از: ايـرينا خان، دبير کل سازمان عفو بينالمللی
مادامی که من به خشونت در برابر زنان فکر میکنم، در انديشـهام چهرههای زنانی جان میگيرند که زمانی آنان را ملاقات نموده و به قصههای آنان گوش دادهام. برخی از اين قصهها چنان دردناک و تکاندهـنده اند که نمیتوان آنرا بازگو نمود و برخی ديگر چنان اثـر گذارند که نمیتوان آنرا از خـاطـر زدود.
مادامی که من به خشونت در برابر زنان فکر میکنم، در انديشـهام چهرههای زنانی جان میگيرند که زمانی آنان را ملاقات نموده و به قصههای آنان گوش دادهام. برخی از اين قصهها چنان دردناک و تکاندهـنده اند که نمیتوان آنرا بازگو نمود و برخی ديگر چنان اثـر گذارند که نمیتوان آنرا از خـاطـر زدود.
من م
من دختر شـانزده سـاله افغانی به اسـم جميله را بخاطر میآورم که او را در جون ۲۰۰۳ در زندان زنان در کابل ملاقات نمودم. زندان از زنانی که به اتهام بدکارهگیٍ، فرار ازچنگ همسـر ظالم و يا بخاطر ازدواج با مرد دلخواه در بند کشـيده شـده بودند، پُـر بود. زمانی که جميله هـنوز ١٥ سـال داشـت بوسيلهی مردی از خانه پدریاش در کندوز فـرار داده شـد و بعـدا هم تحت فـشـار قـرار گرفـت تا به ازدواج با او تن در دهـد. زمانی که او مقاومت میکند، شـکنجه شـده و مورد تجاوز قـرار میگيرد. جميله اکنون بهوسـيلهی پـليـس به جرم آنکه همين شــوهــر را رهــا کــرده و فـرار کـرده بـود، بـازداشــت ودر زنــدان بسـر میبــرد.
جميله به من گفت که خيلی می خواهـد نزد پـدر و مادرش برگردد ولی میترسـيد، چون فکر می کرد پدرش او را خواهـد کشـت زيرا به عـقـيدهی پدر او ناموس خانواده را، لکه دار کرده. ويا شايد هم بوسيله شخصی که فرار داده شده بود، کشته میشد. رئيس جمهور کرزی ۲۰ نفر از اين زنان را در ۲۰۰۳ از زندان رها کرد. ولی چهار نفـر آنان بلافاصله پس ازآزادی شان از زندان توسـط اعضای خانواده هايشـان به قـتـل رسـيدند. اينان قـربانيان قـتـلهای به اصطلاح ناموسی بودند و سـايرين نيز بلافاصله ناپـديد شـدنــد.
درشهر گوما (جمهوری دموکراتيک کنگو) فرانسـين معـلم ۲٨ سـالهی زبان فرانسـوی را ملاقات نمودم. وی بوسـيلهی گروههای مسـلح نخسـت مورد ضرب و شتم و سـپس تجاوز قـرار گرفـته بود، بدون آنکه اين افراد مورد کوچکترين بازخواسـتی قرار گيرند. وی درمنزل و محلی نگهداری میشـد که طی سـاليان جنگ بارها به وسيله گروههای مختلف مسـلح دست به دست گشـته بود. از آن زمان به بعد شـوهــر فرانسـين، از زندگی کردن با وی سـر باز زده بود، زيرا فرانسـين را زن بدکاره و بدنام میدانست. دختر ده سـالهاش از او پـرسـيده بود که آيا وی به ايـدز مصاب شده؟ و از آن خواهـد مرد؟ فرانسـين ميترسـيد که به اين مرض دچار شده باشد. با هراس از ايـن مطلـب تن بـه معاينه نـداده بـود.
زمان ديدار ازشهرهای گوما و بونيا در کنگوی شـرقی من ده ها دختر و زن جوان را ديدم. که مورد تجاوز نيروهای مخالف قرار گرفته بودند. تجاوز بر زنان جز برنامه و راهبرد جنگی مخالفين بوده. جوانترين آنان دختر کوچکی بود که چهار سـال داشـت. آنان از راه های دور برای ديـدار و صحبت با من آمده بودند. يکی از آنان به من گفت: ما میخواهيم به تو بگوييم که چه بر ما در اينجا گذشـته اسـت؟ تا تو داسـتان ما را برای ديگران بازگو کنی و درنتيجه در آينده جلو چنين حوادث دردناک گرفـته شـود.
در ماه اکتوبر ۲۰۰۲ به مناسـبت آغاز کارزار عفوبينالمللی در اعتراض به پامال شـدن حقوق بشـر در روسـيه، روزنامهنگاری براي من تعريف ميکرد، در عصری که وی به منزل برمیگشـته، متوجه میشـود در گوشهی پرتی روی جاده مردی زنی را لت وکوب میکند. وی به نزديکترين مرکز پليس مراجعه کرده، مسـئله را به اگاهی میرسـاند. پليس به سـمت آدرس داده شـده میرود. و پس از لحظاتی خونسـردانه برمیگردد و اظهار میدارد: "موضوعی نيسـت. زنی که لـت وکـوب میشد، زن ديگری نبود. زن خـودش بــود".
من نمی دانم اين داسـتان، واقعأ اتفاق افتاده اسـت يا نه. ولی اين را به طور دقـيق میدانم که در روسـيه سـالانه بيـش از ۱۴۰۰۰ زن در نتيجهی خشـونت شـوهـران شـان و يا مردانی که با ايشـان زندگی مشترکی داشته اند، زندگی را از دسـت میدهـنــد. اين را به يقـيـن میتوانم بگويم که در بريتانيا در هـر دو دقيقه زنی که با خشـونت وبدرفتاری تهديد گرديده برای دريافت کمک عاجل، به مراکز کمکهای اجتماعی زنگ میزند. در ايالات متـحـده امـريکا از هـر سـه زن يک نفر مورد تهـديـد جـنسی قـرار گـرفـتـه اسـت. در فرانسـه بر اسـاس تخمين سـالانه۲٥۰۰۰ زن مـورد تجـاوز جـنسی قرار ميگیرند که فقط ٨۰۰۰ مورد آن رسـماً گزارش و ثبت میگردد. اين همه خشـونت چه عللی می تواند داشـته باشـد؟ در بسـياری از کشـورها قوانين، سـياسـت و عملکرد روزمره چنان در برابر زنان تعبيض آميزاند که در نتيجهی آن از برابری کامل و یکدست زنان با مردان در عرصههای سـياسی، اجتماعی و اقتصادی جلو گيری میشـود. بسـياری از اين دولتها چنان سـر خود را در برف فرو می برند و چشـمان خود را میبندند که در نتيجهی آن، اشـکال گوناگون خشـونت عليه زنان بدون کوچکترين مجازاتی به وقوع میپـيـوندد. و در بسـياری از جوامع، نقـش سـنتی از پيش تعيين شــده برای زنان، توجيهکنندهی سـلطهی مردان بر آنان اســت.
در برخی ديگر ازاين جوامع رهـبران مذهـبی فرمانها، سـنن و روشهایی را متداول میسـازند تا به وسـيلهی آن زنان را تحت فـرمان نگه داشـته و به آنان تعبيض روا دارند. زنی در پاکسـتان تحت عنوان ناموس به قـتـل میرسد، زن ديگری در ايرلند حق زاد ولد را بخاطـر مذهـب از دسـت میدهــد، و دختری در کـشـور مـالی بنام سنت، معيوب میگــردد.
در بسـياری از نقاط جهان فـقـر، زنان را زندانی چنبرهی خشـونت سـاخته اسـت. و زنان نگونبخت و فرودسـت چنان بیپـناه در معرض اشـکال مختلف خشـونت قرار میگيرند، که قادر نيسـتند در برابر جنايات، زورگويی دولتها، در برابر تعـرضات در محلات کار و خشـونت خانگی از خود دفاع کنند. بدين جهت کسـانی که از خشـونت در مورد زنان ابراز نگرانی میکنند، در عين حال از افزايش فـقـر در ميان زنان نيـز نگرانند. زنان ٦٦ درصد مجموع سـاعات کار جهانی و ٥۰ در صد تمام محصولات مواد غـذايی جهان را توليد میکنند، ولی در عوض يک در صد درآمد در سـطح جهان به آنان تعـلق میگيرد و مالک کمتر از يک در صد تمام سـرمايه جهانی میباشــند.
خشـونت نسبت به زنان از قدرتهای جابرانه، ذهنيتهای پيشاپيش شـکل گرفته، از ناتوانيها، عدم کيفرخواهی و عدم آگاهی آب میخورد. و بيش از همه در نبود سـياسـتی که دال بر خواست و اراده جدی براي متوقف سـاختن خشـونت نسبت به زنان باشد، تشـديد میشود. چه اقداماتی در اين زمينه صورت میگيرد؟ با وصف تمام آلام، دردها و نااميدیهايي که خشـونت باخود همراه دارد، طی ده سـال گذشـته دو گشايش اميدواركننده، به چشم میخورد:
گشايش اول: به شـيوههایی که زنان خود را تجهـيـز و سـازماندهی نمودهاند، مربوط میشـود. در گام اول در اين زمينه از کوشش و تلاش خود زنان بايد ممنون بود که ديگر اجازه نمیدهند که پـرخاشـگری و خشـونت مانند گذشـته در خفا وبطور مخفيانه، انجام بپـذيـرد.
خانم سـلطانه چودری را در بنگلادش در نظر بگيريد، زمانی که انديشـه "آموزش حقوق برای زن مناسـب نيسـت"، در آنجا حکومت میکرد. خانم چودری مبارزه در برابر رسـوم و اختناق رهـبران مذهبی را با کمک دادگاه ومحاکم پيشـبرد و برنده شـد. وی اکنون يکی از مدافعان نيرومند حقوق بشـر زنان در جهان اســت.پروژه آموزش حقوق بشـر در سـنگال را نزد خود مجسـم کنيد، که زنان برای روسـتاها در نظر گرفتهاند. در اين پـروژه زنان، مردان، رهـبران مذهـبی و قـبـائـل بـايـد مشـترکاً درک میکردند و میآموختند که حقوق بشـر برای هر يک آنان چه مفهومی دارد؟ اين پـروژه برقآسـا بر تمام منطقه پـيـروز گـرديـد و با جـشـنوارهای پايان يافت کـه در آن ٨۰۰۰۰ انسـان در آن "پايان انديشـه ناقص سازی جسمی زنان" را شعار میدادند.
گشايش دوم: مربوط میشـود به اين مطلب که خشـونت به عنوان يک معضل حقوق بشـری شـناسـایی گرديد. اين امر به اين مسـئله کمک کرد که خشـونت نه يک امر خصوصیٍ، بلکه به عنوان يک مسئله پر اهمیت برای همگان بايد مورد توجه دولتها و مراجع مسـئول قرار گیرد، و اين موضوع به پيدايش معيارها وعملکرد بينالمللی منجر گرديد که در اثر آن تجاوز جنسی در زمان در گيـریها و جنگهای مسـلحانه بهعنوان جنايت جنگی و جنايت عليه بشـريت شـناخته شـد و پيش از همه مسؤوليت دقيق دولتها در قبال گسـترش و دفاع از منشـورهای بينالمللی در مورد حقوق بشـر زنان مشـخصتـر گـرديـد. و در عـيـن حـال ايـن مطلـب مـوجـب بوجود آمدن مکانيـزمی گـرديـد که دولتهـا را قادر میسازد تا با توجه به آن، برنامه يا سياستی را کـه بتواند جوابگو باشد، طرح کنند.حالا نيازکنونی اينسـت که: اين تغـیـيـرات جدی در زندگی بسـيـاری از مردم جنبهی واقعی به خـود بگـيـرد. بـرای رســيـدن بــه ايـن هــدف اســت کــه ســازمـان عـفـو بـيـنالمـلـلي (امنيستی انترنيشـنل) کارزار پـايـان دادن بـه خشـونت عـليـه زنان را بـرپـا داشـتـه اسـت. ما در جريان اين کارزار رهـبران، سـازمانها و افـراد را فرا میخوانيم تـا در اين امـر هـمگام شــونـد و يـاری رســانـنـد تـا "منشـور جهانی حقوق بشـر" که در آن حقـوق هـمـه يکـســان در نـظـر گـرفـتـه شــده اسـت، برای زنان بـه واقعـيت مبـدل گــردد.
" پايان پيشـگفـتار"
خشونت نسبت به زنان
حقايق تکاندهـندهی در برگيريندهی خشـونت نسبت به زنان را در همه جا میتوان ديد: در حرفای شـاهدان در برابر دادگاه بينالمللی برای رسيدگی به جنایات جنگی يوگوسـلاوی، در گزارشهای مربوط به زندانيان در ايالات متحده امريکا و جمهوری دموکراتیک کنگو، در پروندههای موسسات پزشکی در بارهی پناهجويان مبتلا به تشـوشهای روانی، در گزارشهای دادگاهها در هلند، در خبرهای دریافتشـده از اردوگاههای پناهجويان، در گزارشهای کميسـيونهای سـازمان ملل و پيش از همه در گزارشهای سـازمانهای حقوق بشـر....وغيره.
سازمان عفوبينالملل با جمعبندی از گزارشهای بالا، تکرار شونده ترين شکلهای خشـونت در برابر زنان را، در زير ارايه میدارد:
زنان قربانيان درجه اول خشـونت ( بويژه خشـونت جنسی) هنگام بازداشـت، یا زمان بازرسی در ادارهها و پاسگاههای پليس و زندانها میباشند؛
تجاوز جنسی نسبت به زنان معمولا به طور آگاهانه بخشی از راهبردهای جنگی را تشـکيل میدهــد؛
زنان به وسـيله دولت ها و يا اجتماع، به خاطر عدم مراعات احکام در رابطه با جامه و تنپـوش و يا روابط جنسی ( بيرون دايره ازدواج) يا همجنسگرايی به شـدت مجازات میشـوند؛دوشيزههای جوان و زنان که متهم به لکهدار کردن نام يا ناموس خانواده اند، مورد آزارو اذيت جسـمی قـرار میگيرند. صدمه فزيکی میبينند، ناقص میشـوند و يا به قـتـل میرســند؛
سـالانه دو ميليون دختر جوان معيوب جنسی (اف جی ام) میگردند؛
قاچاق زنان به عنوان بخشی از تجارت انسان، پس از قاچاق مواد مخدر و اسلحه، از عمدهترين منابع تامین کننده درآمد بزرگ سـازمانهاي جنائی بینالمللی به شـمار میرود؛
عدهی بیشماری زنان در سراسر جهان صرفنظر از وابستگیهای طبقاتی، عقايد مذهبی، رنگ پوست و نژاد، متحمل درد، رنج و خشـونت از طرف مردان خانواده و همسـران خويش قرار میگيرند؛
با تاسـف بيشـترين موارد خشـونت يا جدی تلقی نمیشـوند و يا اينکه طبيعی پنداشـته میشـوند. بدين جهت است که خشـونت عليه زنان در اکثر موارد بدون مجازات باقی میماند؛
خشـونت در برابر زنان در درون خانواده، در اجتماع و يا بوسيلهی دولت ها اعمال میگردد.
در تمام اين موقعيتها به طور طبعيی خشـونت در برابر زنان انجام نمیگيرد و مجاز شمرده نمیشـود بلکه جو سـيسـتماتيک تبعـيض در برابر زنان حاکم بر خانواده، اجتماع وبر دولتها باعث میگردد که خشـونت نسبت به زنان جوانه زده و رشد كند.
خشـونت نسبت به زنان در شـکلهای زیرين اعمال میشود:
خشـونت خانگی: اين نوع خشونت به شيوه های زير در عمل پياده میشوند: قتل (از جمله به خاطر جهیزيه[1]، بارداری نامشروع و اجباری[2] و کشتن نوزادان دختر[3]) ؛ خشـونت فیزيکی که در شـکلهای خشـونت جنسـی و تجاوز ظاهر میگردد؛ خشـونت به هدف جریحهدار کردن احسـاسـات زن به شـکل تهدید کردن و بیارزش و بیمقدار جلوه دادن زن؛ مانع شـدن از دسـتیابی به غـذا و مراقبتهای بهداشـتی؛ ایجاد موانع در برابر زن در دستیابی به آموزش، کار؛ اعمال فشـار تا سـرحد محروم سـاختن از دسـتیابی به کودکان و غیره. (در اين جا تکیه بر عامترين شـکلهای خشـونت اسـت. بدین جهت نمودهای بيشـتر خشونت که در کشـورهای با سـاختار پيچيده و واپسماندهی اجتماعی دیده میشـود، از آن زمره افغانستان در اينجا مورد بحث قرار نگرفته اسـت. م).
خشـونت اجتماعی: خشونت اجتماعی در مورد زنان بيشتر با سـوزانيدن زنان پس از فوت شـوهر آنان؛ قتلهای ناموسی؛ سـوزانيدن زنانی که قدرت پيشگويی و فالبينی دارند؛ همراه با خشـونت جنسی و سـاير شـکلهای خشـونت که در جامعه مرسوم است، به چشم میخورد. چنانکه میتوان از ناقص سازی جنسی(اف جی ام) و جسمی دختران خورد سـال؛ خرید و فروش زنان؛ فحشای اجباری؛ ایجاد فضای ترس و خوف درعرصه کاروموارد بیشـمارديگر نام بــرد.
خشـونت نسبت به زنان از جانب دولتها: اين نمود خشـونت بيشـتر توسـط دولتها در شيوههای عقيم سازی گروهی و سـقط جنين اجباری؛ چشمپوشی و خاموشی در برابر اعمال خشن مردم نسبت به زنان (بر مبانی مذهب، ايدههای سـياسی و برتریگرایانه نژادی، قومی و قبیلهای. م) انجام ميگیرد. شـکنجه و تعذيب زنان در زندانها که نهایتا به تجاوز جنسی که یکی از فجیعترين انواع خشـونت به حسـاب میرود، میانجامد. در عین حال ساير شکلهای بیرحمانه، تحقيرآميز و غيرانسانی خشونت را نیز دربر میگيرد.
خشـونت نسبت به زنان در موقعيت جنگ و برخوردهای مسـلحانه، بخشی از شيوههای مختلف خشونت را تشکيل میدهد. تجاوز و خشـونت های جنسی عليه زنان در زمان جنگ و برخورد های مسـلحانه معمولا به هدف توهين و تحقير و هم صدمه زدن و مجازات دسـتهی مخالف صورت میگیرد و بخشی ازراهکارهای جنگی طرفهای درگير به حسـاب میآيد.
از تجاوز جنسی معمولا به عنوان وسیلهی به منظور"تصفیه های قومی" نيز استفاده میشـود. در اين ميان در زمان برخوردهای مسـلحانه از باردار ساختن اجباری و وادار ساختن به تن فروشی اجباری زنان مربوط به گروه مخالف به عنوان يک راهبرد برای پیشبُرد جنگ استفاده میشـود.
هشـتاد و پنج درصد قربانيان درگيریها و رویارويیهای مسـلحانهی کنونی شامل شـهروندان غيرمسـلح که زنان بخش اعظم آنرا تشـکيل میدهـند، میباشند. عدهای بی شـماري از مردم در نتیجهی جنگها سـر زمين خويش را در سراسر جهان ترک میگويند. در ميان اين بیخانمانها و پناهجويان هشـتاد در صد آن را زنان تشـکيل میدهند (پناهجويان داخلی). زنان پناهجو با ترک محل و روسـتای خويش آسـيبپذيرترين گروه را تشکیل میدهند. چنین نتیجهی را پژوهش و مطالعه در يک اردوگاهی پناهجويان در تانزانيا که بيسـت و شـش در صد باشندگان آن اردوگاه را زنان بوروندی تشکيل میدادند، نشان داده است.سازمان ملل متحد روز ٨ مارچ را به مثابهی "روز جهانی زنان" در سال ۱٩٧٨ به رسـميت شـناخت و اعلام داشـت. اين روز خیلی پيش در سـال ۱٩۱۰ به وسيلهی کنفرانس بينالمللی زنان در کپنهاگ اعلام گرديده بـود.
در آغاز، شـعار حق رای برای زنان در اين روز یکی از شعارهای اصلي به شمار میرفت. ولی بعدا به سـاير شـکلهای تبعيض و نابرابری در برابر زنان و نتایج آن توجه بيشـتر معطوف گرديد. بدین نحو مساله رفع خشـونت عليه زنان بیش از پیش در راس خواستههای زنان قرار گرفت.به منظور ابراز توجه بيشـتر به مبارزه عليه خشـونت در برابر زنان "روز" ديگری انتخاب گردید. در سـال ۱٩٨۱ جلسـهِ فمينيسـتهای امریکای لاتین و حوزه کاراییب روز ۲٥ نوامبر را به عنوان "روز مبارزه عليه خشـونت نسبت به زنان" اعلام داشـت. اين روز برای ارج گذاری به خاطره خواهران ميرابل که در سـال ۱٩٦۰ بوسـيله گروه امنيتی تراييلو در جمهوری دومنيکين به قتل رسـيده بودند، بدین نام مسمی گردید. و سازمان ملل در سـال ۱٩٩٩، تاريخ ۲٥ نوامبر را "روز جهانی رفع خشـونت نسبت به زنان" نامید.
در اعلامیه ۱٩٩۳ مللمتحد در مورد "رفع خشـونت نسبت به زنان" به تعریف زير در مورد خشونت بر میخوریم:
هر عمل خشن که بر "جندر" (جنسـيت) استوار بوده و نتيجه و پیآمد آن صدمه و يا آزار فزيکی، جنسی و روانی زنان را در بر داشته باشد، مانند تهديد به اعمال خشن و يا اقدام به زور و محروميتهای غير قانونی که موجب درد و رنج زنان گردد و صرف نظر از اينکه در خفا و يا در ملا عام واقع شـود، خشـونت ناميده میشود.
خشـونت نسبت به زنان از جانب دولتها: اين نمود خشـونت بيشـتر توسـط دولتها در شيوههای عقيم سازی گروهی و سـقط جنين اجباری؛ چشمپوشی و خاموشی در برابر اعمال خشن مردم نسبت به زنان (بر مبانی مذهب، ايدههای سـياسی و برتریگرایانه نژادی، قومی و قبیلهای. م) انجام ميگیرد. شـکنجه و تعذيب زنان در زندانها که نهایتا به تجاوز جنسی که یکی از فجیعترين انواع خشـونت به حسـاب میرود، میانجامد. در عین حال ساير شکلهای بیرحمانه، تحقيرآميز و غيرانسانی خشونت را نیز دربر میگيرد.
خشـونت نسبت به زنان در موقعيت جنگ و برخوردهای مسـلحانه، بخشی از شيوههای مختلف خشونت را تشکيل میدهد. تجاوز و خشـونت های جنسی عليه زنان در زمان جنگ و برخورد های مسـلحانه معمولا به هدف توهين و تحقير و هم صدمه زدن و مجازات دسـتهی مخالف صورت میگیرد و بخشی ازراهکارهای جنگی طرفهای درگير به حسـاب میآيد.
از تجاوز جنسی معمولا به عنوان وسیلهی به منظور"تصفیه های قومی" نيز استفاده میشـود. در اين ميان در زمان برخوردهای مسـلحانه از باردار ساختن اجباری و وادار ساختن به تن فروشی اجباری زنان مربوط به گروه مخالف به عنوان يک راهبرد برای پیشبُرد جنگ استفاده میشـود.
هشـتاد و پنج درصد قربانيان درگيریها و رویارويیهای مسـلحانهی کنونی شامل شـهروندان غيرمسـلح که زنان بخش اعظم آنرا تشـکيل میدهـند، میباشند. عدهای بی شـماري از مردم در نتیجهی جنگها سـر زمين خويش را در سراسر جهان ترک میگويند. در ميان اين بیخانمانها و پناهجويان هشـتاد در صد آن را زنان تشـکيل میدهند (پناهجويان داخلی). زنان پناهجو با ترک محل و روسـتای خويش آسـيبپذيرترين گروه را تشکیل میدهند. چنین نتیجهی را پژوهش و مطالعه در يک اردوگاهی پناهجويان در تانزانيا که بيسـت و شـش در صد باشندگان آن اردوگاه را زنان بوروندی تشکيل میدادند، نشان داده است.سازمان ملل متحد روز ٨ مارچ را به مثابهی "روز جهانی زنان" در سال ۱٩٧٨ به رسـميت شـناخت و اعلام داشـت. اين روز خیلی پيش در سـال ۱٩۱۰ به وسيلهی کنفرانس بينالمللی زنان در کپنهاگ اعلام گرديده بـود.
در آغاز، شـعار حق رای برای زنان در اين روز یکی از شعارهای اصلي به شمار میرفت. ولی بعدا به سـاير شـکلهای تبعيض و نابرابری در برابر زنان و نتایج آن توجه بيشـتر معطوف گرديد. بدین نحو مساله رفع خشـونت عليه زنان بیش از پیش در راس خواستههای زنان قرار گرفت.به منظور ابراز توجه بيشـتر به مبارزه عليه خشـونت در برابر زنان "روز" ديگری انتخاب گردید. در سـال ۱٩٨۱ جلسـهِ فمينيسـتهای امریکای لاتین و حوزه کاراییب روز ۲٥ نوامبر را به عنوان "روز مبارزه عليه خشـونت نسبت به زنان" اعلام داشـت. اين روز برای ارج گذاری به خاطره خواهران ميرابل که در سـال ۱٩٦۰ بوسـيله گروه امنيتی تراييلو در جمهوری دومنيکين به قتل رسـيده بودند، بدین نام مسمی گردید. و سازمان ملل در سـال ۱٩٩٩، تاريخ ۲٥ نوامبر را "روز جهانی رفع خشـونت نسبت به زنان" نامید.
در اعلامیه ۱٩٩۳ مللمتحد در مورد "رفع خشـونت نسبت به زنان" به تعریف زير در مورد خشونت بر میخوریم:
هر عمل خشن که بر "جندر" (جنسـيت) استوار بوده و نتيجه و پیآمد آن صدمه و يا آزار فزيکی، جنسی و روانی زنان را در بر داشته باشد، مانند تهديد به اعمال خشن و يا اقدام به زور و محروميتهای غير قانونی که موجب درد و رنج زنان گردد و صرف نظر از اينکه در خفا و يا در ملا عام واقع شـود، خشـونت ناميده میشود.
زنـان ومردان
همه اعلامیههای حقوق بشـر با تاکید بر برابری دو جنس آغاز میگردند. ولی در بسـياری از کشورها تا اکنون برابری برای زنان به امر روزمره و حقيقت زندگی تبديل نگردیده اسـت.در شـماری از کشـورها زنان هنوز از حق رای برخوردار نيسـتند. بر اسـاس بسـياری از گزارشهای ملل متحد "رفتار نامناسـب و ظالمانه" که به طور گسـترده بر زنان اثر میگذارد، مانند ناقصسازی اندام جنسی زنان (اف جی ام)، تجاوز جنسی و وادار سـاختن زنان به تنفروشی موضوعاتی اند که به طور چشمگيرو گسترده هنوز وجود دارند.
در مورد قتلهای ناموسی ده سـال پيش آگاهیهای اندکی وجود داشت. در اين ميان آگاهی کسب کرديم که چنين جنایاتی در هلند نیز بوقوع میپیوندد و دولت هلند هم با قوت لازم در برابر آن به عمل میپردازد. در گذشـته نه چندان دور در "محاکمه بين المللی برای روندا" برای نخستين بار تجاوز جنسی گروهی بر زنان مورد بررسی قرار گرفت. ولی روشـن اسـت که سـالیان زیادی را در بر خواهد گرفت تا در بسـیاری از کشـورها تضمينهای جزيی به ميان آيد تا زنان بتوانند در موارد تجاوز جنسی اقدام به شکايت بکنند.
واژه جندر (جنسـيت)، (که عموماً بدون برگردان از زبان لاتین به کار بُرده میشود) بيانگر تفاوتهایی ميان زنان و مردان است که زندگی اجتماعی آنرا به ميان آورده. با بکار برد واژه جنس به ويژه تفاوتهای بیولوژیکی خالص ميان زنان و مردان مورد نظر است. در حالِیکه جندر (جنسـیت) به تمام ایدههای که تیپیک زنانه و يا مردانه اند، اشـاره دارد. به گونهی نمونه تقسـیم جنسـیتی کار يا "تقسـیم کار بر اسـاس جنسیت" ميان زنان و مردان حکم بر اين میکند که مردان در بیرون از منزل به کار پرداخته و مسؤلیت تامین اقتصادی خانواده را به عهده داشـته در حالیکه زنان در منزل باقی مانده و از کودکان و شـوهر مواظبت به عمل بیاورند.اين تصویر نشـان میدهد، در جامعهی که در آن به معنی "واقعی" کلمه تقسـیم کار بر اساس جنسـیت اسـتوار باشـد، زمينه برای بدرفتاری نسبت به زنان بوجود میاید.
يک نمونه: سـفارشهای که شـرکتهای "عروس به وسـیله پسـت" در مورد نامزد (زنان)، از طريق پُسـت در فلیپین ارايه میدهند، پیام خیلی روشـن دارند. آنان در رابطه به مشـخصههای جسـمی اين زنان مانند آنکه در بارهی کالا حرف میزنند، تعریف میکنند و حتما اضافه میکنند که داشتن آنان هزینه زیادی نمیخواهد. زنانی که بدين ترتيب به بازار عرضه میشـوند، در انزوا و در عقب درهای بسـته نگهداشـته شـده و مورد خشـونت قرار میگیرند. مردان به آنان به مثابهی ابزار شـخصی نگاه کرده و آنان را به خاطر اين سـرنوشـت، حقیر و مقصر میدانند. آنانی که غالبا در موقعیت حقوقی نازلتری در کشور جدید قرار دارند، حتا اگر مورد آزار و اذيت بدنی نیز قرار گیرند، به سهولت به پليس مراجعه نکرده و شکایت از برخورد غيرانسانی نسبت به خويش نمیکنند. برخی اوقات تفاوتهای ميان زنان و مردان در زمينهی نقض حقوق بشـر ديده میشـود و در بعضی حالات اين تفاوتها به نظر نمیرسـند. بهگونهی نمونه: در حالاتی که افراد به دلیل تهدید جانی مجبورند کشـورشـان را ترک گویند، یا مورد پيگرد قرار دارند و يا امکان ديگری برای ادامه زندگی آنان متصور نيسـت، در چنين اوضاعی فرق بزرگی ميان تعداد زنان و مردان در سـراسـر جهان به نظر نمیرسـد. (با آنکه تعداد زنان در ميان آوارگان داخلی همواره بیشـتر اسـت). هرچه اعمال خشـونت آمیز گستردهتر باشد و تودههای بزرگتری از مردم را در برگيرد، تفاوت در ترکیب زن يا مرد بودن قربانيان، کمتر ديده میشـود.
در جايی که بیشـتر "هدف" تعقیب سـیاسی باشـد، به طور مثال از ميان بُردن يا محو مخالفين سـياسی اکثریت قربانيان را مردان تشکيل میدهند. اطلاعات عفوبينالمللی میرسـاند که مردان بیشتر به لحاظ مسـایل عقیدهتی و وجدان، مورد پیگرد قرار میگیرند و يا در کشـورهایی که حکم اعدام هنوز اعمال میگردد، رقم زنان در ميان آنانی که محکوم به اعدام گرديده اند، همواره کوچکتر از مردان اسـت. در ايالات متحده آمریکا در ميان سـالهای ۱٩٧٦-۲۰۰۲ تنها ده نفر زن اعدام شـده اند که به تناسـب مجموع اعدام شـوندگان رقم ۱،۲در صد آنرا تشکیل میدهد.
ولی اگر حرف در مورد سـاير اشـکال خشـونت و آزار باشـد، معمولا تناسـب درسـت بر عکس اسـت. در بسـیاری از کشورها زنان از طرف مذهب، سنت و سـیاسـت عملا مورد سختگیری شدیدتری قرار میگیرند تا مردان. در يک بخش بزرگی از جهان مردان به نحوی از انحا حق رای دارند (با آنکه همواره امکان آزادی رای میسـر نیسـت). در حالیکه هنوز کشـورهای زیادی در خاورمیانه وجود دارند که زنان کاملا از حق شـرکت در انتخابات محروم اند.در بسـیاری از کشـورها نسبت به زنان عمل بیرحمانه معيوب سازی جنسی (اف جی ام) و سـایر اشـکال صدمه زدن و ناقصسازی جسمی زنانه تحميل میگردد. زنان هنوز در بسـیاری از جوامع به مثابهی کنیز جنسی به کار گرفته میشـوند. در عين حال زنان به طور طبيعی از کار، تحصيل و بهداشت از امکانهای کمتری نسـبت به مردان برخورداراند.
عفوبينالملل در کارزار "خشـونت عليه زنان را متوقف سـازيد"، مانند هر کارزار ديگر يک انتخاب را در نظر دارد و آن اينکه به خشـونت در مورد زنان به مثابهی یک مسـأله مرکزی توجه گردد. ولی اين مسـاله بدين معنی نيسـت که گفته شـود که خشـونت (جنسی) در برابر مردان به حيث يک معضل، از اهمیت کمتری برخوردار اسـت. اين مسـاله در يکی از پلانهای عمل عفوبينالملل حتماً برجسـته خواهد گرديد. در واقع بايد اضافه کرد که پژوهش کمتری هم در زمينهی خشونت نسبت به مردان تا حال صورت گرفته اسـت.
کارول هاردی انتروپولوگ (انسـان شـناس)، در پژوهش خويش اين موضوع را آشـکار میسـازد که خشـونت جنسی نسبت به مردان بیش از همه نسبت به مردان زندانی در زندانهای ايالات متحده آمریکا به وسـیلهی محافظان و زندانبانان انجام میگردد و از تجاوز جنسی به حيث وسـیلهی فشار برای خبرچینی و کسـب اطلاعات در ميان زندانيان اسـتفاده میکنند. بر اسـاس مطالعهی که در سـال ۱٩٩۴ در ايالات نبراسـکای ايالات متحده انجام يافته، گفته میشـود ۲۲ در صد زندانيان با زور و تحت فشـار به معامله جنسی وادار گرديدهاند. در ايالات متحده آمریکا خشـونت جنسی و بیش از همه تجاوز جنسی نسبت بمردان تابو اسـت.
نقض حقوق بشـری زنان و از آن ميان خشـونت نسبت به انان به مثابهی جرقهی آتشی اسـت که بر تمام ارکان زندگی بشـری تاثیرات بزرگ و مستقیم وارد میکند. (زن جایگاهی در زندگی خانوادگی و اجتماعی دارد که هر گونه خشونت نسبت به "او"، بر همه اثر میگذارد.م) مردان و زنان هردو میتوانند پامالکنندگان حقوق بشـر باشـند همچنانکه مردان و زنان هردو میتوانند از جمله قربانيان باشـند و یکسـان متحمل درد و عذاب گردند. مرد نیز به سـان يک زن اگر دخترش مورد تجاوز سـربازان قرار گيرد، رنج خواهد کشـید.
بايد اين حقيقت را بيان کرد که: زنان تنها قربانيان نیسـتند و مردان تنها عاملین جنایات پنداشـته نمیشوند. مردان نيز در سازمانهايی فعال اند که در برابر خشونت عليه زنان میرزمند.سازمان عفوبينالملل تمام هواداران خود اعم از زنان و مردان را فرا میخواند تا به کارزار مبارزه در برابر نقض حقوق و خشونت عليه زنان بهپيوندند. لازم نيست فرد قربانی خشونت باشد تا عليه آن عمل نمايد. اين امر دارای اهمیت فوقالعاده اسـت که دقیقا مردان نیز خشـونت در برابر زنان را محکوم کنند.
در مورد قتلهای ناموسی ده سـال پيش آگاهیهای اندکی وجود داشت. در اين ميان آگاهی کسب کرديم که چنين جنایاتی در هلند نیز بوقوع میپیوندد و دولت هلند هم با قوت لازم در برابر آن به عمل میپردازد. در گذشـته نه چندان دور در "محاکمه بين المللی برای روندا" برای نخستين بار تجاوز جنسی گروهی بر زنان مورد بررسی قرار گرفت. ولی روشـن اسـت که سـالیان زیادی را در بر خواهد گرفت تا در بسـیاری از کشـورها تضمينهای جزيی به ميان آيد تا زنان بتوانند در موارد تجاوز جنسی اقدام به شکايت بکنند.
واژه جندر (جنسـيت)، (که عموماً بدون برگردان از زبان لاتین به کار بُرده میشود) بيانگر تفاوتهایی ميان زنان و مردان است که زندگی اجتماعی آنرا به ميان آورده. با بکار برد واژه جنس به ويژه تفاوتهای بیولوژیکی خالص ميان زنان و مردان مورد نظر است. در حالِیکه جندر (جنسـیت) به تمام ایدههای که تیپیک زنانه و يا مردانه اند، اشـاره دارد. به گونهی نمونه تقسـیم جنسـیتی کار يا "تقسـیم کار بر اسـاس جنسیت" ميان زنان و مردان حکم بر اين میکند که مردان در بیرون از منزل به کار پرداخته و مسؤلیت تامین اقتصادی خانواده را به عهده داشـته در حالیکه زنان در منزل باقی مانده و از کودکان و شـوهر مواظبت به عمل بیاورند.اين تصویر نشـان میدهد، در جامعهی که در آن به معنی "واقعی" کلمه تقسـیم کار بر اساس جنسـیت اسـتوار باشـد، زمينه برای بدرفتاری نسبت به زنان بوجود میاید.
يک نمونه: سـفارشهای که شـرکتهای "عروس به وسـیله پسـت" در مورد نامزد (زنان)، از طريق پُسـت در فلیپین ارايه میدهند، پیام خیلی روشـن دارند. آنان در رابطه به مشـخصههای جسـمی اين زنان مانند آنکه در بارهی کالا حرف میزنند، تعریف میکنند و حتما اضافه میکنند که داشتن آنان هزینه زیادی نمیخواهد. زنانی که بدين ترتيب به بازار عرضه میشـوند، در انزوا و در عقب درهای بسـته نگهداشـته شـده و مورد خشـونت قرار میگیرند. مردان به آنان به مثابهی ابزار شـخصی نگاه کرده و آنان را به خاطر اين سـرنوشـت، حقیر و مقصر میدانند. آنانی که غالبا در موقعیت حقوقی نازلتری در کشور جدید قرار دارند، حتا اگر مورد آزار و اذيت بدنی نیز قرار گیرند، به سهولت به پليس مراجعه نکرده و شکایت از برخورد غيرانسانی نسبت به خويش نمیکنند. برخی اوقات تفاوتهای ميان زنان و مردان در زمينهی نقض حقوق بشـر ديده میشـود و در بعضی حالات اين تفاوتها به نظر نمیرسـند. بهگونهی نمونه: در حالاتی که افراد به دلیل تهدید جانی مجبورند کشـورشـان را ترک گویند، یا مورد پيگرد قرار دارند و يا امکان ديگری برای ادامه زندگی آنان متصور نيسـت، در چنين اوضاعی فرق بزرگی ميان تعداد زنان و مردان در سـراسـر جهان به نظر نمیرسـد. (با آنکه تعداد زنان در ميان آوارگان داخلی همواره بیشـتر اسـت). هرچه اعمال خشـونت آمیز گستردهتر باشد و تودههای بزرگتری از مردم را در برگيرد، تفاوت در ترکیب زن يا مرد بودن قربانيان، کمتر ديده میشـود.
در جايی که بیشـتر "هدف" تعقیب سـیاسی باشـد، به طور مثال از ميان بُردن يا محو مخالفين سـياسی اکثریت قربانيان را مردان تشکيل میدهند. اطلاعات عفوبينالمللی میرسـاند که مردان بیشتر به لحاظ مسـایل عقیدهتی و وجدان، مورد پیگرد قرار میگیرند و يا در کشـورهایی که حکم اعدام هنوز اعمال میگردد، رقم زنان در ميان آنانی که محکوم به اعدام گرديده اند، همواره کوچکتر از مردان اسـت. در ايالات متحده آمریکا در ميان سـالهای ۱٩٧٦-۲۰۰۲ تنها ده نفر زن اعدام شـده اند که به تناسـب مجموع اعدام شـوندگان رقم ۱،۲در صد آنرا تشکیل میدهد.
ولی اگر حرف در مورد سـاير اشـکال خشـونت و آزار باشـد، معمولا تناسـب درسـت بر عکس اسـت. در بسـیاری از کشورها زنان از طرف مذهب، سنت و سـیاسـت عملا مورد سختگیری شدیدتری قرار میگیرند تا مردان. در يک بخش بزرگی از جهان مردان به نحوی از انحا حق رای دارند (با آنکه همواره امکان آزادی رای میسـر نیسـت). در حالیکه هنوز کشـورهای زیادی در خاورمیانه وجود دارند که زنان کاملا از حق شـرکت در انتخابات محروم اند.در بسـیاری از کشـورها نسبت به زنان عمل بیرحمانه معيوب سازی جنسی (اف جی ام) و سـایر اشـکال صدمه زدن و ناقصسازی جسمی زنانه تحميل میگردد. زنان هنوز در بسـیاری از جوامع به مثابهی کنیز جنسی به کار گرفته میشـوند. در عين حال زنان به طور طبيعی از کار، تحصيل و بهداشت از امکانهای کمتری نسـبت به مردان برخورداراند.
عفوبينالملل در کارزار "خشـونت عليه زنان را متوقف سـازيد"، مانند هر کارزار ديگر يک انتخاب را در نظر دارد و آن اينکه به خشـونت در مورد زنان به مثابهی یک مسـأله مرکزی توجه گردد. ولی اين مسـاله بدين معنی نيسـت که گفته شـود که خشـونت (جنسی) در برابر مردان به حيث يک معضل، از اهمیت کمتری برخوردار اسـت. اين مسـاله در يکی از پلانهای عمل عفوبينالملل حتماً برجسـته خواهد گرديد. در واقع بايد اضافه کرد که پژوهش کمتری هم در زمينهی خشونت نسبت به مردان تا حال صورت گرفته اسـت.
کارول هاردی انتروپولوگ (انسـان شـناس)، در پژوهش خويش اين موضوع را آشـکار میسـازد که خشـونت جنسی نسبت به مردان بیش از همه نسبت به مردان زندانی در زندانهای ايالات متحده آمریکا به وسـیلهی محافظان و زندانبانان انجام میگردد و از تجاوز جنسی به حيث وسـیلهی فشار برای خبرچینی و کسـب اطلاعات در ميان زندانيان اسـتفاده میکنند. بر اسـاس مطالعهی که در سـال ۱٩٩۴ در ايالات نبراسـکای ايالات متحده انجام يافته، گفته میشـود ۲۲ در صد زندانيان با زور و تحت فشـار به معامله جنسی وادار گرديدهاند. در ايالات متحده آمریکا خشـونت جنسی و بیش از همه تجاوز جنسی نسبت بمردان تابو اسـت.
نقض حقوق بشـری زنان و از آن ميان خشـونت نسبت به انان به مثابهی جرقهی آتشی اسـت که بر تمام ارکان زندگی بشـری تاثیرات بزرگ و مستقیم وارد میکند. (زن جایگاهی در زندگی خانوادگی و اجتماعی دارد که هر گونه خشونت نسبت به "او"، بر همه اثر میگذارد.م) مردان و زنان هردو میتوانند پامالکنندگان حقوق بشـر باشـند همچنانکه مردان و زنان هردو میتوانند از جمله قربانيان باشـند و یکسـان متحمل درد و عذاب گردند. مرد نیز به سـان يک زن اگر دخترش مورد تجاوز سـربازان قرار گيرد، رنج خواهد کشـید.
بايد اين حقيقت را بيان کرد که: زنان تنها قربانيان نیسـتند و مردان تنها عاملین جنایات پنداشـته نمیشوند. مردان نيز در سازمانهايی فعال اند که در برابر خشونت عليه زنان میرزمند.سازمان عفوبينالملل تمام هواداران خود اعم از زنان و مردان را فرا میخواند تا به کارزار مبارزه در برابر نقض حقوق و خشونت عليه زنان بهپيوندند. لازم نيست فرد قربانی خشونت باشد تا عليه آن عمل نمايد. اين امر دارای اهمیت فوقالعاده اسـت که دقیقا مردان نیز خشـونت در برابر زنان را محکوم کنند.
[1] . با آنکه در سـرزمين هند از سـال ۱٩٦۱ جهیزیه بر اسـاس قانون منع قرار گرفته، ولی در اکثر روستاها اگر به نظر خانواده داماد، جهیزيه عروس کافی نباشـد، می توانند عروس را بکشـند. اين امر به داماد اجازه میدهد تا از جهیزیه جديد بهره مند شـود.
[2] . بارداري های نا مشـروع که در اکثر موارد ناخواسته و در نتیجه تجاوز مردان ديگر بر زنان تحميل میگردد، موجب قتل دختران جوان و هم زنان شـوهـر دار ميگـردد. به ويژه در جريان در گيریهای مسلحانه.
[3] . کشتن نورادان دختر، در حالیکه خانواده منتظر پسـر هسـتند، موجب قتل کودک ميگـردد. کشورهای چين، هند و بسا کشورهای ديگر
No comments:
Post a Comment