آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, December 5, 2012

آصفه: مرزبانان افغان مدارکم را پاره کردند

آرزو کریم  -چهارشنبه 05 دسامبر 2012 - 15 آذر 1391
آصفه غلام صفدر، یک زن ۳۶ ساله که به گفته خودش افغان است، با هفت فرزند نابالغش در وضعیت وخیمی در ناحیه باختر، در جنوب تاجیکستان، زندگی می‌کند.
او می‌گوید که بعد از فوت شوهرش به این حال افتاده و یک سال است که تأمین درآمد بر دوش خودش است. او را در نزد ساختمان حکومت محلی در ناحیه باختر ولایت ختلان دیدم که غمگین بود و از چشمانش اشک می‌ریخت.

مسئولان حکومت ناحیه باختر می‌گویند که کسی نمی‌تواند به این زن کمک کند، چون وی نه گذرنامه دارد و نه هیج مدرکی که شهروندی او را تأیید کند.
این زن می گوید در افغانستان متولد و بزرگ شده است. اما در دوران جنگ داخلی تاجیکستان با مرد تاجیکی که به افغانستان پناهنده شده بود ازدواج کرده و به تاجیکستان آمده است.
مدارک پاره شده
برای مشخص کردن این که چرا آصفه مدرکی با خود ندارد، به روستای حیات نو در ناحیه باختر رفتم. آصفه و بچه‌های او را در یک خانه گلی کوچک که ظاهراً به آنها تعلق نداشت، پیدا کردم.
آصفه می‌گوید که صاحب خانه از وی درخواست کرده است که در بهار سال آینده این منزل را ترک کند. وی حالا نمی‌داند که با فرزندانش کجا برود.
از او خواهش کردم که سرنوشتش را برایم روایت کند. او نیز از من خواست که کنار سفره‌اش بنشینم و سپس قصه آمدن به تاجیکستان را برای من گفت.آن روز آصفه برای بچه‌هایش شیله، غذایی که از آرد و هویج (زردک) آماده می‌شود، تهیه کرده بود. همه کودکانش، به جز از دو فرزند بزرگترش که در مزارع پنبه مشغول جمع‌آوری غوزه‌پایه بودند، گرد سفره جمع شدند.
آصفه گفت که از هفت فرزند نابالغش تنها دو نفرشان شناسنامه/ زادنامه دارند. خود او در نزدیکی مسجد پل خشتی شهر کابل، تولد و در همان جا بزرگ شده است.برادر و خواهر بزرگش او را به نکاح حسن دولت‌اف، یکی از پناهندگان دوران جنگ داخلی تاجیکستان که مدتی در کابل مدتی زندگی می‌کرد، درآوردند.
وی می‌گوید: "من شوهرم را دوست داشتم. وقتی که امامعلی رحمان، رئیس جمهوری، مهاجران را از افغانستان به تاجیکستان دعوت کرد، من همراه با شوهرم خاک وطنم را ترک کردم. اما مرزبانان افغان زمان عبور از مرز در بندر همه مدارک افغانی‌ام مرا پاره کردند."
او افزود:"با این وجود، من شوهرم را تنها نگذاشتم و با او از رودخانه عبور کردم. زندگی ما بد نبود، ولی بعد از فوت شوهرم زندگی من و بچه‌هایم دشوار شد. می‌خواهم برای کودکانم، کمک‌پولی بگیرم، اما نبودن گذرنامه و دیگر مدارک این کار را برایم مشکل ساخته و مسئولان حکومت به من کمک نمی‌کنند."
بی توجهی سفارت
آصفه می‌گوید که در بهار سال جاری با کمک مالی یک ساکن روستای حیات نو به سفارت افغانستان در دوشنبه رفت. اما وی می‌گوید که در آن جا نیز کسی به مشکلش رسیدگی نکرده است.
وی افزود: "در نزدیک سفارت منتظر شدم، کسی به مشکلم نرسید. به مسئولان آن جا مراجعه میکردم که مرا با کارمند مسئول سفارت آشنا کنید، اما کسی به حرفم گوش نداد. آنگاه خواستم با زور وارد سفارت شوم، ولی بیرونم کردند."
"هیچ کس درد دل من را نمی‌شنود. حالا بعضاً بچه‌هایم غوزه‌پایه ( پنبه) برای هیزم جمع می‌کنند و من آن را می‌‌فروشم. از فروش آن پول جمع می‌کنم، تا به نزد امامعلی رحمان بروم."
آصفه می‌گوید که او بیش از ۱۷ سال در روستای حیات نو زندگی کرده و فرزندانش نیز در همین روستا متولد شده‌اند. این روستا برایش عزیز است، زیرا او را به یاد روزهای خوشی می اندازد که با شوهرش زندگی می کرد.
او می‌گوید: "من قصد ندارم به افغانستان برگردم. نمی‌دانم بستگانم زنده‌اند یا مرده. تنها از سفارت می‌خواهم که از زادگاهم برای من مدرک بیاورند، تا بتوانم گذرنامه بگیرم."
او گفت:"تاجران افغان در این ولایت گفتند که خودت را می‌توانیم به کابل ببریم، اما من نمی‌خواهم بچه‌هایم را تنها بگذارم، اینها زندگی من و هستی من هستند، برای من تنها مدرکی از زادگاهم لازم است."
در آرزوی تحصیل
نبود درآمد مالی در خانواده آصفه منجر به آن شده است که بچه‌هایش از مکتب دور مانده و همه آنها برای کسب سرمایه برای گذران روزگار در مزارع ناحیه باختر مشغول کار سنگین، یعنی جمع‌آوری غوزه‌پایه، هستند.
گلناره، یکی از دختران آصفه، می‌گوید که همسالانش دانش‌آموز کلاس پنجم هستند، اما او بیشتر اوقات در مزارع کار می‌کند.
گلناره گفت: "مادر من از جایی پول نمی‌گیرد و ما برای خوردن و پوشاکمان از بهار تا زمستان مشغول کار هستیم. می‌خواهم که مثل دیگران به مکتب بروم، اما برای خریدن کتاب و دفتر مادرم امکان ندارد."
"به ما لباس کهنه دیگران را می‌پوشانند. در روزهای بارانی برادرانم نمی توانند بیرون بیایند، چون پاپوشی برای روزهای سرد ندارند. آنها مادرم را مجبور می‌کنند که پاپوش بخرد، اما پول نیست."دارایی آصفه و بچه‌های او در این خانه یک مرکب گوش بریده است که کودکان با آن هیزم می‌آورند. چند وقت پیش همسایه‌‌هایشان چند قطعه مرغ برایشان دادند.
آصفه حتی در روزهای سرد امکان تأمین بستر گرم برای تمام فرزندانش را ندارد.
بدون گذرنامه تاجیکی
حکمت‌الله عبدالواسط یک ساکن افغان تبار دیگر در ناحیه باختر است که سالهای طولانی در تاجیکستان به سر می‌برد. وی سال ۱۹۸۴ برای تحصیل به تاجیکستان آمده و در رشته پزشکی تحصیل کرده است.
حکمت‌الله گفت که اینجا با زن تاجیکی ازدواج کرده و حالا سه فرزند دارد، اما وی نیز گفت که تا حال با مدرک ویزای موقت زندگی می‌کند.
آقای عبدالواسط می‌گوید: "من به اینجا عادت کرده‌ام و نمی‌خواهم به افغانستان برگردم. اما اینجا نمی توانم رسماً کار کنم. من گذرنامه تاجیکی ندارم. به سفارت افغانستان مراجعه کردم، اما کمک نکردند. به رئیس جمهور افغانستان نامه نوشتم، مشکلم حل نشد. در این ولایت گمان کردند که من دروغ می‌گویم، بازداشتم کردند، چون فهمیدند که افغانم، آزادم کردند."مسئولان دادستانی ناحیه باختر می‌گویند که به این افراد که مشکل نداشتن گذرنامه دارند، باید سفارت افغانستان کمک کند. اما مسئولان سفارت افغانستان درباره این افراد و مشکلاتشان ابراز بی اطلاعی کردند. بی بی سی
Shirin Naziry
http://www.facebook.com/#!/voiceofwomenafg                                                                                           

No comments: