آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Thursday, January 24, 2013

در شناختی بنيادينه های ستم بر زنان

سليمان راوش
در ادیان سامی، تنها شيوه ای ستم  بر زن در دين اسلام و يهود يکسان است و اين از برای آن است که اسلام کاپی از يهوديت است يعنی موسی و محمد در رابطه به قضايای يکسان می انديشيدند.

 چنانچه که محقق اين تشابه را در تاريخ کامل عزالدين ابن اثير  به نقل از  تورات و قرآن چنين می خواند : «  خدای بزر گ می گويد : پس فروهشت ايشان را از بالای بهشت به زمين با فرهيب ( اعراف / 7 / 22) < ترجمه از ميبدی . اثرپذ يری حوا از فريبندگی ابليس بيشتر بود . يک بار آدم او را به همآغوشی با خود خواند ، حوا گفت : نه ، مگر اينکه به اينجا آیی . چون به آنجا آمد ، گفت : نه ، تا از اين درخت ــ بته ء گندم ــ بخوری .  آندو از آن بخوردند و پس و پيش ايشان برای شان اشکار گرديد . جامه ايشان همگی ناخن بود . که فرو ريخت و همين اندازه که روی انگشتان دست و پا است ،بر جای ماند  . [ اماسوال اينجاست که در دست و پای حيوانات هم ناخن است .] پس آندو آغاز به نهادن برگ های درختان بهشت بر پيکر های برهنه ء خود کردند ( اعراف / 7 / 22 ؛ طه / 20 / 121) . گويند آن برگها برگ درخت انجير بودند . درخت که آدم و حوا از آن خوردند ، چونان بود که هر کس از آن می خورد ، می زيست. آنگاه آدم رو به گريز نهاد . پرورد گارش او را آواز داد که : ای آدم ، آيا از من می گريزی؟ گفت: نه ، پروردگارا ، ولی از شرم تو همی گريزم . خدا گفت : ای آدم از کجا آسيب خوردی ؟ گفت : از حوا  پروردگارم . خدا گفت : از او بر من باد که هر ماه وی را گرفتار خونريزی سازم و او را نابخرد گردانم  گرچه از آغاز او را خرد مند آفريده بودم . او را چنان سازم که با دشواری بار دار گردد و به سختی بزائيد و بار ها بر لبه پردگاه مرگ جای گيرد .
من از آغاز او را چنان آفريده بودم که به آسانی بار دار گردد و به آسانی بزائيد . اگر آزموده شدن او نبود ، زنان چنان می بودند که خون ريزی ماهانه نداشته باشند و همواره به آسانی بار دار می شدند و به آسانی می زائيد ند ( اما يا الله ساير حيوانات ماده چه گناه کرده اند ؟ که خون ريزی ماهانه دارند و دوران بارداری شان مشکل است)
و خرد مند و فرزانه می بودند .  ( مگر همين اکنون بسیاری از زنان نسبت به بسیاری از مردان خردمند و فرزانه نيستند ؟ . )
خدای بزرگ فرمود بی هيچ گمان زمين را که زن از آن آفريده شد ، چنان به سختی نفرين کنم که همه ميوه های آن خار گردند . ( يا جل الله ، تو که در اول گفتی که زن را از قبرغه ء چپ مرد آفريدی ، پس اين زمين که زن از آن آفريده شده  در کجاست ؟  همين اکنون  در زمين انقدر گل و ميوه درخت است که در جنت شايد نباشد و خار هم ندارد.)  در آن هنگام در بهشت و در زمين از درخت که کنار و درخت خار نيکو تر و بهتر نبود .
خدا به مار گفت : آن ديو  نکوهيده ء نفريده  به ميان تو در آمد و بنده ء مرا بفريفت . تو نفريده ای نفرينی  که دست و پايت را بسوی شکمت بر گرداند و ترا جز خاک خوراکی نباشد. تو دشمن آدمی زادگانی و آنان دشمنان تو هستند . هرگاه يکی از ايشان را بيابی ، پاشنه ء او را خواهی گزيد و هر يک از ايشان ترا بيابد سرت خواهد کوفد. ( يا جل الله ، کژدم ، غندل و ديگر گزندگان هم پاچه آدم را می گيرند و آدميزادگان سر هر يک را می کوبند اين ها را چرا از عرش به زمين فرو اوردی) فرو رويد که برخی از شما دشمنی برخی ديگر باشد ( همگی دشمنان همديگر خواهيد بود : بقره / 2 / 36 ؛ اعراف  / 7 / 24) : ( پس مسبب اين دشمنی الله بوده است)  آدم  ، ابليس و مار پس خدا ايشان را به زمين فرو آورد و همه ء کرامت و نعمتی که به آدم و حوا ارزانی داشته بود ، از آنان باز گرفت.
اکنون به نقل از تورات:
« و مار از همه ء حيوانات صحرا که خداوند خدا خواسته بود ، هوشیار تر بود ( کدام صحرا؟ ) و به زن گفت : آيا خدا حقيقأ گفته است از همه ء درختان باغ نخوريد ؟ زن  به مارگفت : از ميوه  ء درخت باغ می خورم . لیکن از ميوه ء درختی که در وسط باغ است ، خدا گفت از آن مخوريد  و آن را لمس مکنيد ، مبادا بميريد . مار به زن گفت : هر آينه نخواهيد مرد . بلکه خدا می داند در روزی که از آن بخوريد ، چشمان شما باز می شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهيد بود . و چون زن ديد که آن درخت برای خوراک نيکوست و به نظر خوشنما و درختی دلپذير  ، دانش افزا ، پس از ميوه اش گرفته بخورد و به شوهرخود نيز داد و او بخورد . آنگاه چشمان هر دوی شان باز شد و فهميدند که عريان اند . ( اما هنگاميکه الله زن را از پهلوی چب آدم خلق کرد و آدم بدون مقدمه با او اميزش نمود  نمی فهميدند که عريان اند و تنبان در جان شان نيست که بکشند و بپوشند .  ) پس برگ های  انجير به هم دوخته ستر ها برای خویش ساختند . ( تار و سوزن از کجا کردند) و آواز خداوند خدا را شنيدند که در هنگام وزيدن نسيم بهار در باغ می خراميد .
 ( يعنی که در جنت هم بهار و تابستان و خزان و زمستان بوده است .) و آدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان درختان باغ پهنان کرد ند . وخدا وند خدا آدم را ندا داد و گفت : کجاستی ؟ گفت : چون آواز ترا در باغ شنيدم ، ترسان شدم  زيرا عريانم پس خود را پنهان کردم . گفت: که ترا آگاهانيد که عريانی ؟ آيا از آن درختی که تو را قدغن کردم که از آن نخوری، خوردی؟ ( چطور مگر الله نميدانست که آدم چه کرده ؟ الله که از همه چيز باخبر است . ) آدم گفت اين زنی که قرين من ساختی ، وی از ميوه درخت به من داد که خوردم . پس خداوند خدا به زن گفت : اين چه کار است که کردی ؟ زن گفت : مار مرا اغوا کرد که خوردم . پس خداوند خدا به مار گفت : چون که اين کار کردی ، از جميع بهايم و از همه حيوانات صحرا ملعون ترهستی . بر شکمت راه روی و تمام ايام عمرت خاک خوری . و عداوت ميان تو و زن و در ميان ذريت و ذريت وی می گذارم . او سر تورا خواهد کوبيد و تو پاشنهء وی را خواهی کوبيد . و به زن گفت : الم وحمل تو را بسيار افزون کنم . با الم فرزندان خواهی زائيد  و اشتياق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکم رانی خواهد کرد. ( جان مطلب همين جاست  که زن بايد مشاق مرد باشد و مرد بر زن حکم رانی نمايد ، اگر چه امروزه مرد مشاق زن است ، بر عکس آنچه که الله اراده نموده است ، و لی به هر حال حکمرانی مرد بر زن امر مطلق به شمار می رود .) » 8
در اين جا لازم است که تذکر داده شود که بر علاه توطئه مذهبيون  و پيغمبران مذکر عليه زنان از افسانه پيداش ادم و حوا  ، محقق ژرفنگر يک چيزی ديگر را نيز کشف می کند و آن اينک الله مسلمانان که نام توراتی انجیل  آن يهوه است ، نمی خواسته که انسان صاحب عقل و معرفت شود و خوب را از بد تميز بدهد ، با يد در جنت مثل حيوان می چريد و خواب می کرد و همخوابگی ، اين کشف را محقق از خوانش تورات پيدا می نمايد . به قول ( لایارد) مستشرق انگليسی همين عمل حوا يعنی خوردن ميوه درخت معرفت که باعث پيدايش معرفت در انسان شد مورد تقدير مردم بين النهرين شده است : « از مطا لعاتی  ( لايارد ) که قصه آدم و حوا نخست در ميان اکد يها  و سومری ها شهرت داشته و از آنان به کلدانيها و آشوری ها رسيده است . در کتيبه سنگی مکشوفه ( که اکنون در موزهء بريتانيا است ) درخت معرفت در وسط قرار گرفته و آدم و حوا در دو طرف آن به روی چارپايه نشسته اند و مار که موجب گمراهی حوا شده و او را به خوردن ميوه ، ترغيب کرده است در پشت سر حوا ايستاده است . اين درخت چون به آدمی امتياز عقل و معرفت را بخشيده و انسان را از اين جهت شريک و نظير خداوندان ساخته است مورد احترام مردم بين النهرين قرار گرفته بود و در برخی از کتيبه ها سلاطين وشخصيت ها را در برابر اين درخت مقدس ترسيم کرده بودند . اين عقيده و فکر مذهبی بعد ها در کتاب تورات ، سفر تکوين ، باب سوم ، به اين صورت منعکس شده است .
 « آدم را خداوند از خاک زمين آفريد و حوا را نيز از دنده آدم خلق کرد و هر دو در باغ عدن به خوبی و خوشی می زيستند . در اين باغ انواع و اقسام درخت ميوه و آب گوارا و همه نوع آشاميدنی و خوردنی وجود داشت . در وسط باغ دو درخت بود يکی بنام درخت معرفت ، ديگری بنام درخت حيات . آدم و حوا را خداوند اجازه داد هرچه مايل باشند از ميوه درختان تناول نمايند  مگر از دو درخت معرفت و حيات و از خوردن ميوه اين دو درخت ممنوع شدند . . . خوردن اين ميوه سبب شد که آدم وحوا عقل و معرفت پيدا کردند و نيک و بد را از هم تشخيص دادند. . . »9
( پس الله يا بگفته يهوديان يهوه، نمی خواسته که انسان صاحب عقل باشد ، و اگر حوااز اين ميوه نمی خورد انسان هم مانند حيوان در هر جايی که می بود زندگی می داشت ، پس مرحبا زن که باعث عقلل انسان شده است). 
ادامه دارد- - -


No comments: