نویسنده: محمدکاظم کاظمی، شاعر، منتقد و پژوهشگر_ طرف همه مردم ما را بزهکار خواند. همه اینها نژادپرست هستند._ طرف همه ملت ما را نژادپرست دانست. همه اینها نمکنشناس هستند._ او ملت ما را نمکنشناس میداند. همهی اینها ناقدردان هستند._ میگوید همه ناقدردان هستید. خوب وقتی همهتان بزهکاری میکنید انتظار قدردانی دارید؟و به اینصورت گلولهی برفی تعمیم شکل میگیرد.ما شاید در این سالها در مناسبات اجتماعی خویش و همچنین مناسبات میان دو ملت، بسیار از تعمیمدهیهای بیجا ضربه خوردهایم.منظور از این تعمیم چیست؟ این که ما برشی کوچک یا حتی نقطهای از یک مجموعه را ببینیم و آن را به کل مجموعه تعمیم دهیم.این تعمیمها از مناسبات خانوادگی شروع میشود. رفتارهای یک عضو یک خانواده را به کل آن تعمیم میدهیم. در مقیاس بزرگتر رفتارهای یک عضو یک گروه اجتماعی را به همه تعمیم میدهیم. رفتارهای یک عضو قوم را به همه تعمیم میدهیم و رفتارهای یک فرقهی مذهبی در نهایت رفتارهای یک عضو یک ملت را به همه، که در اینجا مورد نظر من است.شخصی در فضای مجازی مینویسد که «همهی افغانستانیها بزهکار و متجاوز هستند.» این خودش یک تعمیم نادرست است. در مقابل آن شخص افغانستانیای که بزهکار نیست و چه بسا که بسیار هم پرتلاش و پاکدست است، قضیه را توهین تلقی میکند و از آنسوی تعمیم میدهد که «همه ایرانیها نژادپرست هستند». باز این قضیه طبیعتاً برای خیلی از ایرانیهایی که هیچ هم نژادپرست نیستند بلکه همدل و همزبان هستند سنگین میآید و کسانی آن را تعمیم میدهند که «همه افغانستانیها نمکنشناساند» و به این ترتیب این چرخهی تعمیم تداوم مییابد و عین یک گلولهی برفی بزرگ در سراشیبی، بزرگ و بزرگتر و ویرانگرتر میشود.به این صورت ما وارد چرخهی ویرانگر سوءظن، نفرتانگیزی و کینهورزی میشویم. تعمیمهای ما بر همدیگر اثر میگذارد و نفرتبرانگیزی را بیشتر میکند. و گاهی چنان در این تعمیم غرق میشویم که اگر رفتاری خلاف آن را هم ببینیم، برایمان باورناپذیر معلوم میشود. همه این مردم که چنین هستند، این چرا نیست؟ حتماً کاسهای زیر نیمکاسه است. یعنی ابتدا از مورد جزئی، حکم کلی استخراج میکنیم و بعد آن حکم کلی را بر اجزای دیگری که آن حکم بر آنها صادق نیست هم وارد میکنیم.مجال این یادداشت رو به پایان است. باز هم در این موارد خواهم نوشت. قرار است اینها یک سلسله یادداشت باشد.
No comments:
Post a Comment