گناه عظيم را مرتکب می شوند .
قول معروف است که می گويد:« اگر کسی حقيقتی را نداند نادان است ؛ اما اگر کسی بداند و دانايی خود را انکار کند جنايتکار است .»  و گاهی هم  بخاطر از دست ندان بهشت احتمالی اسلام که در آن  حور های باکره ، روی تخت های رديف شده در کنار جویهای عسل و شير  و بره های بريان  انتظار شان را می کشد دايهء مهربان تر از مادر شده هر کسی که زبان در مورد دين بشوراند ، می فرمايند اين بهتان است بر دين  .
 پس بازهم چه بايد کرد؟ بايد گفت اين حرفهای که باعث بد نامی دين می شود و قهر و شرم بر می انگيزد . نه يهود گفته ، نه نصاری ، نه هندو ، نه کمونيست و نه ساير کافران . اين در قرآن است ، در حديث است ، در کلام امامان است ، گفتار و روايات پيشوايان دين است . اگر ازش شرم می داری انکار کن ، اگر نمی داری مثل انها در دفاع برآی ، و بگو هر چه است قبول دارم .
 پس راه اينست که مشت دين سالاران را در جامعه باز کرد و مکان آنان را مشخص ساخت و به جايگاه مطلوب حال شان نشاند ،اين کار فقط پس از افشای جنايات شان وتفکرات جنايی شان می تواند صورت پذيرد و بس .

پينوشتها :

1 ـ محمد بن جرير طبری ، تاريخ طبری جلد اول ، ص ، 64
2 ـ مرتضی راوندی ، تاريخ اجتماعی ايران ، جلد اول ، ص ، 12
3 ـ همانجا ، ص ، 15
مرتضی فريد تنکابنی ، پيغمبر اسلام ـ کلمات قصار حضرت رسول و سير در نهج الفصاحه برگزيده
از کتب اربعه و صحاح سته و توضيح المسايل  ، شجاع الدين شفا430
5 ـ  تاريخ طبری ، جلد ، اول ، ص ، 66
6 ـ همانجا  ، ص 67
7 ـ کتاب مقدس ، يو حنا ، باب هشتم ،3 ـ 10
8 ـ  ابن اثير ، تاريخ کامل ، جلد اول ، ص ، 36 ـ 37 ـــ  تورات ،عهد عتيق ، سفر پيدايش ، فصل سوم ، ايه 1 ـ 43
9 ـ راوندی ، تاريخ اجتماعی ايران ، جلد اول ، ص ، 78 ـ تورات ، سفرپيدايش ، باب سوم
10 ـ کتاب مقدس ، فصل دوم ،تيموتاوس ، باب اول و دوم ، ايه های 11 ــ 15
11 ـ سايت عصر جديد ، مقام زنان در اديان سامی
12 ـ کلمات قصار حضرت رسول و سيری در نهج الفصاحه ، ص 347 ، شماره 825 ، حديث شماره 824 و زن در گرداب شريعت ، ص ، 61ـ  62    
13ـ  راوندی ،تاريخ اجتماعی ايران ، جلد 6، ص 222 ـ 223  
 و حاج محمد هاشم خراسانی ، متخب التواريخ ، از ص ، 24 ببعد . و مقدسی ، افرينش و تاريخ جلد 5 ، ص ، 20
14 ـ امام  محمد غرالی ، کيميای سعادت ، جلد دوم ، ص 297
15 ـ احمد بن ابی يعقوب ، تاريخ يعقوبی ، جلد اول ، ص 505 ـ 506
16 ـ داکتر رضا آير ملو ، اسلام شناسی اجتماعی درايران  ، زن در گرداب شريعت، ص ، 250ـ 251
17 ـ  همانجا ، ص 147 ـ148
18 ـ کلمات قصار حضرت رسول ، مجموعه سخنان محمد ، برگرفته از کتاب توضيح المسايل شجاع الدين شفا ، ص 429 ـ 430
19 ـ تاريخ يعقوبی ، جلد اول ، ص 458
20 ـ اصول کافی ، کتاب العشره ، باب من تکره مجالسته و مرفـقـته ، مجمع المعارف و مخزن العوارف ، عين نهم ، در عقوبت زنا کاران ولاطيان ، حلية المتقين ، باب چارم ، فصل ششم ـ باب ششم ، فصل دوم ـ باب 13 ، فصل سوم ـ باب خاتمه ، جامع عباسی ، باب يازدهم ، مخصوصات احتکار ، برگرفته شده  از توضيح المسايل  شجاع الـد ين شفـا ،
ص 577 ــ 580
21 ـ حلية المتقين ، باب چارم ، فصل چارم ، توضيح المسايل ، شفا ص 725
22 ـ امام  غزالی ، کيميای سعادت ، جلد اول ، ص 305
23 ـ همانجا ، ص 297 ـ 299
24 ـ امام محمد غرالی ، نصيحت الملوک ، ص 270 ـ 273 ـ 275 ، سايت عصر جديد ، مقالات در باره زنان
25 ـ قرآن ، ترجمه بهاء الدين خرمشاهی ، آيه 223 ـ سوره ء بقره ،
26 ـ علی دشتی ، 23 سال رسالت ، ص 250 ـ 252
27 ـ قرآن فارسی با مقدمه ء ابوالقاسم پاينده ، ايه سوم سوره النساء و قران ، تر جمه خرمشاهی
28 ـ تاريخ طبری ، جلد سوم ، ص 1102 ـ 1103
29 ـ قرآن ـ ترجمه ء خرمشاهی ، آيه 37 سوره احزاب
30 ـ علی دشتی ، 23 سال رسالت ، ص 277
31 ـ محمد ابراهيم آوازه « رضوی »  طب المومنين  رهنمود های چارده معصو م  ، چاب تهران ، 1382 ص 19
32 ـ خواجه بشير احمد انصاری ، ميان دو سنگ آسياب ، سايت آريايی
33 ـ زن در گرداب شريعت ، ص 262 ـ 263
34 ـ قرآن ، ترجمه خرمشاهی ، آيه 24 سوره النساء
35 همانجا ، آيه 31 سوره نور
36 همانجا ، آيه 33 ، سوره نور ، و قرآن فارسی  با مقدمه ابوالقاسم پاينده  آيه 33 سوره نور
37 ـ زن در گرداب شريعت ، ص 261 ـ 262
38 ـ توضيح المسايل شجاع الدين شفا ، ص 431 ـ 433
* ـ توضيات روحانيون معاصر جمهوری اسلامی در رابط به حقوق زنان را در همين کتاب و بعد از 433  خوانده می تواند بخوانند    .




No comments: