ارسالی : بی نام ازکابل
عزيزانم، مرا ببخشيد كه عيد قربان را قصداً براي تان تبريك و تهنيت نگفتم؛ زيرا:
آنچه كه براي تان مفيد نيست و براي تان چيزي نميدهد، بل از شما ميگيرد؛ حد اقل وقت تان را كه قيمت آن بالاتر از طلاست، ضايع ميسازد، به مبارك گفتنش نمي ارزد.
عيد عقيده و عبادت يا عرف و عادت ؟
عيد خورد و عيد بزرگ، هر سال به فاصلۀ دوماه؛ پس و پيش مثل مهمان هاي ناخوانده، به كلبه هاي ما هجوم مياورند و با ريشخندي و مسخرگي دنداسه و پتاسه، كمافي السابق بدون كدام تغيير و تجدد ميايند و ميروند، هرچه را كه ما، در طول سال جمع و پاسره كرديم، به نام عيدي و براتي، نامزادي، سيالي و شريكي از ما ميربايند. اين كه پول هاي باد آورده يكعده را باد ميبرد؛ طبيعي است؛ اما كساني كه پول آب و نان خود را تحت تأثير رسوم و عنعنات، هدر ميدهند؛ و ناخود آگاه به رقابت و همچشمي پوچ و بي مفهوم ميپردازند، بيني شان از بريدن است. عيد، براي نامزد هاي غريب جز پيام تلخ بيا
و پوره كن، چه دارد؟
وقتي حسب معمول و بدون كدام درنگ و تأمل به هر دوست و آشنا ميگويم كه عيدت مبارك، به خود ميآيم و ميشرمم، ندامت و عذاب وجدان ميكشم كه چه گفتم؛ كجاي آن فرخنده و مبارك است؟!
شما ميدانيد كه انسان عصرما، ديگر طبيعتاً منتظرعيد نيست، تا كلچه بخورد و كالاي نو بپوشد. بدون عيد، روزها گوشت ميخورد، لباس نو ميخرد و ميپوشد، حج عمره ميرود. ميوه و شيريني برايش عادي است. اختلافات را توسعه ميدهد و ازصلح و آشتي عار دارد و از بس گوشت خورده و قصي القلب شده، هرگز اخلاق همزيستي مسالمت آميز را ندارد؛ به جاي ديتانت و كمپرمايز، چون عمرا خان؛ كريكت سالار پاكستان فتواي جهاد ديگر عليۀ ابرقدرت دوم در افغانستان- اين سرزمين جنگ و جهاد و ويراني- ميدهد.
عزيزالقدرم؛ فلسفۀ وجودي عيد، در عصرما كاملاً زير سوال رفته است. ديگرعيد مثل گذشته به مفهوم احوالپرسي، باخبري، تازه كردن و تجدد، تجديد نيات و تمنيات، نيرو و تعهدات، دوستي و محبت انساني نيست. عيد، در گذشته به مفهوم فرصت بازنگري و تجديد نظر در خويشتن؛ خود و خانه و زندگي خود را آراستن و پيراستن متناسب با زمان و دوران بود. يك مناسبت مناسب براي تغيير و تعديل بود؛ اما حالا خود عيد به يك عرف دگم و رسم و رواجهاي جزم تبديل شده است. بايد گفت كه عرف و عنعنات؛ بلا ميكند. در سرزمين ما قانون كه حمايت و بازپرس پوليس و زندان حكومت را با خود دارد و شريعت كه مسجد و ملا و مسلمانان، حامي آن اند، به زور و جبرهم تطبيق نمي شوند، ولي عرف و عنعنات داوطلبانه تطبيق مي شود. هر كس تلاش دارد كه مراسم را بهتر و بيشتر از ديگران به جا آرد. عرف و عنعنات مثل تحمق است كه از يك طرف، جويده و بلعيده نمي شود و از طرف ديگر، دور انداختنش تاوان دارد و حفظ آن حلقۀ گردن است. تا كه زنده هستي بايد آن را نزد خود داشته باشي كه به هنگام صداي حريف، حاضر كني، ورنه غرامت خواهي پرداخت.
تو ديگر گلايه و شكايت مكن كه من چرا به تو تبريك نگفتم؟!
حالا برخلاف گذشته كه در عيد براي اطفال، تخم هاي رنگه وجوشانده، توت و چهارمغز،خسته و پسته، كشمش ونخود ميدادند، پتاقي و كلاشينكف و تفنگچه هاي پلاستيكي ميدهند تا مثل پدران شان جنگ را براي آينده تمرين كنند.
فلسفۀ ذبح حيوان درعيد قرباني روز دهم ذي الحجه هرسال، اعتراف پسر به اشتباه و خطايش بود كه از محضر پدر، طلب مغفرت كرد. در مفهوم عيد اضحي؛ احترام پسر به پدر و محبت پدر به پسر، روي آوردن دوبارۀ پسر به پدر، آشتي و صفا نهفته و مضمر بود. اما به مضمون و مفهوم واقعي پيام تمثيلي عيدقربان كه قتل و كشتار انسان بخصوص فرزند را ناروا و گناه خوانده، وقعي گذاشته نشده، بل پيام را تحريف نموده اند و به كشتار واقعي نه تنها گوسفند، بل رمه ها، گاوها، گوساله ها، گاوميش ها، اشتران و بزها نيز پرداخته اند. ديگر كس به تمرد و گستاخي هاي فرزندان كه والدين را زير پا كنند، توجه ندارد.
حافظ شيرين سخن چه خوش گفته بود:
اين چه شوري است كه در دور قمر ميبينم همه آفاق پر از فتنه و شر ميبينم
دختران را جنگ است و جدل با مادر پسران را همه بدخواه پدر ميبينم
حكمت قرباني در آن بود كه در گذشته ها قصابي ها و سلاخي ها نبود، اكثر مردم در فقر زندگي ميكردند. آنها سال يكبار يكمقدار گوشت عيدي سخاوت اغنيا را به دست مي آوردند و يك شكم نان چرب مي خوردند. حالا كه تجارت گوشت؛ ده ها حيوان بري و بحري، جهاني شده و بازارها مملو از انواع گوشت هاي سرخ و سفيد اند، قوطي ها، بستني ها و كارتن هاي كنسرو ساسچ، همبرگر، از مرغ هوا تا ماهي دريا از برازيل تا هند سرازير است. درچنين حالت كه همين امروز هم هزاران حيوان در چنگك دكان هاي قصابي آويزان است، به خونريزي و قرباني بيشتر چه حاجت است. آنچه كه طرف نياز ما نيست و كدام ضرورت را رفع ودفع نميكند؛ زايد و فاسد است و يك نوع عرضۀ بدون تقاضا ميباشد؛ حد اقل اگر به ضرر ما نيست، به مفاد ما هم نيست. آنچه كه مفيد نيست، عبث و فاسد است، لذا دور انداختني است و يا دوري از آن بهتر است.
من چطور ميتوانم اين روز خونين جهاد جهاني عليۀ حيوانات بي زبان را به شما تبريك و تهنيت بگويم؟! مگر ما افغانها زور جهاد را نديده ايم و از دل حيوانات نمي آييم كه بع، بع و عذر آنها را كس نمي شنود و وقعي نميگذارد. چشمهاي شان را سرمه ميكنند و گلوي شان را زير تيغ ميبرند و با سه بار الله اكبر گفتن فتواي قتل ميدهند. اگر من به تو تبريك و تهنيت بگويم، من هم شريك جرم مي شوم و ديگر اين كه روح صادق هدايت بزرگ از من آزرده خواهد شد. او كه خوردن خون و گوشت را براي انسان حرام ميدانست و ميگفت كه خوردن گوشت، انسان را بي رحم نموده؛ از مفهوم و محتواي نامش ( انسان يعني انس) تهي، دور و بيگانه ميسازد.
وهابي ها تأكيد ميكنند كه حيوان معيوب يعني كورو كر و گوش بريده ولنگ. . . ، قرباني نمي شود؛ اما نگفتند كه ملاعمر كور ناقص با وجودي كه واجد شرايط شريعت نبود و نيست، چرا توسط امارات متحده عربي و عربستان سعودي بحيث اميرالمومنين به رسميت شناخته شد؟ ميگويند كه ملا حسن آخند و سايراعضاي شوراي رهبري ملاعمر همه از دست و پا معلول و معيوب، چنته و چلاق بودند. آنها كه سراپا عقده و انتقام اند، در روز اول عيد قربان حين مصافحه و بغل كشي و تبريكات با انتحار خود، چندين مؤمن و مسلمان را در مسجد عيدگاه شهر ميمنه انفجار دادند. بيش از 50 تن افراد ملبس با لباسهاي جديد و معطر به خاك و خون خفتند و 60 تن ديگر زخمي و مجروح شدند. حملات انتحاري درافغانستان، پاكستان،عراق، سوريه، ليبيا، فلسطين، لبنان وبيروت، هر روز چنين عيد قربان را تكرار ميكنند. كجاست آن حضرت ابراهيم خليل الله كه دم تيغ را از انسان به سوي گوسفند توجيه كند، در غير آن بعد از اين هر روز كشورهاي اسلامي عيد وهرشب شان برات خواهد بود!
اين درست است كه خداوند خوردن گوشت برخي حيوانات را به منظور رفع نياز و ضروت حياتي انسانها جايز دانسته؛ اما، در يك روزاز تيغ كشيدن مليون ها حيوان و هرطرف جاري ساختن خون؛ به نام قرباني جواز منطقي ندارد. افراطي هاي شيفتۀ خونريزي چرا معدۀ انسانها را به شكم تمساح و قبرستان اجساد حيوانات مبدل مي سازند؟
به گمانم كه اين عرف ميراثي ديگر يك جشن عقيدتي نيست، عادت و عقده است، يك كالبد و فوسيل است. عيد قربان؛ ديگر فاقد حكمت و مضمون شده و تعقل انسان دوران ما را زير سوال برده است. بايد همچو مراسم در مطابقت با شرايط زمان، تعديل و تصحيح شوند. اصلاحات ضروري است. در آن صورت، ما و شما براي عيد آينده بايد چه برنامه مفيد داشته باشيم تا براي ما مبارك و فرخنه باشد ؟
ايام عيد واقعاً براي كميشنكاران، محتكرين و گرانفروشان و وهابي ها به يك جشن مبدل گرديده است. آنها يك ماه قبل مواد را احتكار ميكنند و در روزهاي عيد قيمتها را بالا ميبرند. حيوانات را ميخرند و آب و علف كافي ميدهند، مي شويند، پوپك و شانه ميزنند و رنگ ميكنند تا بازار پيداكنند. در چنين روزها چنين گاوميش ها و گاوهاي پير و كلان سودا مي شود. نخاس ها از حيوانات پر مي شود. هزاران حرامخور و صدها ساده لوح در رقابت و همچشمي باهم به جاي بره و گوساله، گوسفند ها و گاوهاي كلان را چند روز قبل ميخرند و براي نمايش به قريه و كوچه و خانۀ خود ميبرند و در روز اول عيد، ذبح ميكنند. شكمبه و هزارخانه را به سگهاي ولگرد، روده ها، كلپوره ها، كله و پاچه را به دلاك و سلمان، شش و جگر و تلي ( طحال) و پانقراس و كيسۀ صفرا و جيفه ها را به ملا امام مسجد، دل و گرده و پوست را به قصاب، مُلنگ ها را به مَلنگ ها، كتله هاي موم، چربي، غضروفها و قبرغه ها را نثار همسايه ها سازند و سرخي هاي گلگونه را بريان كرده امانت و سلامت براي تزئين سفره هاي خويش برميدارند. آنها قرار نرخ و محاسبات بازار، از گوشتي كه براي شان ميماند، بازهم نقص نميكنند. از اين طريق هم لعل به دست ميايد و هم دل يار نميرنجد. هم دين را ميگيرند و هم دنيا را.
اگر من چنين روز را به تو تبريك بگويم كه بلي اين روز مبارك و فرخنده است و برايت يك كارت تبريكي هم بفرستم و تو با اين تلقين در چنين روزي، هرچه چربي گاو هاي پير قرباني را كه مفت گرفتي، بخوري و مصاب شكر، چربي خون و فشار شوي، عاقبت مرا ملامت خواهي كرد!
همينطور تجارت ميوه هاي رنگارنگ نيز جهاني شده و بازار از ميوه هاي تازه، آب ميوه و شربت هاي متنوع كشورهاي مختلف پر است، به اين كيك و كلچه كه جز آرد، روغن، شكر و رنگ چيزي نيست، چه حاجت است. سيميان و خسته بريان كه ارمغاني جز گلو دردي و بالا رفتن تيزابيت معده ندارد. واقعاً بازارها تمام متاع كهنه و تاريخزدۀ خود را به مناسبت عيد به بازار عرضه ميكنند و مردم بخصوص در ايام رمضان براي عيد سعيد فطر ناچشيده، هي كه مي خرند و ميبرند. پس عيد، بجز روبوسي و بغل كشي چه دارد؟
عيد، در زمانش يك بهانه، يك مناسبت و يك وسيلۀ خوب شادي، آشتي، تجمع و ارتباطات و باخبري و اطلاعات بود؛ حالا كه ارتباطات انسان ها به مدد اين همه موتر و انواع ترانسپورت و مبايل؛ و اطلاعات به كمك رسانه ها و انترنت خيلي توسعه يافته است. چندين دوست، عيد قربان را از داخل و خارج به من تلفوني تبريك گفتند و يك عده هم مسيج دادند. شبكه هاي تلويزيوني با پيشكش برنامه هاي ويژه عيد، بيشتر به نمايش شكليات، غزليات، هزليات و فكاهيات توجه نمودند.
عيد، در زمانش؛ يعني لباس هاي نو. زماني كه داشتن كالا و لباس از شعار هاي رديف اول نيازهاي بشري بود. حالا وفور تكه هاي متنوع رنگارنگ و خياطي هاي زنانه و مردانه و تجارت جهاني لباس، چنان شده كه اكثر افراد در پي مود و فيشن لباس بوده، منتظر عيد نمي مانند. ديگر دسترسي به پوشاك يك شعار جدي روز گار مانيست و هر كس حد اقل پنج جوره لباس و چند جوره بوت چينايي نو دارد و لباس ارزانتر از مواد خوراكه ميباشد. اكثر انسانها در گذشته ها، سال يكبار در يكي از اعياد لباس نو ميساختند. حالا وقت و ناوقت؛ حسب مدل هاي هر فصل سال، لباس ميخرند و مثل دايپرعوض ميكنند.
پس عيد يعني چه؟
يك رسم تشريفاتي خالي از محتوي و مضمون روز، يك رسم پوسيدۀ سابقه، يك عرف و عادت ؟!
عيد يعني به حج رفتن. قرار معلوم. اكثر مردم به جاي حج، كج ميروند. اقارب و همسايه هاي حاجي؛ نادار و پريشان اند؛ اما او براي فخر و فضيلت، هي ميدان و طي ميدان كرده، به حج ميرود. به پول حرام به سفر بازرگاني مي پردازد. يكعده رايگان بطريق سياسي، يك عده با پول پسر خود و يك عده با پول هاي كه منبع آن براي ديگران معلوم نيست، حج ميروند. با حج رفتن ميخواهند در برابر گناه هاي كه انجام داده اند، برائت بگيرند. خبر جالب اين كه بيش از صد تن از اعضاي پارلمان افغانستان در عيد قربان امسال با استفاده ازسهميه ها؛ در تركيب آموزگاران حج طور رايگان سفر كرده اند. جلسات پارلمان بنابر غيابت ( حاجي ناقي ها) و عدم تكميل نصاب، داير نشد و فيصله ها اتخاذ نگرديد. آنها بدون استيذان مقامات ذيصلاح دزدانه دل به دريا زدند و حج را نسبت به تدوير اين جلسات و منافع ملي ترجيح دادند.
فلسفۀ وجودي عيد؛ يعني تجديد و تازگي، تجديد قوا، آرزوها، دوستي و محبت، رنگمالي، خانه تكاني، كالاشويي و صفايي منازل، لباس، خوراك و بالاخره صلح و صفا و آشتي. اگر چنين است چرا خادم حرمين شريفين هر سال در ايام عيد رهبران احزاب و كشورهاي اسلامي را در مكۀ منوره آشتي نميدهد و باعث اخوت نمي شود؟ همين حالا كشورهاي اسلامي يعني سرزمين هاي غرق نفاق، شقاق و اختلافات در همين ايام عيد قربان كه رياض ميزبان بيش از دو مليون حاجي از اكثر كشورهاي جهان است، بحران و قيامت در كشورهاي عربي بيداد ميكند. چرا اين دو مليون اجماع بزرگ و بي نظير، در مورد حل مشكل كشورهاي اسلامي تصميم نميگيرد؟ يا فقط كيسه هاي شان را براي مجاوران زيارت تخليه ميكنند، طلا ميخرند و با مباهات بر ميگردند كه حالا با فضيلت شدند و مردم آنها را حاجي صاحب ميگويند؟!
عيد قربان، يعني سالانه دو مليون انسان سرمايه هاي ملي كشور خود را غارت ميكنند و به دامن خانوادۀ آل سعود ميريزند. اگر طور وسط هر نفر مبلغ 3000 دالر در كشور ميزبان مصرف نمايد، جمعاً 6 مليارد دالر مي شود. اگر عربستان سعودي سالانه همين مقدار از نفت خدا داد هم عايد دارد، پس چه غم دارد. اين هزاران بيوۀ افغانستان كه يكعدۀ آنها پناهنده غرب شده اند، ثمرحمايت چنين پول هاي باد آوردۀ عربها، اسامه ها و وهابي ها در راه جهاد برحق افغانها بوده؛ وهابيتي كه نوروز؛ اين جشن و عيد واقعي يك روزۀ مردمان افغانستان، تاجكستان و ايران را تكفير ميكند. نوروزي كه فلسفۀ وجودي آن، آغاز هرسال و تجديد زندگي است. روز دميدن جان تازه در طبيعت، رويش گل و سبزه و آغاز بهار. اما اين عيد قربان هرسال ده روزپيشترميايد و سه روز كاري ما را حيف ميكند. اكثر حجاج بازهم فقرا را بيشترمي چاپند و سال دو بار پول رنج و عرق آنها را به حج عمره ميبرند و درخلوتگاه ها دور از انظار مسلمانان، با خدا راز و نياز ميكنند.
من ميدانم كه كسي به اين پيام من وقعي نخواهد گذاشت؛ چنانچه كه صدها سال قبل به پيام مولاناي بلخ گوش ندادند. او ميگفت:
اي قوم به حج رفته كجائيد، كجائيد معشوق، همينجاست، بيائيد، بيائيد
No comments:
Post a Comment