جنسیت زدگی خصمانه به شکلِ سلطهجوییِ مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز خود را
نشان میدهد و موضوعِ مرکزی آن صراحتاً این است که
مرد جنسِ برتر است و باید قدرت را در اختیار داشته باشد.زن را «ضعیف» میبیند
جنسیتزدگیِ دلسوزانه
دستگیریِ یک سافراجت در لندن ۱۹۱۴. سافروجتها برای بدستآوردنِ حقِ رأی برای زنان بهم پیوسته بودند.
جنسیتزدگیِ دلسوزانه نگاهی ملایمتر نسبت به زن دارد و زن را موجودی زیبا و شکننده میبیند که باید از او حمایت کرد. با این حال، زنان باید همان نقشهای محدود و کلیشهای را بپذیرند و دنبالهرو باشند. به عبارتِ دیگر؛ همان نگاهی که زن را «جنسِ لطیف» میبیند. بهترین نمونه برای جنسیتزدگیِ دلسوزانه، تصویرکردنِ زنِ ایدئال بهعنوانِ همسر و مادر و سوژهٔ عشقِ رمانتیک است. افرادی که چنین نگاهی دارند به زنان زیاد کمک میکنند و با آنها روابطِ صمیمانه و دوستانه دارند. جنسیتزدگیِ دلسوزانه نگاهی مثبتتر از جنسیتزدگیِ خصمانه به زنان دارد، اما در یک نکته با آن شریک است. اینکه زن موجودی «ضعیفتر» است و برای حفظِ ساختارِ قدرتِ مردانه این نگاه را توجیهی مناسب میبیند برای اینکه زن بهتر است به وظایف خانگی رسیدگی کند.. دو استادِ روانشناسی، پیتر گلیک و پروفسور سوزان فیسک با پرسشنامهٔ خود جنسیتزدگی را در ۱۹ کشور بررسی کردند. و به این نتیجه رسیدند که در تمام آنها جنسیتزدگی خصمانه در مردان بیشتر از زنان است، اما در جنسیت زدگی دلسوزانه اینطور نیست.
روانشناسانِ فمینیست نگاهی بسیار منفی به جنسیتزدگیِ دلسوزانه دارند. مثلاً وقتی مردی زنی را غرق در عواطف میکند یا به او میگوید که نمیتواند بدون او زندگی کند، این رفتار را جنسیتزده میدانند.
آنها معتقدند که این اعمال برای حفظ و دوامِ اجتماعی است که زنان در آن
. جنسِ آسیبپذیرباشند و در آن بیعدالتی و نابرابری برقرار باشد
No comments:
Post a Comment