نيكلاي گوميلف (1921-1886) شاعر و نظريهپرداز ادبي و منتقد برجستهي عصر نقرهاي، در كرنستادت Kronstadt به دنيا آمد و در دبيرستان تسارسكويه سلو Tsarskoye Selo Gymnasium تحصيل كرد و سرانجام قرباني رژيم بلشويكي شد.
گوميلف و نخستين همسرش آخماتوا و اسيپ ماندلشتام پيشاهنگان آكمهايسم بودند، نهضتي كه با بيان تجارب شخصي در دههي 1910 پاسخي بود به مكتب سمبوليسم. گوميلف همچنين نقشي اساسي در راه اندازي كارگاه شاعران Guild of Poets داشت- نشريهاي ادبي كه پي درپي بين سالهاي 1910 تا 1921 منتشر ميشد.
امروز، ميبينم، نگاه خيرهات را به گونهاي نامراد،
و دستانت را كه به گونهاي سبكبار، زانوانت را در بر گرفتهاند.
گوش كن: دور، بسي دور، بر درياچهي چاد Chad
زرافهاي نجيب ميپلكد.
***
5تركيبي هماهنگ دارد و پاهايي دراز،
و پوستي آراسته با نشاني جادويي؛
كه هيچ چيز با آن جرأت هماوردي ندارد، به جز مهتاب،
درهم شكسته و روان بر پهنهي خيس درياچه،
***
از دوردستها مانند بادبانهاي رنگارنگ كشتي پيش ميرود،
10خراميدنش به پرواز سرخوشانهي پرندهاي ميمانَد.
ميدانم زمين گواه بسياري شگفتيهاست
هنگامي كه شامگاهان او در غاري مرمرين پنهان ميشود.
***
داستانهاي شاديآوري از سرزمينهاي شگفت ميدانم،
از دوشيزهاي سياه، و شوريدگي اربابي جوان،
15اما تو كه غبارهاي سنگين را ديرزماني فرو بردهاي-
به هيچ چيز باور نداري، مگر به باران.
***
و چگونه بگويم برايت از باغهاي گرمسيري،
نخلهاي باريك، رايحهي علفزارهاي شگفتاور .....
گريه ميكني؟ گوش كن .... بسي دور، بر درياچهي چاد
20زرافهي پاكيزه ميپلكد.
No comments:
Post a Comment